قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس» زدایی؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی یک پدیدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به این نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برسید؟ سعی کنید با تمام جزئیات این حالات رمانتیک خود را که در حضور فلان کس داشته اید بنویسید و بعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانید و گاهی اوقات استفاده از ضبط صوت و آینه برای این منظور خیلی خوب است یعنی در حین اینکه متنی را که نوشته اید، میخوانید و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش میکنید در آینه نیز خودتان را نگاه کنید؛ حال باید گفت که چرا این کار را انجام میدهیم؟ اگر شما به خانه کسی رفته باشید، و در آن خانه یک غذای لذت بخشی خورده باشید و خیلی به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعریف میکنید با لذت تمام آن را تعریف میکنید، و دفعة دوّم کمی لذت آن کمتر میشود و بار سیام و چهلم دیگری لذتی از تعریف کردن آن نمیبرید و کم کم رنگ میبازد، این همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم و میخواهم شما به آن برسید و ببینید که این یک حالت یک پدیدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را به دام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما یک چیز خیلی ویژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از این تجربهها دارند، امّا آنهایی که ضعیف و «نان اَسِرتیو»هستند، بدام آن میافتند و افراد «اَسِرتیو» و عزّت مند براحتی از کنار آن ردّ میشوند. این نوع مردها یا زنهایی که این حالت را دارند و رمانتیک هستند میگویند : اوه خدای من، یک رویداد فوق العاده و بینظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنیمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم، چون آسمان سوراخ شده و این مرد یا این زن برای من از آسمان افتاده!، پس شما باید این توهم را از ذهن خود بزدائید و بیرون کنید و تنها راه آن همین است که گفتم. توجّه کنید که هر چقدر این عمل زیاد تکرار شود، آن حالت عاشقانه ای که دارید، عادیترمی شود و روزمرّهگی بیشتری پیدا میکند، و اگر شما بتوانید این حالت خاص خود را به حالت روزمرهگی برسانید، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شدهاید، همانگونه که گفته شد، این تکنیک را «رُمَنس» زدایی میگویند. یعنی شخص درگیر حالت های رمنسی و عشقی است و با نصیحت نمیشود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت : این کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمیکند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را میکند و خود مختار است و به خاطر کششی که دارد، دوباره میرود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام میدهد، پس این یک تکنیک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقیق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث میشود شخص از حالتهای عاشقانة خود سیر و اشباع شود، تکنیک بعدی را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی شخصی است که به او وابسته شده اید: این تکنیک باید بعد از اجرای تکنیک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطههای منفی طرف را هم ببینید و هم بگویید و بنویسید؛ زیرا بالاخره هر کسی یک سری نکات مثبت و یک سری نکات منفی دارد، البته باید توجه داشته باشید که ابتدا باید تکنیک اوّل را انجام دهید تا ابرهای عشق به کناری رود تا شخص بتواند نکات منفی طرف را هم ببیند زیرا اگر از همان اوّل که عشق او شدید است ، به او بگویید نکات منفی معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: یار من در حسن وجمال وکمال و رفتار بینظیر است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتی بوسیلة تکنیک اوّل اندکی ابرهای توهم کنار رود، شخص میتواند نکات منفی طرف را هم ببیند و بگوید. در تکنیک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل میبیند ومن به عنوان درمانگر با تکنیک اوّل او را وادار میکنم تا این گل را آنقدر ببوید که دیگر بویش برای او عادی شود و آنگاه در تکنیک دوّم میآیم و به خارها میپردازم و به او میگویم که قشنگ با تمام جزئیات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفی طرف را با جزئیات ریز بنویس و با صدای بلند بخوان و بخواب. باید این کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روانشناسی «هیلگارد» را خوانده باشید می دانید که آدمها وقتی یک چیز را قبل از خواب یاد میگیرند و سپس به خواب میروند انبار گردانی مغزی میشود و ذهن شروع میکند به سازمان دادن، لذا باید این کار، درست قبل از خواب اتفاق بیافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتی تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کردید، میتوانید به عنوان قدم سوم روی این تفسیر کار کنید که: خب آیا این همان کسی است که تو این قدر رویش سرمایهگذاری کردی و تمام هستیات، رابطة خانوادگی ات، آبرویت و آینده روشن و لذت بخشی که می توانی با یک ازدواج خوب و سنجیده داشته باشی، را روی آن گذاشتهای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثی در این زمینة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است. مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو به این آدم داری چقدر s است،یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زیرا عشقهای رنگی گذرا هستند و با آمدن رنگ برترهمچون حبابی از بین می روند بدین معنیکه به همان دلیلی که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق دلربا تر از معشوق اول دل میسپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود و سیاه کردن آینده سعادتمند او، با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدر i است[،یعنی چقدر از این مُحَسناتیکه برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصیات ذاتی این آقا است و به شرایط ربطی ندارد و طرف فیلمبازی نمیکند تا به نظر خوب آید و چقدر g است،یعنی این حالت تا چه حدّ میتواند فراگیر باشد و تمام زندگی تو را تحت تأثیر خود قرار دهد. تمام اینها را باید با جزئیترین وجوه برای خودتان تشریح کنید. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگی شما چگونه میشود و اگر نکشید چطور می شود و اگر هردم دنبال یکی که از قبلی خوش تیپ تر است راه بیفتید چه می شود و کارتان به کجا می کشد. یعنی «گلوبالیتی» زندگی تان را در هر دو صورت به طور دقیق با هم مقایسه کنید و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد میشود میفهمید که این عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن و یا g آن خرد می شود و اینها همه ارزش زدایی از حالتهای «رمنس» و عشق و عاشقی است. یعنی زدودن حالتهای رمانتیک است و با توکل بر خدا بی شک موفق خواهید شد.
نکته پایانی اینکه سعی نمایید بعد از این به مشاوران و روان درمانگران جا افتاده و متدین مراجعه نمایید.