رؤیا


خواب دیدن یا رؤیا Dream تجربهٔ افکار، تصاویر یا احساساتی است که در هنگام خواب، و اغلب در مرحله خواب رِم  REM ، یا حرکت سریع چشم Rapid Eye Movement انجام می‌پذیرد.

رؤیا ممکن است شامل اتفاقات عادی و روزمره و یا عجیب و غریب بشود.

انسان‌ بصورت تاریخی همواره اهمیت زیادی برای رؤیا قائل بوده و به طرق مختلف به آن نگریسته‌اند. به عنوان مثال گروهی آن را پنجره‌ای به سمت مقدسات، گذشته، آینده و یا دنیای مردگان در نظر گرفته‌اند. برخی جواب های خلاقانه‌ای برای سؤالات فکری یا عاطفی خویش در رؤیاها یافته‌اند، و هنرمندانی ایده‌های هنری نوینی از خواب اتخاذ کرده‌اند.

 معروف‌ترین نظریه روانشناسی در مورد اهمیت رؤیاها متعلق زیگموند فروید می‌باشد. فروید عقیده داشت که خواب از آن جهت حائز اهمیت می‌باشد که امیال سرکوب شده‌ای که خودآگاه از آنها مطلع نیست،  عموماً به اشکال نمادینی در خواب ظاهر می‌شوند.

نظریه دیگر متعلق به یونگ بود که خواب را افشاگر ذهن ناخودآگاه می‌دید. به عقیده یونگ خواب حوادث آینده را پیش بینی کرده، و به نکاتی در شخصیت خواب بیننده که شخص از آنها غافل شده‌است، اشاره می‌کند.

نظریه‌ای دیگر خواب را بر اساس بارهای الکتریکی ای که محرک بخش‌های مربوط به حافظه مغز هستند توضیح می‌دهد.

مطالعات مربوط به واسط مغز و رایانه، که بر پایه اندازگیری الکتریکی فعالیت‌های مغزی استوار هستند، نشان داده‌اند که نوزادان پنجاه درصد خواب را در وضعیت خواب رِم REM  می‌گذرانند. این زمان با افزایش سن کمتر شده چنانچه بالغان جوان در هر هشت ساعت خواب بین ۱٫۵ تا ۲ ساعت رؤیا می‌بینند.

در هنگام خواب دیدن ضربان قلب و فشار خون افزایش یافته، و نفس خواب بیننده سریعتر می‌شود، در حالی که بدن حرکتی نمی‌کند.

محروم کردن افراد از خواب یا رؤیا دیدن باعث کاهش سطح مهارت‌های آنها شده و آنها را زودرنج می‌کند.

 نظریه پردازی در مورد رؤیاها نیازمند جمع آوری داده‌ها و تحلیل آنها می‌باشد. از آنجا که مشاهده مستقیم رؤیاهای افراد مختلف ناممکن می‌باشد، رؤیاها باید از بخش قابل مشاهده رفتاری انسان‌ها استنتاج شوند. اما اینگونه روش‌های جمع آوری داده و اهدافی که این روش‌ها دنبال می‌کنند، خود بر روی نتایجی که نهایتاً گرفته می‌شوند تأثیر می‌گذارند. گزارش‌هایی که از خواب افراد در محیط خانه جمع می‌شوند با آنهایی که در آزمایشگاه جمع آوری می‌شوند، تفاوت‌هایی ‌دارد . عموماً خواب‌هایی که در خانه دیده می‌شود، ماهیت احساسی و جنسی بیشتری دارند.

 افراد بندرت بصورت فوری ذکر می‌کنند که خوابشان را رنگی دیده‌اند، اما پس از پرسیدن سؤالات دقیق، عموماً وجود رنگ‌ها را در خوابشان ذکر می‌کنند. زمان خواب روی آن تأثیر می‌گذارد، مثلاً خواب‌های صبح عموماً غنی تر و پیچیده تر از خواب‌های اول شب است. همچنین آنچه که شخص پس از بیداری از خوابش به یاد می‌آورد، با آنچه پس از گذشت مدتی زمان در وضعیت بیداری به یاد می‌آورد متفاوت است. خواب‌های افراد مختلف دارای ویژگی‌های منحصربه‌فرد می‌باشد.

تخمین خواب بیننده از مدت زمانی که خواب آنها طول کشیده از خوابی تا خواب دیگر می‌تواند بسیار متفاوت می‌باشد. از این مشاهده می‌توان نتیجه گرفت که طول زمانی واقعی خواب نیز ممکن است از خوابی تا خواب دیگر بسیار متفاوت باشد. هنگامی که از افراد در آزمایشگاه سؤال شد که فوراً خواب خود را توضیح دهند، عموماً طول آنها بسیار کوتاه می‌باشد:  ۹۰ درصد خواب‌ها طولشان از ۱۵۰ کلمه کمتر بوده و طولانی‌ترین خواب‌ها از ۱۰۰۰ کلمه نیز می گذشت.

هنگامی که سؤالات بیشتری از آنها پرسیده شده، گزارش خواب آنها طولانی تر شده چنانچه یک سوم خواب‌ها از ۳۰۰ کلمه رد می‌شدند.

رؤیاها عموماً خودمدار بوده و خود شخص یک بازیگر در خواب می‌باشد. به ندرت دنیای خواب بدون جمعیت و خالی می‌باشد. به صورت تقریبی دو سوم افرادی که در خواب ظاهر می‌شوند افرادی هستند که شخص می‌شناسد.

عموماً این افراد آشنایان نزدیک بوده و افراد خانواده در یک پنجم خواب‌ها حضور دارند. به تصویر کشیدن عجیب و غریب افراد در خواب نادر می‌باشد.

گزارش‌های رؤیا عموماً تصویری می‌باشد. در زمان‌هایی که خواب تصویری نیست شخص رؤیا بیننده ممکن است آن را به فکر کردن در حال خواب توصیف کند تا به رؤیا دیدن. اگر چه اکثر خواب‌ها حاوی ویژگی‌های صوتی می‌باشند، ولی عموماً اینگونه ویژگی‌ها در خواب برجسته نیستند. وجود ابعاد احساسی در خواب‌های معمول است. در خواب‌های خیلی احساسی، ترس، نگرانی و پس از آن خشم بیشترین تکرر را دارند. احساسات مسرت آمیز از میان بقیه احساسات دوستانه بیشتر اتفاق می‌افتد.

در بین افرادی که در آزمایشگاه روی آنها آزمایش صورت گرفته، خواب‌های با غلظت جنسی بالا نادر می‌باشند.

 رابرتو کاساتی  Roberto Casati  معتقد است که محتویات رؤیاها اکثراً ساخته و پرداخته ذهن هستند، زیرا: گاهی اوقات رؤیاها تحت تأثیر شرایط محیط خارجی قرار می‌گیرند، ولی در این حال بین آنچه در رؤیاها اتفاق می‌افتد و وضعیت دنیای فیزیکی خارج توافق نظاممندی وجود ندارد. بعلاوه تحریکات خارجی مانند صدای زنگ ساعت نیز ممکن است وارد خواب اشخاص بشود. همچنین آزمایش‌ها نشان داده‌است که ارتباطی میان خواب دیدن و فعالیت شدید مغز، حرکت نکردن ماهیچه‌ها، و در برخی حیوانات حرکت سریع چشم وجود دارد.

اگر اشخاص را در این وضعیت مغزی از خواب بیدار کنیم به سادگی و به شفافی رؤیای در حال دیدن خود را به یاد می‌آورند.

dreaming_4

رؤیا از دیدگاه زیست‌شناسی

هر نظریه فیزیولوژی از رؤیا باید پنج مشخصه زیر را توضیح دهد:

A.     تصورات زنده و روشن، خصوصاً تصاویر و حرکات، ظاهر شده در رؤیا

B.     عواطف و احساسات شدید، خصوصاً ترس، شادی و خشم

C.     پذیرش و واقعی پنداشتن رؤیا توسط شخص خواب بیننده، چنانچه گویی اتفاقات واقعاً در بیداری می‌افتند.

D.    قطعه قطعه بودن خواب و عدم خودسازگاری آن از نظر زمان‌ها، شخصیت‌ها، مکان‌هایی که وقایع در آنها اتفاق می‌افتند.

E.     فراموشی اکثر این خواب‌ها علی‌رغم شدت زیاد این واقعیت مجازی.

عموماً یاد آوری خواب کار سختی است مگر اینکه شخص در وضعیت رم REM  از خواب برخیزد،  که حتی در همین حالات نیز قسمت زیادی از آنچه اتفاق افتاده قابل بازیابی از حافظه نیست.

روان‌آشفتگی

این پنج مشخصه با آنچه در روان‌آشفتگی ای Delirium  که به دلیل صدمه فیزیکی به مغز اتفاق می‌افتاد،  مشاهده می‌شود قرابت داشته و ممکن است بین این دو ارتباطی باشد.

 دلیریوم Delirium  یا روان‌آشفتگی، درحقیقت اختلال کلیِ اعمالِ شناختی و عدم هشیاری است. دلیریوم حاد (از چند ساعت تا چند روز) سیری کوتاه دارد و وقتی عوامل سببی حذف شوند با بهبود سریع همراه است. اختلال در جهت‌یابی، عدم آگاهی نسبت به زمان و مکان، توهم، هذیان، خشم و عصبانیت، اضطراب از ویژگی‌های این اختلال است. این حالت پس از اعمال جراحی، سوختگی، بی‌خوابی، عفونت، تب، خونریزی شدید و یا پس از ترک مواد مخدر ممکن است توسط بیمار تجربه شود. دلیریوم ناشی از ترک مواد غالباً با بیش‌فعالی همراه است. این اختلال در هر سنی ممکن است بروز کند.

نوعی از روان‌آشفتگی، که ناشی از الکلیسم است و معمولاً به‌صورت نشانگان ترک در می‌بارگان کهنه‌کار دیده می‌شود، روان‌آشفتگیِ رعشه‌ای Delirium Tremens نام دارد.

 برخی دلایل به‌وجود آمدن روان‌آشفتگی شامل موارد زیر است:

       i.            آسیب مغزی (آنسفالوپاتی) توکسیک: به‌دلیل سم اگزوژن مانند الکل و یا سموم اندوژن مانند بالا رفتن اوره در بدن

      ii.            آسیب مغزیِ متابولیک: پرکاری تیروئید، کاهش الکترولیت‌ها مانند پتاسیم و کاهش برخی ویتامین‌ها مانند ب۲

     iii.            آسیب مغزیِ عفونی: بیماری‌هایی مانند آنسفالیت Encephalitis  به معنی التهاب حاد بافت مغزی و حصبه Typhoid  یا تب روده، که یک بیماری عفونی است.

     iv.            آسیب مغزیِ تروماتیک: هر عاملی که موجب آسیب به ناحیهٔ مغزی باشد، مانند ضربه مغزی یا صاعقه

      v.            آسیب مغزیِ هیپوکسیک: هرنوع بیماری و آسیب که باعث کاهش اکسیژن مغز باشد

     vi.            ایدز

dreaming_3

فرضیات

1-اولین فرضیه رؤیا توسط ویلهلم وونت و در اواسط قرن نونزدهم پیشنهاد شد . اگر چه پیش از وونت (وندت) برخی از متفکران عصر روشنگری رؤیا را به فعالیت مغزی نسبت داده بودند، ولی این دیدگاه‌ها به دست فراموشی سپرده شده بود و بصورت جدی دنبال نشده بود. بر اساس فرضیه وونت، در هنگام دیدن رؤیا، برخی از فعالیت‌های مغزی مانند تصویر سازی و عاطفه تشدید شده ولی برخی دیگر مانند حافظه و خودآگاهی از کار می‌افتند.

پس از او فروید نظرات وونت را ادامه داد، ولی بدلیل موجود نبودن داده‌ها و اندازه گیری، نظرش را تغییر داده و تفسیری روانشناسانه از رؤیا ارائه داد که رؤیا را حاصل سرکوب شدن امیال درونی ناخودآگاه توصیف می‌کند.


2-رویای صادقانه True Dream یعنی خواب هایی که انسان می بیند و بعدها آن خواب ها به واقعیت می پیوندند، و یکی دیگر از دلایل بسیار رایجی است که باعث می شود برخی از انسان ها به وجود روح اعتقاد داشته باشند.

3-رویاهایی که انسان می بیند نیز همانند افکار انسان ها کاملاً ساخته و پرداخته مغز انسان هستند، البته فکر کردن انسان ها با خواب دیدنشان تفاوتهای اساسی دارد، اما به هر حال قوه عقلانیت و هوشیاری در هنگام خواب دیدن نیز فعال است، اگر چه به اندازه زمان بیداری فعال نیست،  و این خود بخود باعث می شود برخی از فکرهای انسان تا حدودی منطقی باشند؛ با این حساب، واقعی از آب در آمدن برخی از خواب ها هرگز عجیب نیست،

زیرا این خواب ها نتیجه عقلانیت انسان هستند و عقلانیت انسان در برخی موارد می تواند چیزهایی را از روی دانسته ها پیش بینی کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

خود دوستی

Self-Love

 

• انسان های دنیا دو دسته اند: ۱-خود ناپسند  ۲-خود دوست

• فرد خود نا پسند دو حالت دارد :

o یا بصورت خود پسند زندگی می کند، یعنی موجودی که همانند یک بادکنک تو خالی خود را باد کرده و با غرور در دنیای خارج، خود را به نمایش در می آورد .

o یا بصورت خودناپسند زندگی می کند، یعنی موجودی که خود را حقیر و ناچیز و کمتر از دیگران می شمارد و در اجتماع ظاهر می شود.

• دسته اول، فرد خود ناپسند، در عمق وجودش از خودش ناراضی است.  فردی است تو خالی و فاقد حرمت نفس. حتی به تنفر از خود نیز ممکن است برسد.

o ولی در دسته دوم، خود دوستی یکی از ویژگی های فردی است که دارای سلامت روانی است.  فقط افراد این دسته هستند که توانایی عشق ورزیدن و عشق پذیری را بصورت صحیح و سالم دارند.

 

مراحل زندگی انسان

• آدم ها تو زندگی از ۴ مرحله می گذرند :

1-»»جلوه گری »»»» نمایش

2-»»خودخواهی »»»» خواهش

3-»»خود دوستی »»»» آرامش

4-»»دگردوستی »»»» آسایش

ویژگی های انسان خود دوست

 آدم خود دوست، این چهار ویژگی را دارد :

۱-همهِ کارهای خوب دنیا را برای خودش می کند.

۲-هیچ کار بدی را هیچ وقت علیه خودش، یا با خودش، و برای خودش، نمی کند.

۳-هر کاری را به هزینه و مسئولیت و پذیرفتن پیامد کار خودش انجام میدهد.  یعنی Cost , Responsibility و Consequence یا Result را می پذیرد.

۴-به حریم و حقوق کسی تجاوز نمی کند. یعنی میگوید اینجا حد من است . و من تو همین حد می ایستم . و اونجا حد و زندگی تو است . و من وارد اون قسمت نمیشوم.

مراحل حرمت نفس

• حرمت نفس ۴ مرحله دارد :

1-خودیابی Self-Finding

2-خودشناسی Self-Knowing

3-خود دوستی Self-Loving

4-خود پذیری Self-Acceptance

طی مراحل

ما قرار است مراحل زیر رو طی کنیم :

1-آگاهی Awareness : یعنی بدانم در اطرافم چه میگذرد. اصولاً شرط سلامت روانی، و خوشبختی این است که من بدانم در اطرافم چه میگذرد.

2-خود آگاهی Self-Awareness : یعنی بدانم ریشهِ رفتار و حالات و احساس هایم چیست؟ و با چرایی آنها آشنا باشم

3-خدا آگاهی :  Goodness-Awareness :   اینجا منظور از خدا همه خوبی های دنیاست . یعنی کسی که به مرحله خدا آگاهی رسیده، به همه خوبیهای دنیا توجه دارد. با آنچه که بهترین و برترین خوبی هاست آشنا میشود. به سمت آن حرکت میکند. خدا دوستی و خداپرستی و به سمت خدا رفتن، چیزی به جز قرار گرفتن در مسیر خوبی ها و اخلاقی و انسانی بودن نیست.

دوست خوبم توجه کن!

دوست خوبم باورم کن این حرف رو الکی نمیزنم، با تمام وجودم بهش اعتقاد دارم، مطمئنم که این حرف بر مبنای اصول علمی و عقلی و اخلاقی و انسانی گفته میشه .

دوست عزیزم: تو! بله تو!
با وجود همه ضعف ها و نقص هایی که داری، با وجود همه بیماری های روانی و مشکلات شخصیتی که داری، با وجود همه اشتباهات و کارهای بد و شاید گناهی که کردی، با وجود همه ناکامی ها و شکست هایی که خوردی، با وجود همه و همه اینها، باورم کن که تو خوبی و دوست داشتنی، همان طور که من هستم،و همانطور که دیگران هستند.

میدونی چرا؟

چون من و تو، توی ۹۹ درصد زندگیمون، ۹۹ درصد تلاشمون رو در حد توانمون کردیم تا بهترین کاری که از دستمون برمیومده رو بکنیم…،مهم اینه که ما تلاشمون رو کردیم، 
و حالا نتیجه و پیامد کل زندگیمون ، که شاید تا الان خیلی خیلی خیلی بد بوده ، و نظر و قضاوت دیگران درباره ما، که خیلی خیلی بد شده ،  اصلاً اصلاً اصلاً ابداً ابداً ابداً مهم نیست.

اینکه ما هنوز هزاران مشکل و گیر و گرفتاری و بیماری و ضعف و نقص داریم، و حتی هرچه تلاش می کنیم، اوضاع شاید بدتر هم می شه، اصلاً اهمیتی نداره، چون مهم اینه که داریم نهایت تلاشمون رو در حد توانمون می کنیم،

پس من خوبم و تو خوبی ، و هر دو دوست داشتنی.

منبع:paymanpsychology.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

نحوه زایمان

• وقتی کودک از رحم مادر خارج میشود،این بزرگترین ضربه روانی در زندگی اوست. 

• حتی شدت ضربه مرگ هم به این بزرگی نیست.

• مرگ زمانی سر میرسد که شخص بیهوش است.
• اما کودک وقتی از رحم مادر میآید او بهوش است.
• و خواب طولانی و آرامش بخش نه ماهه اش بهم میخورد.
• و بعد بند نافی را که او را به مادر متصل می سازد، قطع میشود.

• لحظه ای که رشته اتصالش را با مادر قطع میکنی آشفتگی را به او هدیه می دهی.

• باید کودک را با آهستگی و نرمش بیشتری از مادر جدا کرد.
• لزومی ندارد چنین ضربه روحی سنگینی بر نوزاد وارد کرد.

• در اتاق زایمان نباید روشنایی خیره کننده ای وجود داشته باشد
• زیرا کودک نه ماه در تاریکی محض زندگی کرده است.
• و چشمان بسیار آسیب پذیزیری دارد
• که هر گز نور به حود ندیده است. 
• و در تمام بیمارستان ها نورهای خیره کننده و چراغ های مهتابی وجود دارد
• و نوزاد ناگهان با نور شدید تماس می یابد.

• به خاطر همین هم هست که اکثر مردم از ضعف بینایی رنج می برند.
• و بعد ها مجبورند عینک بزنند.
• هیج حیوانی احتیاج به عینک ندارد. 
• آیا حیوانی را عینک به چشم در حال مطالعه روزنامه دیده اید؟
• چشم های حیوانات در سراسر عمرشان -تالحظه مرگ- کاملا سالم اند.
• این گرفتاری فقط مخصوص انسان هاست… 
• و شروع ضعف بینایی چشم از همان ابتدااست. 
• نه ،کودک باید در تاریکی و یا در نوری بسیار ملایم- آن هم نور شمع -به دنیا بیاید.
• تاریکی از همه چیز بهتر است.

• خوب پزشکان چه کار میکنند؟
• آنها حتی کوچک ترین فرصتی به نوزاد نمی دهند تا خود را با واقعیت جدید وفق دهد.
• طرز خوش آمدگویی آنان به کودک بسیار زننده است . 
• آنها نوزاد رااز پا آویزان نگه داشته و چند کشیده جانانه نثار پشتش می کنند 
• و بهانه احمقانه شان این است که به نوزاد کمک کنند تا نفس بکشد.
• زیرا او در رحم مادر نفس نمی کشیده و همه کارها را مادر بجای او انجام میداده است .

• اینکه آدم هنگام آمدن به دنیای احمق ها با اویزان شدن ازپاها و در یافت ضربه ای کشیده 
به ماتحتش مورد استقبال قرار گیرد آغاز چندان خوشایندی نیست.
اما پزشک عجله دارد!

• وگرنه نوزاد خودش تنفس را شروع خواهد کرد،
• باید اورا روی شکم مادر – بر بالای شکم -قرار داد.
• پیش از قطع بند ناف، باید او را بر روی شکم مادر به حال خود گذاشت. 
• او قبلا همان زیر، داخل شکم بوده است .
• اکنون بیرون آمده است.
• این تغییر فاحشی نیست . 
• مادر آنجاست، 
• نوزادمیتواند اورا لمس کند، 
• میتواند اورا احساس کند،
• او ارتعاشات را می شناسد 
• کاملا میداند این خانه اوست. 
• بله از آنجا بیرون آمده ، 
• ولی این خانه اوست باید به او اجازه دهند مدت بیشتری را با مادر تنها بماند
• تا بیرون از رحم با مادر آشنا شود.
• او از درون مادرش را می شناسد ،
• اما از بیرون نه.

• وتا وقتی خودش شروع به نفس کشیدن نکرده است ، 
• نباید بند ناف راقطع کنند. 
• این همه شتاب برای چیست؟
• سه دقبقه چهار دقیقه دیر تر!
• نوزاد به بیشتر از ان احتیاجی ندارد 
• وقتی خودش شروع به نفس کشیدن کرد،
• مطمئن میشود که میتواند با اتکا بر خودش زندگی کند.

• سپس مهمترین چیز ان است که نباید او را در پتو پیچاند 
• او برای نه ماه لخت بدون پتو و بالش و ملحفه و تخت بوده است.
• او به وان کوچکی پراز محلولی گرم -محلولی مشابه درون رحم مادرش – نیاز دارد
• چیزی دقیقا مشابه آب اقیانوس: 
• با همان مقدار نمک، 
• با همان مقدار مواد شیمیایی،
• دقیقا به همان اندازه.

• این هم مهر تایید دیگری است بر اینکه برای نخستین بار زندگی می بایست 
در اقیانوس پدید آمده باشد و هنوز هم در آب اقیانوس مانندی پدید می آید.

• بهمین دلیل هم وقتی زن باردار است ، 
• شروع میکند به خوردن مواد نمکدار.
• چون رحم آن نمک را جذب میکند. 
• بنابریان محلول تقریبا مشابهی را باید تهیه کرد 
• و در وان کوچکی ریخت و نوزاذ را باید گذاشت در آن بیارامد.
• اینطوری خود را کاملا خوش آمد گفته احساس میکند.

• در ژاپن یک راهب بودایی به همین ترتیب به کودکان سه ماهه کمک میکند تا شنا یاد بگیرند.

• بنابراین به کودک شانسی مشابه رحم مادر باید داد. 
• و او اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهدکرد 
• و وقتی توانست بر خود متکی باشد، 
• دیگر کسی به این آسانی ها نمی تواند مشتی سخنان ناسنجیده 
• و خرافات در بیخ گوشش بخواند و او را استثمارکند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

رفتار‌هایی که بعد از دعوا با همسرتان هرگز نباید انجام دهید!

1- بی خیال ماجرا نشوید
این که وانمود کنید هیچ دعوایی بین تان نبوده کار عاقلانه ای نیست. درست مثل این است که اتاقی را جارو کنید و آشغال ها را زیر فرش مخفی کنید. مهم این است که تلاش کنید ارتباط دوباره خوبی با همسرتان برقرار کنید، کلید موفقیت همین است. با همسرتان درباره چیزهایی حرف بزنید که از مشاجره تان یاد گرفته اید. این کار کمک می کند آسیب هایی که حین دعوا به شما وارد شده ترمیم شود.

اشتباه نکنید؛ همیشه بعد از هر جر و بحثی آسیب هایی به جا می ماند. اگر اجازه ندهید همسرتان بداند چیزی که درباره اش بگومگو کرده اید آزارتان داده، خشم تان در آینده چند برابر می شود و ممکن است ناگهان منفجر شوید! چیزی که درباره آن بحث کرده اید باید حل شود. فراموش نکنید؛ اگر بحث شما نیاز دارد که بعدا پیگیری شود حتما با هم، زمان مناسبی را برایش در نظر بگیرید، اگر هم فکر می کنید آن قدر مهم نیست که ادامه یابد، باز هم باید هر دوی شما موافق باشید.


2- دیگران را در جریان نگذارید
این طبیعی است که بخواهیم خانواده، دوستان یا هر فرد دیگری که به حرف های ما گوش می دهد، احساس ما را تایید کند اما دعوای زن و شوهری چیزی است که باید خصوصی بماند. اگر به اعتمادی که همسرتان به شما دارد، ضربه بزنید هر دوی شما آسیب می بینید. اگر ماجرایی را به بیرون از چهاردیواری خانه تان ببرید، دیگر نمی توانید آن را برگردانید! دیگران هم رابطه شما را قضاوت خواهند کرد و این هیچ کمکی به حل مشکلات تان نمی کند.

3- نگذارید مشکل حل نشده باقی بماند
اختلاف های شما دو نفر هر چه بیشتر حل نشده بماند، احساس خشم و نارضایتی تان بیشتر خواهد شد. خشم حل نشده و احساس آزردگی ِالتیام پیدا نکرده می تواند رشد و بعدها کنترل بحث های تان را دشوارتر کند، استرس تان بیشتر خواهد شد و سلامت رابطه تان به خطر خواهد افتاد.

در ضمن با گذشت زمان به یادآوردن آن چه اتفاق افتاده نیز سخت می شود و ممکن است دیگر به راحتی نتوانید روی فاکتورهای اصلی اختلاف تان توافق کنید. پس بعد از دعوا و بعد از این که خونسردی تان را به دست آوردید، موضوع را به میان بکشید و روی آن کار کنید. این وقفه به خصوص برای مردها مفید است چون یک مرد وقتی که کمی استراحت می کند مغزش برای مدتی از آن موقعیت رها می شود. سپس می تواند با ذهنی بازتر و احساسی گرم تر به موقعیت برگردد و نگاه منطقی تری به آن چه روی داده، داشته باشد و راه حل را همراه با همسرش پیدا کند.

4- عذرخواهی همسرتان را بپذیرید
عصبانیت را در دل تان نگه ندارید و همسرتان را ببخشید. اگر او صمیمانه و صادقانه از شما عذرخواهی کرد آن را بپذیرید تا احساسات منفی بیشتر از حد لازم باقی نمانند. بخشش، یک رفتار بسیار خوب برای یک رابطه بلند مدت است. این را قبول کنید که هیچ فردی کامل نیست و اگر شما هنوز هم عصبانی و دلخورید، لجبازی و یکدندگی شما و رد عذرخواهی تنها شرایط را بدتر خواهد کرد و مشکلات عمیق تری ایجاد می کند. رابطه زناشویی، بُرد و باخت ندارد و هردوی شما در یک جبهه هستید.

5- بعدها دوباره این دعواها را پیش نکشید
اگر زوج ها مدام دعواهایی را که داشته اند یادآوری کنند، ناراحتی و اختلاف هرگز پایان نمی یابد و زمانی برای عشق ورزیدن باقی نمی ماند. ضمنا اگر اختلافی واقعا حل شده باشد پس چرا باید دوباره بحث آن را پیش بکشید؟ یادآوری مداوم اختلاف های گذشته، رفتاری مهربانانه نیست و رابطه را خراب می کند. اجازه ندهید روزها و لحظه های تان گرفتار این چرخه معیوب شوند. با پیش کشیدن دعواهای قدیمی تنها کاری که می کنید این است که جنگ را دوباره شروع می کنید و به همسرتان هم نشان می دهید که حل اختلاف های پیشین هیچ ارزشی نداشته اند. پس یادتان باشد با طرح مجدد دعواهای گذشته، دعوای جدیدی را شروع خواهید کرد.

6- برای دعوای تان بهانه نتراشید
استرس، گرمازدگی، ترافیک و ... چیزهایی نیستند که بتوانید دعوا و جر و بحث های تان را گردن شان بیندازید. اگر برای عذر خواهی تان از کلمات «اما» و «ولی» استفاده کنید دیگر عذرخواهی نیست. اگر بابت اتفاقی که در محل کارتان افتاده ناراحت و عصبانی هستید بگذارید همسرتان هم این را بداند نه این که از آن به عنوان بهانه ای برای دعوا استفاده کنید. معمولا افرادی اهل بهانه تراشی هستند که مسئولیت پذیر نیستند. پس درباره علت بگومگوهای تان رو راست باشید تا بهتر هم به راه حل برسید.

7- نگویید که منظوری نداشته اید
حرفی که زده اید و همسرتان را ناراحت کرده، دیگر بیان شده؛ چه منظوری داشته اید و چه نه. پس این که بگویید منظوری نداشته اید نه تنها احمقانه است بلکه می تواند همسرتان را عصبانی کند و اتفاقا نشان می دهد که خوب هم منظور داشته اید و این اصلا راه منصفانه ای برای بحث و دعوا کردن نیست. ضمنا اگر بگویید منظوری نداشته اید یعنی آن را حل نمی کنید و ممکن است در آینده دوباره پیش بیاید. این را درک کنید که کلمات شما این قدرت را دارند که طرف مقابل را برنجانند.

8- بعد از دعوا قهر نکنید
این خوب است که بعد از دعوا مدتی در سکوت و آرامش باشید اما نادیده گرفتن همسرتان و قهر کردن فقط آزردگی و خشم را بیشتر و او احساس می کند می خواهید تنبیه اش کنید. قهر کردن یا نادیده گرفتن طرف مقابل نوعی سوء استفاده عاطفی است که بی احترامی، خوار و خفیف کردن و دغل کاری نیز محسوب می شود. شما می توانید به خودتان فرصتی بدهید تا آرامش و خونسردی تان را به دست بیاورید اما همزمان می توانید با همسرتان با احترام و نیکی نیز رفتار کنید. به او توضیح دهید که به زمانی برای آرام شدن نیاز دارید تا بتوانید منطقی تر فکر و گفت و گو کنید.

9- خودتان را سرزنش نکنید
لازم نیست به خاطر این ماجرا و دعوای پیش آمده، خودتان را سرزنش کنید چون به اعتماد به نفس تان و احترامی که برای خود قائلید لطمه خواهد خورد. دو نفر قرار نیست مثل هم باشند بلکه مهم این است که هر دوی شما با کشف مسائلی که برای طرف مقابل مهم است به هم نزدیک تر شوید. جر و بحث و اختلاف در بهترین رابطه ها هم پیش می آید و سرزنش خودتان فایده ای ندارد و وقت تان را هدر می دهد. بگومگو کردن خوب است و نشان می دهد به رابطه تان اهمیت می دهید.

10- از کلمات آزاردهنده استفاده نکنید
وقتی با همسرتان به گفت وگو می نشینید تا اختلاف تان را بررسی و حل کنید از کلمات و عبارت های نامناسب برای خطاب کردن او استفاده نکنید و او را نرنجانید. بهتر است جمله هایی که استفاده می کنید ساده و قابل فهم باشد، مثلا می توانید بگویید: «وقتی به خانه برمی گردی و به من بی اعتنایی می کنی، من احساس تنهایی می کنم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

خصوصیات رایجی که باعث مشود دیگران از شما سوءاستفاده کنند را بشناسید!

1. شما قادر به گفتن نه نیستید

این یک دلیل کلیدی برای اینکه چرا دیگران از شما سوء استفاده می کنند ، است. به این دلیل که شما نمی توانید نه بگویید.اگر همکارتان از شما بخواهد در یک پروژه به او کمک کنید ، احتمالا پاسخ شما بله هست، با وجود اینکه شدید درگیر کار هستید و احتمالا برای چند روز نخوابیده اید ، اگر این مورد شبیه شما به نظر می رسد، لازم است از خود بپرسید چه چیزی در درون شما در حال اتفاق افتادن است و یا اینکه چه باوری شما را از نه گفتن باز می دارد.احتمالا احساس اجبار می کنید که اگر کاری را انجام ندهید دیگران فکر می کنند آدم بدی هستید.

آیا نگران هستید اگر نه بگویید ، عصبانی شوند؟

آیا می ترسید که اگر به کسی کمک نکنید، آنها نیز به شما کمک نکنند؟

به خاطر داشته باشید که همیشه بله گفتن باعث می شود آنها برای هر کاری نزد شما بیایند و شما را با مسئولیتهایی که به شما مربوط نمی شود ، محدود کنند این بدان معناست که باید برای ساعات بیشتری کار کنید و کمتر بخوابید. هیچ وقت مشکلی با نه گفتن وجود ندارد در حقیقت آموختن نه گفتن ، بهترین راه برای جلوگیری از سوء استفاده دیگران است.

2. به دنبال تائید دیگران هستید

یکی دیگر از دلایل سوء استفاده دیگران از شما این است که شما به دنبال تایید دیگران هستید و آنها از آن به نفع خود استفاده می کنند. وقتی به دنبال تایید دیگران هستید، سعی می کنید آنها را راضی نگه دارید، دوست داشتنی باشید و می خواهید دیگران با کارهایی که انجام می دهید یا چیزهایی که می گویید ، موافقت کنند. افرادی که استاد سوء استفاده کردن از دیگران هستند، سریع متوجه می شوند.

3. اجازه می دهید از شما استفاده کنند

همه ما دوستی داریم که فقط وقتی به ما نیاز دارد با ما تماس می گیرد. این می تواند نیاز آنها برای صحبت کردن ، درد و دل ، یا درخواست کمک از شما باشد. اگرچه وقتی شما به آنها نیاز دارید، حضور ندارند قطعا نمی توانید به این افراد اتکا کنید.

شما همیشه برای کمک به آنها حاضرید ولی آنها خیر. یکی از دلایل سوء استفاده دیگران از شما این است که شما مرزی تعیین نمی کنید ، هر رابطه ای به مرز احتیاج دارد. این، به این معنی نیست که شما انسان یا دوست بدی هستید این بدین معناست که شما برای خود ارزش قائلید و اجازه نمی دهید کسی از شما استفاده بیجا کند.

4. به خود اجازه نمی دهید که احساسات خود را بیان کنید

یکی دیگر از دلایلی که این اتفاق مکررا برای شما تکرار می شود، این است که شما احساساتتان را بیان نمی کنید بنابراین آنها فکر نمی کنند که مسئولیت هایشان را به شما تحمیل می کنند و یا این مسئله که ، فقط در زمان نیاز با شما تماس می گیرند، شما را آزار نمی دهد.

خیلی مهم است که یاد بگیرید چگونه به یک روش مناسب، احساسات خود را بیان کنید اگر احساس می کنید که سرکوب شده اید، مورد استفاده قرار گرفته اید و یا توسط دیگران مدیریت می شوید، آن را بگویید. ممکن است دیگران از احساسات شما آگاه نباشند و گفتن آن دیگران را تغییر دهد.

5. احساس می کنید قربانی ، افراد متقلب هستید

متاسفانه دغل کاری یا تهدیدات احساسی به طور وسیع در روابط انسانی ، استفاده می شوند با این حال، افراد خطرناکی وجود دارند که استاد دغل کاری هستند. بنابراین ، خیلی مهم است که مرزها را تعیین کنید ، بدانید چگونه نه بگویید و به نیازهای خود توجه کنید. اگر احساس می کنید که مورد سوء استفاده قرار گرفته اید ،به این دلیل است که آن را متوقف نکرده اید.

آیا حس می کنید قربانی هستید؟ وقتی خود را قربانی می کنیم ، باور می کنیم که نمی توانیم کاری انجام دهیم ، چیزی تغییر نمی کند و ما باید با آنها زندگی کنیم ؛ ما باید مسئول زندگی خود باشیم. اگر از شما سوء استفاده می شود و شما از آن آگاه هستید، خودتان این اجازه را می دهید. مسئله این نیست که خودتان را مقصر بدانید به این فکر کنید که برای تغییر آن چه کارهایی می توانید انجام دهید.

منبع: www.yjc.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

خود سازی و روابط اجتماعی

آیا تاکنون در مورد افرادی که موقعیت هایی به آنها داده شده است فکر کرده اید؟ آیا افرادی را می شناسید که خود به تنهایی توانایی هایشان را افزایش داده اند. در این مقاله سعی شده است، آخرین تحقیقات و اطلاعات بدست آمده درباره افزایش توانایی های شخصی ارائه شود.

 

احتمالاً تاکنون با افرادی برخورد داشته اید که خوش برخورد هستند و رفتاری دلپذیر دارند و اگر در بین جمعی از افراد غریبه قرار گیرند در زمان کمی با آنها ارتباط برقرار می کنند. این گونه افراد معمولاً دوست داشتنی و جذاب هستند و قادرند افراد را به کارهای دلخواه خود وادار کنند.

یک فرد با روابط اجتماعی خوب منافع زیادی بدست می آورد. زیرا رفتار چنین فردی سبب می شود که اطرافیان او را به سمت موفقیت سوق دهند. او اعتماد و پشتیبانی افراد را به راحتی بدست می آورد. چنین فردی نه تنها از حمایت اطرافیان برخوردار است، بلکه خود حامی دیگران است و این چرخه ادامه پیدا می کند.

او می تواند با حمایت افراد مختلف در اجتماع کارهای زیادی انجام دهد. زیرا می داند چگونه پتانسیل ارتباطات اجتماعی خود را بالا ببرد.

اگر شما هم نگاهی به قدرت ارتباطات اجتماعی خود بکنید و مهارت های ارتباطی خود را بشناسید و آنها را تقویت کنید. به سمت تبدیل شدن به شخصی اجتماعی و موفق حرکت خواهید کرد. برای افزایش قابلیتهای اجتماعی و تبدیل شدن به انسانی شادتر و موفق تر باید روی رفتار و زندگی خود یک بازبینی کلی انجام دهید. اگر شما یکی از این افراد (با قدرت روابط اجتماعی بالا) هستید من دلیلی برای عدم موفقیت شما نمی بینم . فقط باید بدانید از کجا شروع کنید.

 

1ــ وقتی در حال تقویت روابط اجتماعی هستید سعی کنید صادق و بی ریا عمل کنید.

تمایل به ریا و دورویی سبب افت عملکرد شما می شود. صداقت و پاکی سبب افزایش توانایی و اعتبار فرد می شود. چون کسی که نقش بازی می کند هرگز نمی تواند رفتاری شخصی را داشته باشد که از ته دل به دیگران محبت می کند. اگر به این اصل اعتقاد ندارید بهتر است به خواندن این مقاله ادامه ندهید چون موفق نخواهید بود.

 

2ــ یکی از مهمترین تمرین های خود سازی تمرین «شنونده خوبی بودن» است.

برای بدست آوردن محبت و اعتماد افراد باید شنونده خوبی باشید و با آنها صحبت کنید. فقط به صدای طرف مقابل گوش ندهید، بلکه با قلب خود  این صحبت ها  را پذیرا باشید. با افرادی که صحبت می کنید ارتباط چشمی برقرار کنید.طوری به حرفهای افراد گوش کنید، که گویی هر کلمه از حرف های آنها را می شنوید.

 

3ــ با صدای بلند بخندید و زندگی را خیلی جدی نگیرید.

من نمی گویم با هر صحبت بی مزه ای خود را وادار به خندیدن کنید. بلکه سعی کنید در هر کاری کمی طنز چاشنی کنید. و آن را خیلی جدی نگیرید. یک شخص شوخ طبع افراد و همینطور موفقیت را جذب می کند.

 

4ــ قسمت بزرگی از خودسازی دوست داشتن خود است.

در فرایند تقویت روابط اجتماعی ممکن است آنقدر خود را غرق در توجه به دیگران بکنید، که از خود غافل شوید. و به هر کسی اجازه دهید شما را به کارهای مختلف وادار کند. همیشه بخاطر داشته باشید قبل از هر کسی برای خود ارزش قائل شوید و به خود احترام بگذارید. اگر شما خود را فرد قابل احترام و باارزشی بدانید. افراد به سمت شما خواهند آمد به جای آنکه برای اهداف خود بر روی شانه های شما پا بگذارند.

 

5ــ شخصیت خود را پرورش دهید.

آیا شما بداخلاق، ترشرو و اخمو هستید. با این حالتها نمی توانید وارد زندگی شوید. از شر رفتارها و عادتهای بد خود خلاص شوید. چون آنها یکی از بزرگترین موانع پیشرفت شما هستند. چه کسی یک دوست بداخلاق می خواهد؟!

 

6ــ وقتی در حال کار برای خودسازی هستید به خود اطمینان داشته باشید.

توانایی چرخیدن در اطراف اتاق و معرفی خود همراه با لبخند یک فرد برنده منجر به افزایش اعتماد به نفس شما می شود. و بخاطر داشته باشید به جای غرور و خودبینی به خود اعتماد کنید.

 

7ــ یکی از نمودهای خودسازی کنترل خویشتن است.

زمانیکه عصبانی می شوید داد و بیداد نکنید. آرام و متین باشید. برای کنترل وضعیت موجود و تبدیل خشم خود به چیزی مولد و مثبت باید به اندازه کافی پخته باشید.

 

8ــ روابط خود را تقویت کنید.

روابط شما با خانواده و دوستان و افرادی که نقش مهمی در زندگی شما ایفا می کنند، نباید مورد غفلت واقع شوند. با این افراد بیرون بروید و ساعات خوشی را با هم بگذرانید. کارهای دلپذیری را با هم انجام دهید تا زمانیکه افرادی که برای شما اهمیت دارند (خانواده و دوستان و ...) پشتیبان شما باشند. شادی شما را ترک نخواهد کرد.

و در پایان روابط خوب شما با دیگران به شما کمک می کند تا توانایی های فردی خود را افزایش دهید و در عین حال به عنوان یک فرد دوست داشتنی در موقعیت یک فرد برنده قرار گیرید. البته موقعیت شما برنده ــ برنده خواهد بود (برای شما و دیگران) دوستان شما می دانند که هر گاه احتیاج به کمک داشته باشند می توانند به شما تکیه کنند.

اکنون شما درباره خودسازی شاخص هایی بدست آورده اید و می توانید به آنها عمل کنید ولی بدون عمل نمی توانید از آنچه آموخته اید بهره ببرید.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه فردی اعتماد به نفس را بدست می آورد و آنرا حفظ می کند؟

شکی نیست که اعتماد به نفس پایین مشکلی شایع در جوامع امروزی است و عامل اصلی آن در تجربیات منفی افراد در دوران کودکی از قبیل بد رفتاری های زبانی/فیزیکی/جنسی است. و هراسی ندارم از گفتن اینکه من خودم هم از این مشکل شایع جوامع امروزی بی نصیب نبوده ام، اما تلاش کردم اعتماد به نفس خودم را افزایش دهم. این یک بیماری است که ظاهراً بیشتر افراد با آن درگیر هستند.

در کتاب «شکستن زنجیر اعتماد به نفس» نوشته پرفسور «مارلین سورنسن» نویسنده توضیح می دهد که چگونه روانشناسان کمبود اعتماد به نفس را با افسردگی اشتباه می گیرند. کمبود اعتماد به نفس یکی از علت های تشدید کننده افسردگی است اما یک بیماری کاملاً مجزاست. این گونه درمان کردن مانند این است که روی زخم افسردگی را تمیز کنید و درمان کنید در حالی که ریشه عفونی آن که همان کمبود اعتماد به نفس است را نادیده بگیرید.

بنده به هیچ وجه نمی گویم درمان های ضد افسردگی برای ایجاد تعادل و پایداری ذهنی بی مصرف هستند. اگرچه مارلین در کتابش این ریشه ها را با توجه به گذشته افراد بیشتر نمایان می کند به گونه ای که می توانیم بفهمیم الگوی این افکار منفی چه ساختاری دارد و چگونه در ذهن ما نهادینه شده است و چرا ضمیر ناخودآگاه ما همچنان به همان افکار منفی پناه می دهد و فکر می کند این افکار منفی همان حقیقت هستند.

همان طور که می دانید کلمات می توانند بسیار آسیب زا باشند همان طور که می توانند بسیار آرامش بخش و درمان گر باشند. به یاد دارم وقتی مرا به عنوان تنبیه بعد از مدرسه نگه داشته بودند آن زمان کلاس اول بودم. معلمم روی میز کوچک من نشسته بود و فریاد می کشید « چرا نمی تونی اینو حل کنی؟» و یک برگه جلوی من بود که روی آن یک مساله ریاضی نوشته شده بود.

احتیاجی به گفتن نیست که نه تنها دلگرمی برای حل آن مساله در من وجود نداشت بلکه ذهنم هم قفل شده بود قفلی که نمی توانستم آن را باز کنم تا سوال وارد مغز من شود چه برسد به آنکه بخواهم آنرا حل کنم. به علاوه این کار آن معلم سبب شد که هر بار در موقعیت مشابهی برای حل مساله مواجه شوم ترس وجودم را بگیرد و همیشه از اینکه ممکن است اشتباه کنم خجالت می کشیدم. به نظر می رسید این احساس همیشه با من است و هیچگاه نمی توانم از آن دوری جویم و البته از بهترین خاطراتم نبود!

آموزگاران توصیه می کردند معلم خصوصی بگیرم در حالیکه اشتباه می کردند. مشکل جای دیگری بود. بعد از مدرسه با معلم خود کار می کردم او از من پرسید آیا در درس دیگری هم مشکلی داری؟ و من پاسخ دادم راستشو بخواین بله! من خیلی تو ریاضی ضعیف هستم. و بدون اینکه کسی بفهمد ما با هم ریاضی کار می کردیم و نمره من به رسید در حالیکه قبل از آن نمره من زیر D بود.

آن روز برای من نقطه عطفی بود چون کسی به من ریاضی را آموزش می داد که حوصله و صبر زیادی داشت هیچگاه از من نخواست خیلی زود همه چیز را بفهمم، مرتب مرا تشویق می کرد او می گفت من می توانم هر آنچه را که بخواهم در زندگی انجام دهم.

از آن روز به بعد من تصمیم گرفتم با معلم کلاس اول خودم در افکارم آشتی کنم و سعی کنم نا شکیبایی او را درک کنم. بعد ها فهمیدم او همیشه می خواسته فرزندی داشته باشد و به هر دلیلی که من به آن اهمیت نمی دهم نمی توانست فرزندی داشته باشد. شاید این مشکل منبع آتش بود که در وجودش شعله ور بود و با نا شکبیایی خود مرا هدف قرار می داد البته نه از روی عمد کسی چه می داند؟

معمولا افراد ناملایماتی را در جوانی متحمل می شوند که منجر به نا امیدی و یاس می شود آنها این احساس را در آینده هم تجربه می کنند کافی است در شرایط مشابه قرار گیرند البته بیشتر افراد این گونه هستند طبق یک تحقیق آماری از هر 10 نفر 9 نفر چنین هستند. به عنوان مثال می توانید شریک زندگی خود را در نظر بگیرید. آنها در دنیایی کاملا متفاوت از دنیای ما بزرگ شده اند. و بدون شک هیچ کس منبع نا تمام روحی ندارد تا مرتب ذهنش را به سمت افکار مثبت تغییر مسیر دهد. حال اگر همسر شما در کودکی آسیب روحی بزرگی دیده باشد. معمولا در چنین شرایطی مشکلات رفتاری مشاهده می شود و افراد فکر می کنند بهترین برخورد ساکت بودن و سازش کردن است. ولی کمتر کسی به ریشه این مشکل توجه می کند ریشه مشکلی که معمولاً در کودکی دانه آن کاشته شده است.

طبیعتاً این ناامیدی ها بر پرورش کودک سایه می افکند. این مانند یک پاسخ اتومات است آنها کم کم به آن اعتقاد پیدا می کنند و بعد از اینکه زمان زیادی می گذرد آموزش دوباره مغز کار دشواری می شود مغز شما منفی دیدن را آموخته است.

من سالها با روان شناسان مختلف کار کردم و مدتی طولانی تحت درمان بودم تا اینکه استادی بسیار بزرگ به من کتاب مارلین را درباره اعتماد به نفس پایین توصیه کرد. من همیشه در ذهنم خودم را سرزنش می کردم و با خود چنین عباراتی می گفتم: « من هیچ کاری رو نمی تونم درست انجام بدم.» یا «تنها کاری که من خوب می تونم انجام بدم خرابکاریه» یا « ای کودن» البته وقتی می گفتم کودن کمی هم با خندم می گرفت.

مارلین در این کتاب داستان هایی از زندگی واقعی افراد درباره اعتماد به نفس پایین نقل کرده است، او حتی به گذشته آنها رجوع می کرد و سعی می کرد کاملا بفهمد فرایند فکری آنها در چه شرایطی قرار دارد، آنها خود و دنیای اطراف خود را چگونه می بینند. با خواندن کتاب و داستان هایش رابطه نزدیکی بین شرایط خودم و این افراد دیدم. خواندن این کتاب چشمان مرا باز کرد به گونه ای که در نهایت ابزاری در اختیارم گذاشت که به کمک آن توانستم قدرتمند تر باشم و خود را درمان کنم.

بدست آوردن اعتماد به نفس چالشی درونی است که برنده آن شما هستید اما به شرطی که بدانیدچگونه آن را انجام دهید.

نمی توانید همیشه بنشینید و منتظر باشید تا شانس در خانه شما را بزند. اگر این گونه رفتار کنید در این نبرد تنها می مانید. شما باید خود بهترین مشوق و حامی خود باشید تا اینکه منتظر بمانید تا کسی بیاید و دست شما را بگیرد. بسیار مهم است تا بتوانید با خلاقیت خود راه هایی برای ایجاد انگیزه بیشتر بیابید.

کتابی که 6 سال پیش خواندم پیشنهاد جالبی داشت هر چند نام کتاب را نمی توانم به خاطر بیاورم و از این بابت شرمنده هستم اما می دانم نوشته «هنریت آن کلاسر» بود او در این کتاب گفته یک جعبه دلگرمی بسازید. هر چه تعریف و کلمات مثبت درباره خود می شنوید را بنوسید و در این جعبه بیندازید هر گاه جمله زیبایی شنیدید که در شما احساس خوبی القا کرد آنرا روی کاغذی بنویسید و درون جعبه بیندازید. هر گاه احساس نا امیدی می کنید در جعبه خود را باز کنید و آن ورق کاغذ ها را مرور کنید و اجازه دهید روی شما تاثیر بگذارد و درون شما را آرم کند.

این روش کمک فوق العاده ای به من کرد بسیار بیشتر از آن که فکرش را بکنید. هر بار از شدت شادی گریستم، به خاطر می آوردم چقدر مرا دوست داشته اند و چقدر برایم ارزش قائل شده اند و بخاطر ایمانی که به خداوند داشتم چقدر پاداش های زیبا از او گرفتم. و من همه آن لحظات زیبا را می توانم به یاد آورم.

همه ما با موقعیت هایی روبرو می شویم که ممکن است زندگی ما را تغییر دهد این موقعیت ها چه خوب و چه بد مهم این است که انعطاف پذیری خود را برای مواجهه با این موقعیت ها تقویت کنیم. مدتها بود که من تنهایی را تجربه می کردم و راهی که من برای مواجه با آن خلق کردم نوشتن بود راهی فوق العاده برای اینکه خود را با احساسات مثبت را تقویت کنم و با حقایق زندگی روبرو شوم. و با نوشتن سعی می کنم ضربه ای به احساسات مثبت خوانندگان بزنم و آنرا بیدار کنم و گاه گاهی هم اشک آنها را در می آورم!

مراحلی برای تقویت اعتماد به نفس

مرحله اول: موفقیت ها، تمجید ها و هر بار که از شما تعریف شده است به خاطر آورید و بنویسید از تاریکی خارج شوید و حرکت کنید. مثبت ها را به خاطر آورید.

مرحله دوم: به تیتر برگه های خود نگاه کنید و ارزش خود را به خاطر بیاورید، بخاطر بیاورید که بالاتر از همه خداست که همه ما را در بالاترین عزت نفس می خواهد. به خاطر بیاورید که اوست که ما را هدایت می کند تا از غار تاریک اعتماد به نفس پایین خارج شویم.

مرحله سوم: به دنیای خارج خود نگاه کنید برای افرادی که در اطراف شما هستند کارهایی انجام دهید که رضایت آنها را به همراه داشته باشد. کار هایی به سادگی یک لبخند، یک سلام با روی خوش، خوش وبش کردن با افرادی که در نزدیکی شما هستند و از این قبیل کار ها. با نگاه خوب به اطراف و ایجاد احساس خوب در دیگران شما از سرمایه گذاری که روی اطرافیان می کنید به زودی امواج مثبت و احساس خوبی دریافت خواهید کرد. این هم یکی دیگر از معجزات کوچک خداوند است که می تواند به شما کمک کند مثبت زندگی کنید و در مقابل از بازتاب این برخورد مثبت لذت ببرید و احساس فوق العاده ای داشته باشید. سعی کنید با افراد مثبت نگر و خوش بین بیشتر در ارتباط باشید و ارتباط خود با افراد منفی نگر را محدودتر کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

نه گفتن


نه گفتن ، مهارت نه گفتن
نه گفتن همیشه برای نخستین بار ممکن است سخت و ناخوشایند باشد اما به مرور زمان و با تمرین و ممارست آسانتر شده و دستیابی به آن سهل تر می گردد.

نه گفتن را از قبل صدمه خوردن بیاموزید

بسیاری از مردم با نه گفتن به دیگران مشکل دارند. حتی افرادی که بسیار جسور و با اعتماد به نفس هستند در برخی موقعیت ها متوجه می شوند به رغم میل باطنی شان به دیگران «بله» گفته اند. البته گاهی بهتر است به چیزی که واقعا علاقه به انجام آن ندارید بله بگویید. همه ی ما چه زن و چه مرد بارها در موقعیت هایی قرارگرفته ایم که گفتن کلمه "نه" علی رغم میل باطنی برایمان سخت و دشوار بوده است چون بیش از رضایت خودمان دلواپس توجه و رضایت دیگران هستیم ! زیرا از کودکی همواره اموخته ایم که باید برای رضایت دیگران بیشتر از خواسته های خود ارزش قائل باشیم . راضی نگه داشتن تمام آدمهایی که در اطراف ما هستند تقریبا غیر ممکن است ضمن اینکه ما وظیفه نداریم برای خوشنودی ورضایت دیگران بیش از توان خود تلاش کنیم. 
در صورتیکه گفتن منطقی کلمه "نه" گاهی اوقات نهایت صداقت و صراحت وشجاعت ما را میرساند در نتیجه دیگران احترام بیشتری را برای ما قائل خواهند شد. 

به گفته کارشناسان بهترین بهانه برای نه گفتن میتواند امور شخصی ومراقبت از خود باشد. کمک کردن به دیگران خوب است. اما به این شرط که به کارها و برنامه های خود، پیش و بیش از کمک به دیگران توجه داشته باشید. تصور کنید که از شما درخواست می شود به حل یک مشکل کمک کنید. ممکن است مشکل مذکور در مدت زمانی کوتاه رفع شود؛ اما در اغلب اوقات چنین درخواست هایی دو تا سه ساعت و حتی تمام روز شما را اشغال می کنند. در چنین وضعیتی شما به ناگاه متوجه می شوید که بسیاری از امور روزانه تان عقب افتاده اند، در حالی که تنها با یک «نه» ساده می توانستید کمک به حل مشکل را حداقل به زمانی دیگر موکول کنید.نه گفتن

نه گفتن
تمام کارآفرینانی که می شناسم، حتی وقت کافی برای انجام کارهایی که می خواهند نیز ندارند، با این حال باز هم به درخواست های جدید پاسخ مثبت می دهند. شاید این به خاطر خوش بینی ذاتی شان باشد، یا شاید فقط از ناامید کردن دیگران متنفرند؛ اما با پاسخ های مثبت مکررشان به سلامتی، اعتبار و کارایی خود لطمه می زنند زیرا قادر نخواهد بود تمام وظایفی را که بر عهده می گیرند انجام دهند.

علاوه بر این پاسخ های مثبت همیشگی، برخی کارآفرینان که تحت فشار قرار دارند، به شکل ضعیفی پاسخ منفی خود را اعلام می کنند، با لحن بدی با فرد درخواست کننده صحبت کرده یا دلیل روشنی برای پاسخ منفی شان نمی آورند. هرکدام از این رویکردها همیشه باعث بدتر شدن ماجرا شده و معمولا به احساس گناه می انجامد.
 
مهارت نه گفتن

مهارت نه گفتن را برای سلامت روان خود و رسیدن به اهدافتان بیاموزید


یک کارآفرین موفق باید به تمام تعهداتش عمل کرده و توقعات دیگران را نسبت به خود مدیریت کند. نکاتی را که در طول سالیان طولانی از قوی ترین رهبران کسب و کار آموخته ام با شما در میان می گذارم تا بتوانید بدون آسیب رساندن به روابط کاری فعلی یا موقعیت آینده پاسخ منفی بدهید:

روش مهارت نه گفتن قبل از آسیب خوردن :

1- مرزهایی تعیین کنید و پیش چشم همه برای این حد و مرز احترام قائل شوید.

اجازه دهید همکارانتان تا حدودی با اولویت ها و محدودیت های کاری تان آشنا شوند. قوانینی را که در مورد وقت های آزاد و درخواست های قابل قبول برای خود تعیین کرده اید نشکنید و برایشان استثنا قائل نشوید. اعمال شما باید با حرف هایتان همخوانی داشته باشند. پس وقتی منظورتان «خیر» است، «بله» نگویید.

2- قبل از قبول یا رد کردن درخواست، زمانی را به بررسی تقویم خود اختصاص دهید.

یک شیوه رایج و مقبول کسب و کار این است که قبل از پاسخ دادن به هر نوع درخواستی، زمانی را به بررسی تقویم یا مشورت با دیگر مدیران اختصاص دهید. اگر به سرعت پاسخ مثبت یا منفی بدهید، احتمال دارد که یا نتوانید از پس آن بربیایید و یا رابطه کاری را نابود کنید. در هر شرایطی مهم است که به تاریخ یا زمانی که وعده داده اید، پایبند باشید.

3- به حسس ششم تان اعتماد کنید.

باد توجه داشته باشید که مغز و بدن تان اغلب اطلاعاتی را ثبت می کنند که صحیح تر از واکنشی احساسی و خوش بینانه یا عکس العملی منفی خواهدبود. نفس عمیقی بکشید، ذهنتان را از هر موضوع جانبی بی ربط پاک کنید و قبل از هر گونه پاسخی واکنش غریزی خود را تجزیه و تحلیل کنید.

4- هم مزایا و هم معایب درخواست مورد نظر را با یکی از شرکا در میان بگذارید.

اعلام ملاحظاتتان با صدای بلند به شما کمک می کند تا مطمئن شوید که همه تاثیرات پاسخ های مثبت و منفی تصمیمتان را در نظر گرفته اید. هر پاسخ مثبتی باعث افزایش حجم کاری و هر پاسخ منفی ای باعث از دست رفتن موقعیتی می شود که در طول مسیر زندگی با آن برخورد کرده اید. صحبت کردن در این مورد برایتان زمان بیشتری می خرد.

5- ببینید آیا می توانید در ازای این درخواست چیزی بخواهید یا خیر.

این موضوع به فرد درخواست کننده کمک می کند تا تاثیرات احتمالی درخواستش را درک و احتمالا در آن بازنگری کند. گاهی بیش از آنچه وقت می گذارید احتمالا در آن بازنگری کند. گاهی بیش از آنچه وقت می گذارید و ارائه می دهید، بازدهی خواهید داشت. هر پاسخ مثبتی باید یک موقعیت برد- برد برایتان ایجاد کند؛ مانند پیشنهاد همکاری استراتژیک که رشد عظیمی را برای هر دو کسب و کار ایجاد می کند.

6- قبل از این که پاسخ منفی بدهید، محدودیت های خود را توضیح دهید.

اگر بدون هیچ گونه توضیحاتی درخواستی را نپذیرید، درواقع نشان داده اید که آن درخواست غیرمنطقی و مشکل دار بوده است. افرادی که درخواستی می دهند شاید از محدودیت های بودجه، حجم کاری فعلی یا فشار رقابتی فعلی شما باخبر نباشند. با این کار می توانید آنها را تشویق کنید که در آینده دوباره پیشنهادهایی به شما بدهند.

7- به شخص پاسخ مثبت بدهید و به درخواستش پاسخ منفی.

مطمئن شوید که فرد درخواست دهنده متوجه شود که به رغم این که به دلیل محدودیت های کاری، استراتژی یا زمانی، (فعلا) نمی توانید درخواست او را بپذیرید، چه احساس خوب و مثبتی در مورد او دارید. با این کار احتمالا فرد درخواست دهنده رد شدن درخواستش را شخصی نخواهدپنداشت.
 
مهارت نه گفتن

مهارت نه گفتن را قبل از آسیب خوردن بیاموزید

 
8- پاسخ منفی تان را بین دو موضوع مثبت پنهان کنید.

پاسختان را به وسیله توضیحات مثبت قابل قبول تر کنید. به عنوان مثال، اگر شریک تان از شما می خواهد که کنفرانسی را در شهر دیگری برگزار کنید اما مهلت انجام کار دیگری دارد به انتها می رسد، در ابتدا تعهداتتان را توضیح بدهید (موضوع مثبت)، سپس بگویید که به دلیل همان تعهدات باید در شهر بمانید (پاسخ منفی) و سپس با گفتن این که می خواهید روی وقت شناس بودن متمرکز شوید (موضوع مثبت) صبحت هایتان را به پایان برسانید.

9- تصمیم گیری را به زمان بهتری موکول کنید.

از فرد درخواست کننده بپرسید که آیا می توان موضوع درخواست را به زمانی دیگر موکول کرد تا تصمیم گیری در شرایط بهترین انجام شود یا خیر. ممکن است هر دو طرف در میان آشفته بازار شروع کسب و کار دچار اشتباه شوند. حواستان به زبان بدن و لحن صحبتتان باشد زیرا ممکن است با زبان بدن و لحن نامناسب پاسخ منفی را از آنچه که هست، دشوارتر کنید.

10- مطمئن شوید که حرف هایتان را با شفافیت کامل بیان می کنید.

وقتی فرد درخواست کننده پاسخ «منفی» ملایم شما را به عنوان پاسخ «مثبت» یا «شاید» در نظر بگیرید، هیچ کس رضایتمند نخواهد شد. همچنین توضیحات خیلی طولانی یا جزیی ممکن است به آن فرد القا کند که شما در حالت دفاعی قرار گرفته اید. پاسخ شما باید محکم و غیراحساسی باشد. به وضوح «نه» بگویید و سعی کنید حین گفتن آن لبخند بزنید.
برای این که رهبر بودن خود در کسب و کار را نشان دهید، نیازی نیست که همیشه به دیگران پاسخ مثبت دهید.
 
درواقع، اگر نگاهی به رهبران کسب و کاری دور و اطراف خود بیندازید، آنها از «نه» گفتن به موضوعات تکراری و رایج هراسی ندارند؛ حتی به همین خاطر ارج و قرب بیشتری به دست می آورند. آنها یادگرفته اند که با همان شور و شوقی که پاسخ مثبت می دهند، باید گاهی کلمه «نه» را نیز به کار ببرند. این بهترین روش برای تغییر دنیا و نجات دادن خودتان است. از همین امروز شروع کنید.
منبع:نمناک
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

دلیل اضطراب و استرس بالای زنان

دلیل اضطراب و استرس بالای زنان در مقایسه با مردان اخبار, توصیه شده ها, مقالات روز پژوهشگران آمریکایی در بررسی جدیدی ادعا کردند که رژیم‌های غذایی بر زنان، بیش از مردان تاثیر می‌گذارند.     به گزارش سایک نیوز و به نقل از ایسنا، پژوهش جدیدی که با همکاری”دانشگاه‌ بینگهمتون”(Binghamton University) و “دانشگاه ایالتی نیویورک”(SUNY) صورت گرفته، نشان می‌دهد که تاثیر رژیم غذایی بر سلامت عاطفی زنان، بیش از مردان است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهند که تفاوت‌های آناتومی و عملکردی مغز زنان و مردان، نقش مهمی در آمادگی مغز برای پذیرش بیماری روانی دارد اما در مورد نقش الگوهای رژیمی در سلامت روانی مبتنی بر جنسیت، اطلاعات کمی موجود است. این گروه پژوهشی به سرپرستی “لینا بگداچ”(Lina Begdache)، استادیار دانشگاه‌ بینگهمتون، ۵۶۳ شرکت‌کننده(۴۸ درصد مرد و ۵۲ درصد زن) را از طریق رسانه اجتماعی مورد بررسی قرار دادند. بگداچ و گروهش دریافتند مردان تا زمانی که با کمبود مواد مغذی مواجه نشده‌اند، سلامت روانی خوبی دارند اما اگر زنان، از یک رژیم غذایی متعادل و سبک زندگی سالم پیروی نکنند، کمتر از سلامت روانی بهره‌مند می‌شوند. بگاچ گفت: ممکن است این نتایج بتوانند به توضیح گزارش‌های مطالعات پیشین کمک کنند. بررسی‌های گذشته حاکی از این هستند که زنان در مقایسه با مردان، بیشتر در معرض خطر ابتلا به پریشانی روحی قرار دارند و به همین دلیل، تمرکز این پژوهش‌ها، بر نقش رژیم غذایی بر سلامت روحی است. وی افزود: زنان در مقایسه با مردان برای حفظ سلامت روحی، به مواد مغذی بیشتری نیاز دارند. نتایج این پژوهش می‌توانند دلیل اضطراب و استرس بالای زنان را در مقایسه با مردان نشان دهند. رژیم‌های غذایی کنونی با وجود داشتن انرژی بالا، فاقد مواد مغذی ضروری هستند. بگاچ ادامه داد: زنان و مردان، مسئولیت‌های فیزیکی و روانی متفاوتی دارند و به همین دلیل، نیازهای انرژی و غذایی متفاوتی می‌طلبند. شاید تفاوت غذایی و انرژی مبتنی بر جنسیت بتواند دلیل تفاوت حجم و اتصالات مغز زنان و مردان را توضیح دهد. این پژوهش، در مجله “Nutritional Neuroscience” به چاپ رسید.

منبع:http://psychnews.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه دعوا و اختلاف بخشی از رشد کودکان می‌شود؟

بی‌توجهی به دعوای کودکان
دعوا راهی برای جلب توجه کودکان است و برای برخی از آن‌ها توجه منفی بهتر از توجه نکردن است. اگر والدین توجه کمتری به دعوای کودکان نشان داده و نگذارند این کار در خانه جا بیفتد، می‌بینید بچه‌ها نیز دلیل کمتری برای دعوا پیدا می‌کنند.

عدالت یک باید است
ساده‌ترین راه این است که بپرسید چه کسی دعوا را شروع کرده و چه چیزی گفته است. اما به یاد داشته باشید در بیشتر مواقع تنبیه باید برای هردو یکسان باشد، تفاوتی نگذارید.

به آن‌ها یاد بدهید حرف بزنند
حتی کودکان کم سن می‌توانند مفاهیم پایه‌ای دعوا نکردن و برابری را متوجه شوند. با آن‌ها در مورد دعوا و راه‌های دیگر ممکن برای حل مشکلات صحبت کنید.

احترام بگذارید و مثبت باشید
احترام، احترام و احترام بیشتر در کمک به ایجاد رفتار مثبت در کودکان کمک می‌کند. نکته‌ی کلیدی این است که به دعوای آن‌ها بی‌توجه باشید و در زمانی که کار درستی انجام می‌دهند توجه زیادی به آن‌ها کرده و تشویقشان کنید. کودکان به سرعت متوجه تفاوت می‌شوند.

یک مدل مثبت باشید
شما نمی‌توانید زمانی که خودتان مرتباً دعوا می‌کنید از کودکتان متوقع باشید این کار را نکند. والدین باید در رفتار با دیگران و تعاملات اجتماعی الگوی رفتاری مناسبی برای کودک خود باشند.

موقعیت‌های دعوا را به حداقل برسانید
تمام دلایلی که کودکان شما دعوا می‌کنند را در نظر بگیرید و سعی کنید کاری را انجام دهید که این موقعیت‌ها را به حداقل برسانید. می‌دانید چه زمانی فرزند شما اخلاق خوبی ندارند، مثلاً خسته یا گرسنه است یا روز بدی را گذرانده، سعی کنید در این شرایط موقعیت دعوا را به حداقل برسانید. کودکان باید بدانند شما آن‌ها را زیاد و یکسان دوست دارید، بدون اینکه توجهی به کاری که کرده‌اند داشته باشید، اما باید در کنار آن متوجه باشند زمانی که رفتار خوبی دارند شما خوشحال تر خواهید بود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی