تاثیرات مفید سر وقت خوابیدن در جوانی


از جمله فواید خواب مناسب و کافی در دوران جوانی ،بهبود حافظه و کیفیت خواب در دوران پیری و سالمندی است پس تا میتوانید به موقع ،درست و کافی بخوابید
جدیدترین مطالعه و پژوهش صورت گرفته اخیر نشان می دهد که داشتن خواب خوب در دوران کودکی و یا جوانی باعث بهبود حافظه در دوران میانسالی و کهنسالی می شود.
براین اساس تاکنون بسیاری از مطالعات نشان می دهند که خواب کافی می تواند باعث بهبود حافظه در افراد شود ولی رابطه بین دوران کودکی و جوانی با کهنسالی در داشتن خواب مفید و کافی نامعلوم مانده بود.
این موضوع محققان را بر آن داشت که تحقیقاتی در خصوص اثرات و نتیجه خواب کافی و مفید در سنین کهنسالی را پیدا کنند.
"کونسل هیل” آورده است که با تحقیقات صورت گرفته در این زمینه مشخص شد که خواب مناسب در میانسالی می تواند اثرات مثبت ذهنی بسیاری را تا 28 سال بعد از آن از داشته باشد.
بسیاری از مردم تا پیش از این بر این باور بودند که زمانی که در خواب سپری می شود را باید زمان مرده نامگذاری کرد ولی تحقیق و پژوهش اخیر صورت گرفته نشان دهنده این باور غلط است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

پوچی

پوچی و بی معنایی یکی از نگرانی های مسلم هستی و دلواپسی غایی ست. اگر باید بمیریم، اگر خود باید دنیایمان را بنا کنیم، اگر هر یک در جهانی بی تفاوت به ما مطلقاً تنهاییم، پس زندگی چه معنایی دارد؟ چرا زندگی می کنیم؟ چطور باید زندگی کنیم؟ اگر هدفی مقدر و از پیش تعیین شده وجود ندارد، پس هر یک از ما باید معنای خویش را در زندگی بسازیم. ولی آیا معنایی که خود برای خویشتن می آفرینیم، بنیه ی لازم برای تاب آوردن این زندگی را دارد؟ این تعارض پویای اگزیستانسیال ریشه در معمای مخلوقی در جستجوی معنا دارد که به درون جهانی خالی از معنا افکنده شده است.

یونگ معتقد بود پوچی زندگی را از سرشاری و آکندگی باز می دارد و در نتیجه «معادل بیماری است». او نوشته است: «فقدان معنا در زندگی نقش سرنوشت سازی در علت شناسی روان نژندی دارد. روان نژندی را باید در نهایت رنج یک روح انسانی دانست که معنای خویش را در نیافته است ... نزدیک به یک سوم بیماران من از هیچ روان نژندی ای که از لحاظ بالینی قابل وصف باشد، در رنج نیستند، بلکه از بی معنایی و بی هدفی زندگی شان در رنجند».

ویکتور فرانکل می گوید بیست درصد روان نژندی هایی که در تجربه بالینی اش با آن ها روبه رو می شود، منشأ «ذهن زاد» دارند یعنی ناشی از فقدان معنا در زندگی اند. یک بحران پوچی که هنوز به صورت نشانه های مجزای روان­نژندی تبلور نیافته (یک بحران اگزیستانسیال) از این هم شایع تر است و به زعم فرانکل در بیش از پنجاه درصد بیمارانش در یکی از بیمارستان های وین دیده شده است.به علاوه، فرانکل که همه ی زندگی حرفه ای خود را وقف مطالعه ی رویکرد اگزیستانسیال به درمان کرد، به وضوح به این نتیجه رسید که فقدان معنا مهمترین فشار روانی اگزیستانسیال به شمار می آید. از دیدگاه او، روان نژندی اگزیستانسیال معادل بحران بی معنایی یا پوچی ست.

رواندرمانگری دیگر با نام سالواتوره مادی در رساله ی تحسین برانگیزش درباره ی جستجوی معنا می گوید «ناخوشی اگزیستانسیال» در «ناکامی همه جانبه در جست و جو برای معنای زندگی» ریشه دارد. وی یک «روان نژندی اگزیستانسیال» را توصیف می کند که محتوی شناختی آن «بی معنایی یا ناتوانی مزمن در باور حقیقت، اهمیت، سودمندی یا ارزش همه ی آن کارهایی ست که فرد درگیر آن ها شده یا تصور انجامشان را داشته است». بنجامین ولمن نیز روان­نژندی اگزیستانسیال را همین گونه تعریف می کند: «ناکامی در یافتن معنای زندگی، این احساس که فرد چیزی ندارد که به خاطرش زندگی کند یا بجنگد، چیزی ندارد که امیدی به آن داشته باشد ... ناتوانی در یافتن هدف یا جهتی در زندگی، این احساس که گرچه افراد درکارشان عرق می ریزند، چیزی ندارند که از ته دل بخواهندش». نیکلاس هابز با این نظر موافق است: «فرهنگ امروزی اغلب روان نژندی هایی پدید می آورد که با آنچه فروید توصیف کرده، متفاوت است. ویژگی روان­نژندی های امروزی دیگر واپس رانی و تبدیل نیست .... فقدان بینش هم نیست بلکه فقدان درک هدف و معنای زندگی­ست».

معنای زندگی چیست؟ پرسشی ست درباره معنای کیهانی، در این باره که آیا زندگی در کل یا دست کم زندگی انسان دارای شکل کلی منسجمی ست یا نه. معنای زندگی من چیست؟ پرسش متفاوتی است و به همان چیزی اشاره دارد که فیلسوفان «معنای این جهانی» نامیده اند.

معنای این جهانی (معنای زندگی من) حاوی هدف است: کسی که واجد حس معناست، زندگی را دارای هدف یا کارکردی می بیند که باید به آن دست یافت، هدف یا اهدافی برتر که فرد مد نظر خویش قرار می دهد.

معنای کیهانی به معنای وجود نقشه ای خارج و برتر از فرد است و بی چون و چرا به نظمی جادویی یا معنوی در جهان اشاره دارد. کسی که دارای حس معنایی کیهانی ست، معمولاً معنای این جهانی مطابق با آن را نیز تجربه می کند: بدین معنا که معنای این جهانی فرد عبارت است از دست یابی به معنای کیهانی و یا هماهنگ شدن با آن.

سالواتوره مادی معتقد است بخش قابل توجهی از ناهنجاری های روانی موجود ناشی از احساس پوچی و بی معنایی ست. وی برای «ناخوشی اگزیستانسیال» سه شکل بالینی توصیف می کند: جهادگری، هیچ انگاری و گیاه واری.

ویژگی جهادگری میل قدرتمند به تکاپو و فدا کردن خویش در راه علت های دراماتیک و مهم است. این افراد به شکل نمایش به دنبال موضوعی می گردند؛ آن علت یا انگیزه را تقریباً بدون توجه به محتوایش می پذیرند. به محض آنکه یک علت تمام شد، این فعالان سرسخت و دو آتشه فوراً دلیل دیگری می یابند تا همیشه یک قدم جلوتر از پوچی که در پی شان است و رهایشان نمی کند، گام بردارند.

هیچ انگاری، گرایش فعال و فراگیر به تردید در فعالیت های فراهم کننده ی معناست. انرژی و رفتار فرد هیچ انگار در یأس ریشه دارد؛ و به دنبال لذت خشم آلودی ست که از ویران کردن حاصل می شود. مادی معتقد است هیچ انگاری چنان رایج است که حتی به عنوان مشکل به آن نگاه نمی شود؛ در واقع، اغلب جامه ی مبدل رویکردی بسیار روشنفکرانه و فرهیخته را برتن می کند.

گیاه واری سومین شکل شکل ناخوشی اگزیستانسیال، افراطی ترین درجه ی بی معنایی ست. فرد به طرزی اجباری و بی اختیار در جستجوی معنای انگیزه ها و علت ها نیست؛ با خشم به معنای پذیرفته شده از سوی دیگران نیز حمله نمی برد. در عوض در وضعیت بی هدفی و بی علاقگی شدید فرو می رود، وضعیتی که به شیوه های مختلف شناختی، عاطفی و رفتاری ابراز می شود. جزء شناختی آن عبارت است از ناتوانی مزمن در اعتقاد به مفید بودن و یا به ارزش هر یک از تلاش های زندگی. طنین عاطفی آن عبارت است از بی خاصیتی، دلزدگی و ملال فراگیر که خود را با افسردگی­های دوره ای نشان می دهد.

افرادی که به سندرم گیاه واری دچار می شوند، ممکن است به دلیل افسردگی همراه و تردیدهای آزاردهنده شان جویای درمان شوند. درمانگر باید توجه کند که چنین بیماری درگیر مشکلاتی نظیر احساس گناه  یا اعتماد به نفس-هویت و یا علائم جنسی یا پرخاشگرانه نیست. در عوض، بیمار با دلواپسی هایی از این قبیل دست به گریبان است: وقتی همه چیز با مرگ به پایان می رسد، چرا در زندگی زحمت کارکردن به خود بدهید؟ چرا نیمی از عمرتان را به مدرسه رفتن بگذرانید؟ چرا ازدواج کنید؟ چرا تشکیل خانواده دهید؟ چرا محرومیت را تحمل کنید؟ مگر همه ی ارزش ها بی دلیل و من درآوردی و همه ی هدف ها خیال باطل نیست؟

اگر این وضعیت تشخیص داده نشود و پیشرفت کند، فرد در بی تفاوتی عمیق تری فرو می رود. ممکن است با بدل شدن به گوشه نشین، الکلی مزمن یا ولگرد، از هرگونه ارتباط و درگیری در زندگی کناره گیری کند و یا شیوه ی مشابهی را در زندگی برگزیند.مادی معتقد است بسیاری از بیماران بستری در مراکز نگهداری، به گیاه واری دچارند ولی به دلیل آنکه باید تشخیصی مطابق طبقه بندی های رسمی بیماری ها بر آنان گذاشته می شده، انگ اسکیزوفرن ساده بر آن ها زده اند، اصطلاحی که امروزه مشخص شده کاملاً بی مسماست. بعضی بیماران مبتلا به گیاه واری تشخیص افسردگی روان پریشانه گرفته اند. گرچه علائم و نشانه های افسردگی ندارند، این طور فرض شده که چون رفتاری نباتی دارند، پس افسرده اند. مادی معتقد است دست کم بخشی از بیماران مراکز نگهداری که با این تشخیص ها یا دیگر انگ های بستری شده اند، باید با دقت بیشتر و با احتمال ناخوشی اگزیستانسیال مورد بررسی قرار گیرند.

خلاصه ی نتایج یک پژوهش تجربی در زمینه ی معنای زندگی نشان داد که:

1. فقدان حس معنا در زندگی رابطه ای کمابیش خطی با ناهنجاری روانی دارد: یعنی هر چه حس معنا کمتر باشد، شدت ناهنجاری روانی بیشتر است.

2. وجود معنای مثبت در زندگی با اعتقادات عمیق مذهبی مرتبط است.

3. وجود معنای مثبت در زندگی با ارزش های از خود برگذرنده مرتبط است.

4. وجود معنای مثبت در زندگی با عضویت در گروه ها، فداکاری برای یک آرمان و تعیین اهداف روشن در زندگی مرتبط است.

5. معنای زندگی را باید از چشم اندازی تکاملی نگریست: معنای زندگی فرد در طول زندگی تغییر می کند؛ سایر وظایف تکاملی باید بر تکامل معنا مقدم باشد.

البته درباره نتایج ذکر شده باید این نکته را یادآوری کرد که؛ مدرکی دال بر این مدعا که فقدان معنا، عامل ناهنجاری روانی ست، وجود ندارد. همه مطالعات پژوهشی همبستگی ها را بررسی می کنند: فقط نشان می دهند که کاهش معنای زندگی، یک کارکرد یعنی یک علامت  ناهنجاری ست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

راه های رهایی از دام عشق و عاشقی و به تعبیر بهتر هوس زودگذر

قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس» زدایی؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی یک پدیدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به این نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برسید؟ سعی کنید با تمام جزئیات این حالات رمانتیک خود را که در حضور فلان کس داشته اید بنویسید و بعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانید و گاهی اوقات استفاده از ضبط صوت و آینه برای این منظور خیلی خوب است یعنی در حین اینکه متنی را که نوشته اید، می‌خوانید و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آینه نیز خودتان را نگاه کنید؛ حال باید گفت که چرا این کار را انجام می‌دهیم؟ اگر شما به خانه کسی رفته باشید، و در آن خانه یک غذای لذت بخشی خورده باشید و خیلی به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعریف می‌کنید با لذت تمام آن را تعریف می‌کنید، ‌و دفعة دوّم کمی لذت آن کمتر می‌شود و بار سی‌ام و چهلم دیگری لذتی از تعریف کردن آن نمی‌برید و کم کم رنگ می‌بازد، این همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم و می‌خواهم شما به آن برسید و ببینید که این یک حالت یک پدیدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را به دام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما یک چیز خیلی ویژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از این تجربه‌ها دارند، امّا آنهایی که ضعیف و «نان اَسِر‌تیو»هستند، بدام آن می‌افتند و افراد «اَسِر‌تیو»  و عزّت مند براحتی از کنار آن ردّ می‌شوند. این نوع مردها یا زنهایی که این حالت را دارند و رمانتیک هستند می‌گویند : اوه خدای من، یک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنیمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم، چون آسمان سوراخ شده و این مرد یا این زن برای من از آسمان افتاده!، پس شما باید این توهم را از ذهن خود بزدائید و بیرون کنید و تنها راه آن همین است که گفتم. توجّه کنید که هر چقدر این عمل زیاد تکرار شود، آن‌ حالت عاشقانه ای که دارید، عادی‌ترمی شود و روزمرّه‌گی بیشتری پیدا می‌کند، و اگر شما بتوانید این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گی برسانید، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌اید، همانگونه که گفته شد، این تکنیک را «رُمَنس» زدایی می‌گویند. یعنی شخص درگیر حالت های رمنسی و عشقی است و با نصیحت نمی‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت : این کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمی‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌ که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششی که دارد، دوباره می‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام می‌دهد، پس این یک تکنیک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقیق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سیر و اشباع شود، تکنیک بعدی را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی شخصی است که به او وابسته شده اید: این تکنیک باید بعد از اجرای تکنیک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌های منفی طرف را هم ببینید و هم بگویید و بنویسید؛ زیرا بالاخره هر کسی یک سری نکات مثبت و یک سری نکات منفی دارد، البته باید توجه داشته باشید که ابتدا باید تکنیک اوّل را انجام دهید تا ابرهای عشق به کناری رود تا شخص بتواند نکات منفی طرف را هم ببیند زیرا اگر از همان اوّل که عشق او شدید است ، به او بگویید نکات منفی‌ معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: یار من در حسن وجمال وکمال و رفتار بی‌نظیر است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتی بوسیلة تکنیک اوّل اندکی ابرهای توهم کنار رود، شخص می‌تواند نکات منفی طرف را هم ببیند و بگوید. در تکنیک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل می‌بیند ومن به عنوان درمانگر با تکنیک اوّل او را وادار می‌کنم تا این گل را آنقدر ببوید که دیگر بویش برای او عادی شود و آنگاه در تکنیک دوّم می‌آیم و به خارها می‌پردازم و به او می‌گویم که قشنگ با تمام جزئیات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفی طرف را با جزئیات ریز بنویس و با صدای بلند بخوان و بخواب. باید این کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسی «هیلگارد» را خوانده باشید می دانید که آدمها وقتی یک چیز را قبل از خواب یاد می‌گیرند و سپس به خواب می‌روند انبار گردانی مغزی می‌شود و ذهن شروع می‌کند به سازمان دادن، لذا باید این کار، درست قبل از خواب اتفاق بیافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتی تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کردید، می‌توانید به عنوان قدم سوم روی این تفسیر کار کنید که: خب آیا این همان کسی است که تو این قدر رویش سرمایه‌گذاری کردی و تمام هستی‌ات، رابطة خانوادگی ات، آبرویت و آینده روشن و لذت بخشی که می توانی با یک ازدواج خوب و سنجیده داشته باشی، را روی آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثی در این زمینة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است. مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو به این آدم داری چقدر s است،یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زیرا عشقهای رنگی گذرا هستند و با آمدن رنگ برترهمچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌ که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق دلربا تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود و سیاه کردن آینده سعادتمند او، با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدر i است[،یعنی چقدر از این مُحَسناتی‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصیات ذاتی این آقا است و به شرایط ربطی ندارد و طرف فیلم‌بازی نمی‌کند تا به نظر خوب ‌آید و چقدر g است،یعنی این حالت تا چه حدّ می‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگی تو را تحت تأثیر خود قرار دهد. تمام اینها را باید با جزئی‌ترین وجوه برای خودتان تشریح کنید. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگی شما چگونه می‌شود و اگر نکشید چطور می شود و اگر هردم دنبال یکی که از قبلی خوش تیپ تر است راه بیفتید چه می شود و کارتان به کجا می کشد. یعنی «گلوبالیتی» زندگی تان را در هر دو صورت به طور دقیق با هم مقایسه کنید و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود می‌فهمید که این عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن و یا g آن خرد می شود و اینها همه ارزش زدایی از حالتهای «رمنس» و عشق و عاشقی است. یعنی زدودن حالت‌های رمانتیک است و با توکل بر خدا بی شک موفق خواهید شد.
نکته پایانی اینکه سعی نمایید بعد از این به مشاوران و روان درمانگران جا افتاده و متدین مراجعه نمایید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

اینقدر به خودتان فشار نیاورید!


1. تفاوت میان کمال گرا بودن و به دنبال هدف بودن را بدانید
خیلی‌ها درگیر عادتهای کمال گرایانه می‌شوند و این را نمی‌دانند که راه بهتری هم وجود دارد که بدون ضربه زدن به خودشان، در آنچه که هستند بهترین باشند. بسیاری از کمال گراها تا حدودی باور دارند که حتما باید به کمال برسند وگرنه شکست خواهند خورد؛ این باور نه تنها استرس برانگیز است بلکه در واقع منجر به کاهش احتمال موفقیت نیز می‌شود.

اول باید فرق بین کمال گرایی و پیگیری هدف را بدانید و واقعا درک کنید چرا کمال گرا بودن بیشتر نوعی آسیب به خود است تا یک ویژگی مثبت. همیشه «تمام تلاشت را بکن» بهتر از «کامل و بی‌عیب باش» است و در بلند مدت نیز رفتاری سالم‌تر به شما می‌رود.
اگر دیدید بیشتر ذهن‌تان درگیر اشتباهاتی است که در گذشته مرتکب شده‌اید تا کارهایی که درست انجام داده‌اید، و وقتی کاری انجام می‌دهید که کاملا بی‌ نقص نیست اما خوب است دچار اضطراب می‌شوید، باید به خود هشدار دهید که طرز فکرتان درست نیست و را بهتری هم برای ارزیابی خودتان وجود دارد.
 

2. میان سختکوش بودن و داشتن شخصیت نوع A تعادل برقرار کنید
سخت کار کردن اگر هدفمند و متناسب باشد و حس «انجام و رسیدن» را در حد معقول پاسخ بدهد، می‌تواند باعث استرس کمتر بشود. اما رفتارهای تیپ شخصیتی A که با رقابت پذیری فوق العاده مرتبط است می‌تواند برای سلامت جسم و روح گران تمام شود و به روابط نیز آسیب بزند.

افرادی که تیپ شخصیتی‌شان از نوع A است نسبت به افراد معمولی که سختکوش‌اند و اشتیاق و هیجان تعدیل شده‌ای دارند، بیشتر دچار بیماریها می‌شوند و معمولا رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که کمتر سالم و درست‌اند.

شما شاید قادر نباشید شخصیت خود را عوض کنید اما می‌توانید از شدت جوانب منفی آن بکاهید و تمرکزتان را روی خونسردی و آرامش بیشتر بگذارید تا تفاوت را ببینید و احساس کنید.


3. بین داشتن یک زندگی رضایتبخش و آشفتگی و فرسودگی با مشغله‌ها مرز مشخصی تعیین کنید
داشتن یک زندگی راضی کننده بسیار عالیست اما اگر زندگی‌تان تعادل نداشته باشد خیلی تحت استرس خواهید بود و این استرس بیشتر اوقات رهای‌تان نخواهد کرد. چگونه می‌توان میان هیجان برای تلاش و پریشان شدن مرز گذاشت؟
می‌توانید اینطور شروع کنید: در پایان روز ببینید چه احساسی دارید؟ در پایان هفته چطور؟ (وقتی که قرار است هفته‌ای جدید با چالش‌هایی جدید را شروع کنید) و بررسی کنید آیا زندگی‌تان جوری است که برای روابط و ورزش و خواب کافی و مراقبت‌های فردی‌تان وقت داشته باشید؟
مراقبت از خود برای کنترل استرس ضروریست و هیچ هدفی نباید جلوتر از این هدف قرار بگیرد، وگرنه آنقدر خسته و فرسوده می‌شوید که رسیدن به هدف تقریبا غیرممکن خواهد شد.
 

4. یک واقع بین خوشبین باشید نه بدبین
خیلی از افراد انگار از تفکر مثبت هراس دارند! و فکر می‌کنند اگر مشکلات را آنقدر جدی نگیرند یا رویکردشان مثبت باشد خودشان را گول زده‌اند و در نهایت به جایی می‌رسند که راه فراری از استرس‌های بیشماری که برای خود تراشیده‌اند ندارند.
تفکر واقع بینانه و مثبت (تمرکز روی مثبت‌ها بدون اینکه رسیدگی به مشکلات و واکنش مناسب نشان دادن نادیده گرفته شود) می‌تواند کمک‌تان کند در زندگی موثرتر باشید و کمتر دچار استرس شوید.
یکی از بهترین استراتژیهای تفکر مثبت و خوشبینی، الگوی خاصی از تفکر است که به شما اجازه می‌دهد توجه خود را معطوف کارهایی کنید که اعتماد بنفس‌تان را بالا می‌برند و این امکان را فراهم می‌کنند که در آینده بهتر و بهتر عمل کنید.


5. احساسات خود را سرکوب نکنید تا واقعا احساس کنید
شاید شنیده باشید که سرکوب کردن احساسات و هیجانات کار درستی نیست و نباید احساسات خود را انکار کنید.
هر چند مهم است که بین پرداختن به احساسات و درگیر نشخوارهای فکری شده تفاوت قائل شوید اما انکار کردن احساسات اصلا برای‌تان خوب نیست. یک راه موثرتر برای اینکه در شرایط استرس برانگیز به خودتان کمک کنید این است که نسبت به حس خودتان آگاه‌تر باشید و بدانید چرا این حس را دارید و با نوشتن، گفتگو کردن و درد دل کردن و یا مشورت با یک روانشناس به آنچه در درون‌تان می‌گذرد بها دهید و سپس به فعالیت‌هایی بپردازید که حال‌تان را خوب می‌کنند، روحیه‌تان را تقویت می‌کنند و شما را به پیشرفت تشویق می‌کنند.
 

6. ضعف‌های خودتان و دیگران را بپذیرید
حتما دیگر به این نتیجه رسیده‌اید که بهترین راه تسکین استرس، سخت نگرفتن به خودتان است. پس می‌توانید با سخت نگرفتن به دیگران هم از استرس‌تان کم کنید.
رفتارهای دیگران را به خودتان نگیرید و سعی کنید بهترین ویژگی‌های دیگران را ببینید و از نگاه آنها به مسائل نگاه کنید. یاد بگیرید که خودتان و دیگران را ببخشید و با اشتباهات گذشته‌ی خود و دیگران حال‌تان را خراب نکنید.
مدیتیشن یکی از بهترین و ساده‌ترین راههایی است که با نگه داشتن شما در زمان حال، آرامش مطلوبی به شما می‌دهد و کمک‌تان می‌کند با خودتان و بقیه مهربان‌تر باشید.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

جذابیت شخصیتی و نفوذ در دیگران

همه میدانیم که جذابیت شخصیتی با جذابیت زیبا بودن فرق دارد. جذابیت و گیرایی شخصیتی کاملا اکتسابی است و آگاهانه و یا ناآگاهانه کسب میشود. در این پست در مورد راههای کسب جذابیت شخصیتی می نویسم:

۱وضع ظاهری آراسته و مرتبی داشته باشیم

مرتب و تمیز باشیم، هماهنگی و پاکیزگی ناخودآگاه باعث جذب مردم می شود. البته باید دقت شود که لباس های عجیب و غریب باعث جذب نمی شود. تمیزی و اطوی لباس، موهای مرتب، دهان خوشبو باعث جذب است. اما آراستگی ظاهری فقط پوشش داخل و خارج خلاصه نمی شود بلکه حرفهای زیبا، جملات مثبت، اعمال درست نیز باعث جذب است.

۲سکوت را تمرین کنیم

بعضی افراد می پندارند که هر چه شلوغتر و پر صداتر باشند بیشتر جذب می شوند ولی اینطور نیست. سکوت تاثیری ذهنی در افراد می گذارد. هنگام سکوت، در اطارف خود ایجاد خلاء می نماییم و این باعث جذب است.ضمن اینکه سکوت انسان را عاقلتر و با تجربه تر نشان می دهد، زمینه ای مناسب برای صمیمیت است. البته سکوت ناشی از ترس و عدم اعتماد بنفس، باعث کاهش جذابیت است.

۳نرم و ملایم صحبت کنیم

این هم، مانند مورد قبلی باعث ایجاد خلاء پیرامون می شود و باعث جذب شدن است. جیغ، داد و هوار، بلند صحبت کردن و خشن و عصبی بودن باعث قطع اعتماد مردم می شود.

۴فرد محترمی باشیم

به خود و دیگران احترام بگذاریم. بی ادبی در کلام و گفتار و رفتار از جذابیت بسیار می کاهد.باید در ظاهر آراسته و در باطن وارسته بود. شخص مودب و متین و محترم بی تردید جذاب تر از بی ادبان است. هتاکی و ناسزا گفتن حتی به افراد بدصفت و بی شخصیت و همچنین تحقیر و تمسخر و غیبت و بدگویی مخالف با احترام است.

۵از شوخی زیاد بپرهیزیم، اما خنده رو باشیم

شوخی فراوان انرژی ذهنی را کاسته و جذابیت را از بین می برد. چراکه شوخی بتدریج پرده های حرمت را پاره کرده و کم کم موجب بی احترامی می شود. با این حال تبسم به چهره جذابیتی عمیق می بخشد. در تبسم سنگینی و متانت موج می زند ولی در خنده زیادی و شوخی سبکی و کاهش جذابیت نهفته است.

۶قاطعیت = جذابیت

سست عنصر نبودن و پای تصمیمات و تعهدات ماندن موجب جذابیت است. افرادی که شخصیتی قاطع دارند هدفهای مشخص و ارزشهای معینی و برنامه های مدونی دارند و بلااستثنا جذابند. قدرت “نه” گفتن به درخواست های بی ارزش دیگران موجب رویش جذابیت است. بعضی افراد خود را فدای این و آن می کنند و هرکار مثبت یا منفی را قبول میکنند و اینطور می خواهد در دل دیگران رخنه کنند که نمی شود. جذابیت یعنی مصمم بودن و قاطعیت در رفتار و گفتار.

۷مراقب امیال و غرایز شخصی خود باشیم

افراد دارای شخصیت مسلط و چیره بر غرایز و امیال، دارای تسلط بیشتری هستند. کسانی که بر میل جنسی، میل غذا خوردن، عواطف و هیجانات خود مسلط هستند، جذابیت معنوی دارند. تاثیر روانی گذاشته و انرژی مثبت از وجودشان فوران می کند.کسانی که غریزی و هوی هوسی هستند و مدام در پاسخ به امیال خود به سر می برند و نمی توانند خود را کنترل نمایند و خصوصا به زبان و نگاه خود مسلط نیستند، هیچ جذابیتی ندارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

عشق و عاشقی از دیدگاه شیمی!؟ (هنگامیکه عاشق می‌شوید چه اتفاقی رخ می‌دهد)


بدون اکسی توسین نیز واکنش های بدن انسان هرگز به خلق تراژدی هایی همچون رمئو وژولیت نمی‌انجامید.

البته هورمون های استروئیدی نظیر استروژن ( estrogen ) و تستوسترون ( testosterone ) در رابطه جنسی نقشی حیاتی ایفا می‌کنند و بدون آنها شاید هرگز وارد قلمرو پرخطر عشق واقعی نمی‌شدیم. اما مشهورترین ماده شیمیایی مربوط به عشق همان فنیل اتیل آمین. (phenylethylamine ) یا PEA است، نوعی آمین که به طور طبیعی در مغز تولید می‌شود. PEA یک آمفتامین طبیعی، شبیه داروهای موجود در بازار است و میتواند موجب تحریکات مشابهی شود. این همان ماده ای است که احساساتی همچون پرواز کردن در آسمان و بر فراز جهان بودن ناشی از کشش به سوی معشوق را در شما پدید می‌آورد و همان که انرژی لازم برای بیدار ماندن تا صبح و مغازله های تلفنی را تامین می‌کند. عشق چیست این ماده که در اصطلاح مولکول عشق نیز نامیده می‌شود در نتیجه یک سری اعمال ساده فریبنده همچون تلاقی دو نگاه یا تماس دو دست از مغز ترشح می‌شود. هیجانات سرگیجه آور، ضربان تند قلب و نفس زدن های بریده بریده و همه اینها متاسفانه چیزی جز نشانه های بالینی مصرف بیش از حد این ماده شیمیایی در بدن فرد عاشق نیستند.
ممکن است کسانی به این مولکول عشق معتاد شوند. آنها به مقادیر زیاد مواد آمفتامین مانند دوپامین، نور اپی نفرین ( norepinephrine ) و فنیل اتیل آمین نیاز دارند. از آنجا که بدن نسبت به این مواد شیمایی مقاومت پیدا می‌کند، برای رسیدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف این افراد رفته رفته افزایش پیدا می‌کند. از این رو برای برآوردن نیاز خود ناگزیر ند روابطشان را مداوم تجدید کنند. از انجام بعضی فعالیت های پرتنش نظیر سقوط آزاد از هواپیما پیش از بازکردن چتر نجات یا با خوردن شکلات نیز می‌توان مقداری PEA دریافت کرد. شاید به همین دلیل باشد که شکلات هدیه مناسبی برای روز والنتاین ( روز عشاق ) به شمار می‌آید. یکی از موادی که همراه PEA آزاد میشود ماده شیمیایی عصبی دوپامین ( dopamine ) است. پژوهشی که چندی پیش در دانشگاه ایموری انجام شد نشان می‌دهد که ول های ماده ( نوعی جونده کوچک ) در پاسخ به ازاد شدن دوپامین در مغزشان جفت خویش را انتخاب می‌کنند. وقتی در حضور یک ول نر به آنها دوپامین تزریق می‌شود، بعدا در میان جمعی از نرها فقط او را انتخاب خواهد کرد.
عشق جدیدترین کشف، آرایش مولکول ها دراین ترکیب شیمیایی است و این تمام جهان را هیجان زده کرده زیرا اکنون همچون جادوگران زمان قدیم، ما هم میتوانیم معجون عشق بسازیم. به عبارت دیگر انسان اکنون در ابتدای راه جداسازی این ترکیب شیمیایی و ساخت داروهایی است که میتواند موجب این واکنش ها در ما شوند. یعنی دارو را مصرف میکنید و بعد عاشق اولین کسی می‌شوید که می‌بینید. تصور کنید جهان با چه افتضاحی روبه رو خواهد شد. اما دانشمندان می‌گویند در حال حاضر از این کشف میتوان در تنظیم بعضی واکنش های شیمیایی دیگر یا درمان بیماری ها یا پژوهش های سودمند تر دیگر استفاده کرد. با این همه چه چیزی سودمندتر از آنکه بتوانید با خوردن یک دارو کسی که دوستش دارید را عاشق خود کنید؟ اما در حال حاضر پژوهش هایی که روی مولکول فنیل اتیل آمین صورت می‌گیرد، می‌تواند در ازمون مواد شیمیائی وابسته به بیماری های ذهنی از جمله بیماری پارکینسون فوق العالده موثر باشد.
آنچه در باره عشق می‌دانیم هنوز عمدتا خارج از کنترل ماست. برای مثال شیفتگی ظاهرا نخستین مرحله عاشق شدن است، کششی اجتناب ناپذیر به سوی معشوق. این جذبه موجب ترشح انفجاری مواد شیمیایی عصبی بسیار شبیه به آدرنالین می‌شود. با کمک فنیل اتیل آمین ( که سرعت جریان تبادل اطلاعات میان سلولها را افزایش می‌دهد )،
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه در اجتماع روابط اجتماعی موفق داشته باشیم


ایجاد شرایط مناسب برای مخاطب
برای بحث کردن نیاز است که تمامی شرایط روحی ، جسمی ، فیزیکی و محیطی فرد را در نظر بگیریم به گونه‌ای که این عوامل ثانویه باعث پیش داوری و یا قطع بحث نشود بلکه شرایط باید آن‌چنان مناسب باشد که فرد خود اشتیاق به ادامه صحبت داشته باشد. ما می‌توانیم برای بهتر استفاده کردن از این عامل مهم ارتباطی ، محیط‌های سرسبز و یا دعوت کردن فرد به صرف چای در یک محیط آرام یا در کنار یک آبشار را به فرد پیشنهاد کنیم. زیرا زمانی که فردی به چنین محیطی دعوت می‌شود، خود را برای صحبت آماده کرده است و در واقع تا آماده نباشد این دعوت را قبول نمی‌کند. در نتیجه با قبول این دعوت شما می‌توانید برای انجام یک گفت وگو شرایط را مناسب بدانید.
کسب اطلاعات پیرامون موضوع
در شروع گفت‌وگو سعی کنیم از موضوعات جدال‌آفرین و پرخاشگر شروع نکنیم. مثلا زمانی که در یک محیط دلباز هستیم اول سعی کنیم درباره طبیعت و محیط صحبت کنیم و بعد وارد بحث شویم. در ضمن برای صحبت در مورد یک موضوع باید اطلاعات و معلومات نسبت به آن را داشته باشیم و یک شناخت نسبی هم از طرف مقابل وجود داشته باشد.
چگونه شروع به صحبت کنیم
بعد از صحبت کردن در مورد پیرامون‌مان و یا موضوعاتی که بحث‌انگیز نیست می‌توانیم با کلمات «خب، از آن موضوع چه خبر؟» ، «بگو ببینم چطور شد؟» و با یک احساس همدردی شروع به صحبت کنیم و وارد موضوع اصلی شویم ما باید به گونه‌ای این بحث را سر بگیریم که هم مفاهیمی که در ذهن ماست انتقال دهیم و هم اشتیاقی ایجاد کنیم که فرد به ادامه بحث تمایل نشان دهد. برای این کار لازم است منافع شخص مقابل را در نظر بگیریم و سعی نکنیم صحبت‌های ما مقاومت فرد را برانگیزد.

حتی اگر در شروع احساس کردیم که فرد در حال مقاومت کردن است با همدردی و فاش کردن درونیات فرد مقاومت او را کاهش دهیم. ما باید آنقدر اطلاعات راجع به موضوع بحث داشته باشیم تا بتوانیم با فرد همدردی کنیم و خودمان را جای او بگذاریم و به درونیات ذهنی او پی ببریم. به زبان عامیانه متوجه شویم که او اکنون در چه فکری است و زمانی که ما بتوانیم فکرش را دریابیم با بیان چیزی که او درصدد پنهان کردنش است مقاومت او را می‌شکنیم.
تعریف و تمجید
سعی کنیم در صحبت کردن از نقاط مثبت فرد شروع کنیم. مهم نیست درجه این نقاط مثبت در فرد به چه اندازه‌ای است مهم این است که این نقاط برای ما چقدر مهم است. یعنی ما می‌توانیم با بزرگ شمردن این نقاط مثبت او را برای شکوفا کردن آن تشویق کنیم و در واقع فرد را به سمتی رهنمود کنیم که خودمان علاقه داریم و می‌خواهیم بحث مان به آن سمت ادامه یابد. مثلا به او بگوییم شما خیلی انتقادپذیر هستید و برای این که خود فرد از این صفت خود مطمئن شود یک مثال برای او بزنید و بگویید من توجه کردم زمانی که به شما می گوییم این طرز رفتار با فرزندتان در میان جمع درست نیست شما به جای اینکه ناراحت شوید و یا حتی از دست من عصبانی شوید سعی می‌کنید رفتارتان را با کودکتان تغییر دهید، در این مثال فرد ممکن است آنقدر از دست کودکش خسته شده باشد که نخواهد واکنش نشان دهد. ولی تعبیری که ما از رفتارش می‌کنیم فرد را به تغییر رفتار سوق می‌دهیم و این نوعی تقویت است که در گفت‌وگوها مؤثر می‌باشد.

آگاهی از حس مخاطب نسبت به خود
ما باید از حسی که فرد نسبت به ما دارد آگاه باشیم و از این حس برای ادامه گفت وگو استفاده کنیم. سعی کنیم بدانیم فرد به چه اندازه‌ای به ما علاقه دارد و با توجه به این علاقه ما می‌توانیم به نفع شخص صحبت کنیم. زیرا زمانی که نفع شخصی خود را در نظر نمی‌گیریم و در عوض منافع او برایمان محترم است فرد احساس راحتی به او دست می‌دهد و می‌داند که کسی حامی او هست و ضرر را تقبل می‌کند. بطوری که اگر یک قسمت بحث به ضرر فرد باشد آن را قبول می‌کند و هیچ اعتراضی در میان نیست.
خودفاش‌سازی
در ادامه بحث برای اینکه موضوع روشن شود، یک مثال زنده در مقابل فرد نشان دهیم، می‌توانیم یکی از مشکلات خودمان را و یا مشکل یک فرد نزدیک که هر دو طرف می‌شناسند. البته با اجازه فرد ثالث و یا این که بدانیم فرد ثالث از این که کسی این موضوع را بداند ناراحت نمی‌شود، بازگو کنیم. این باعث می‌شود که فرد مشکل خود را یگانه مشکل دنیا نداند و یا حتی با راه‌حل‌هایی که دیگران برای مشکل خود در پیش گرفته بودند و موفق شدند مشکل خود را حل کند.
مخاطب خود را دوست داشته باشید
ما باید سعی کنیم آنقدر احساس همدلی و همرنگی با مخاطب داشته باشیم که در ضمیر ناخودآگاه او را دوست داشته باشیم و علاقه‌مند باشیم به اینکه مشکل‌اش را حل کنیم. کارل آر. راجرز را بیشتر به خاطر کار در روان‌درمانی می‌شناسند و این کار او در شکل‌گیری نظریه‌اش نیز تأثیر داشته است. او معتقد بود که برخی روابط در زندگی روزمره موجب افزایش کارکرد مناسب روانی می‌گردد. در بحث ارتباطات می‌گوید برای داشتن یک بحث سالم و ادامه یافتن آن به ۳ اصل اساسی باید توجه کرد:

پذیرفتن فرد بدون قید و شرط
یعنی فرد را با تمامی خوبیها و بدیها پذیرفتیم و برای پذیرفتن آن شرطی نگذاریم مثلا نگوییم چون شخصی پولدار نیست نباید با او در مورد این مسأله صحبت کرد و یا اگر احساس کنیم که عقیده او با عقاید ما در یک خط سیر نمی کند با او وارد مذاکره نشویم ما باید یاد بگیریم که هر کسی را با هر توانایی و شرایطی بپذیریم. یعنی زمانی که با او صحبت می‌کنیم به جز موضوع بحث و یا مشکل به چیز دیگری توجه نکنیم و سو گیری نداشته باشیم این یعنی پذیرش بی‌قید و شرط.
همدلی ، همدردی
سعی کنیم با او همدردی کنیم، خودمان را جای او بگذاریم و احساسش را درک کنیم با توجه به این که احساس انتقال دادنی نیست ولی با اندکی سعی می‌توانیم در جایگاه فرد قرار بگیریم. این بدان معنا نیست که اگر فرد به اندازه ای ناراحت است که گریه می‌کند ما هم با او گریه کنیم، بلکه با حالت غمگینی خود می‌توانیم حالت غم‌انگیز او را درک کنیم. بعضی اوقات می‌توانیم با سر تکان دادن، حرفهای او را تأیید کنیم و حتی با تکرار حرف او می‌توانیم به او بفهمانیم که به حرفهایش گوش می‌دهیم.
صداقت و همرنگی
ما باید یک رابطه‌ای را ایجاد کنیم که صداقت و همرنگی جزء ارکان اصلی باشد. باید این اطمینان را به فرد بدهیم که همه حرفهایی که زده می‌شود، همه با صداقت است و دروغی وجود ندارد. باید یک جوی به وجود آورده شود که اعتماد و اطمینان در آن حاکم باشد و فرد بداند که این حرفها از ته دل گفته می‌شود و همچنین این اطمینان را به مخاطب بدهیم که این حرفها به گونه راز هیچ گاه بر ملاء نمی‌شود و اگر جایی هم بازگو شود با اجازه خود شماست. ما باید آن قدر در این کار تمرین کنیم و این جو اطمینان و اعتماد را بوجود بیاوریم که شکی باقی نماند.
در پایان این ارکان چیزی که خیلی مهم است پیش داوری نکردن است. ما نباید قبل از این که با مخاطب صحبت بکنیم درباره او نظر دهیم و همچنین نباید در نتیجه‌گیری بحث ، سوگیری داشته باشیم. یعنی نظر خودمان را القاء کنیم و جمع‌بندی بحث را فقط از آن جنبه که خودمان می‌بینیم انجام دهیم. علاوه بر مسائلی که ذکر شد عواملی دیگر در یک ارتباط مؤثر وجود دارد.از جمله اینکه ما باید یک ارتباط غیرکلامی با مخاطب به وجود آوریم. خود این ارتباط به ۴ دسته تقسیم می‌شود:

وضع بدنی
هنگامی که افراد از لحاظ هیجانی آرمیده‌اند، گرایش به آن دارند که در وضعیت راحت و آرمیده‌ای ایستاده یا بنشینند. دستها به حالت باز هستند. یعنی، در هم گره نشده‌اند. هنگامی که از لحاظ هیجانی عصبی و ناراحت‌اند، در حالتی ناآرام. با دستانی به هم فشرده و گره خورده گویی که در برابر باد مقاومت می‌کنند می‌ایستند یا می‌نشینند. وضعیت آرمیده یا تنیده احتمالا از سوی دیگران به عنوان علامتی دال بر علاقه یا بی‌علاقگی نسبت به آنها تلقی می‌شود، خم شدن به سمت جلو با حالتی که زاویه ملایمی دارد، شاید علاقه‌مندی یا توجه است. تکیه به عقب و زاویه باز نسبت به جلو علامت بی‌علاقگی یا علاقه کم است. خم شدن به سمت جلو و همراه با حالت خودمانی و گشوده به طرف مقابل این علامت را می‌دهد که به صحبت خود ادامه دهد.
تماس چشمی
هنگامی که کسی مشغول شنیدن است، نسبت به زمانی که مشغول صحبت است، تماس چشمی بیشتری برقرار ساخته و آن را حفظ می‌کند. همین طور زمانی که کسی طرف مقابل را دوست دارد، تماس چشمی بیشتری برقرار می‌شود. افزایش تماس چشمی (اما نه خیره شدن، که ممکن است علامت مخالفت و عناد تفسیر شود) می‌تواند علامتی برای تشویق دیگری باشد. دوختن چشمها به کف اتاق می‌تواند علامتی باشد که برای آن که دیگری حرف خود را قطع کند. افزایش تماس چشمی نیز می‌تواند نشانه صمیمیت باشد. اما ، خیرگی دائمی ممکن است باعث ناراحت کردن طرف مقابل شود.
لبخند
افرادی که لبخند می‌زنند، معمولا جذاب‌تر از افراد دیگر درجه بندی می‌شوند، حتی زمانی که به افراد درجه‌بندی‌ کننده بگوییم مواظب تأثیر لبخند بر ارزیابی خود باشند.
استفاده از علائم غیرکلامی برای بهبود ارتباط
به یک معنا ، مهارت‌های خوب گوش فرا دادن را می‌توان مهارت‌های خوب تماشا کردن دانست. اگر به علائم غیرکلامی طرف مقابل توجه کرده و آن را درست تفسیر کنید، می‌توانید پیام کلی آن فرد را کاملتر درک نمایید. به عنوان یک شنونده ، زبان بدنی شما پیام‌هایی به گوینده ارسال می‌دارد. شما می‌توانید مقداری اعتماد ارائه کرده و فضایی فراهم آورید که نشان می‌دهد خواهان شنیدن آن چیزی هستید که او می‌خواهد به شما بگوید. چنین وضعیتی با استفاده از حالت بدنی باز و آرمیده، تمایل به سوی جلو ، تماس چشمی خوب و تکان دادن سر در زمانهای مختلف بدست خواهد آمد.
به یک معنای دیگر ، مهارت‌های خوب صحبت کردن عبارتند از مهارت‌های خوب رفتار کردن .شاید بخواهید از این موضوع مطمئن شوید که نکند زبان بدنی شما به جای تقویت پیام کلمات‌تان آن را تضعیف می‌کند، اگر شدت آهنگ صدایتان را متوسط کرده و تماس چشمی خوبی برقرار کنید، شاید احتمال جدی گرفتن تقاضای شما بیشتر شود. اما صدای آرام با چشمانی روبه پایین چنین حالتی را ندارد.علائم غیرکلامی می‌توانند مانع ارتباط روشن و صریح شوند. اما این نیز درست است که آنها می‌توانند صراحت یک ارتباط را تسهیل کنند.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

۱۰ توصیه برای غلبه بر کاهش میل جنسی / قابل توجه سالمندان

۷۶ درصد از زوجین معمولا در روابط خود با مشکلاتی روبه‌رو هستند. در صورتی که میل جنسی شما کاهش یافته یا احساس رضایت ندارید به این ۱۰ توصیه عمل کنید…

1-مراقب فشارخون‌تان باشید
۱۵ تا ۷۰ درصد مردانی که دچار فشارخون بالا هستند، روابط جنسی رضایت‌بخشی ندارند. در واقع فشارخون بالا عروق خونی را تخریب می‌کند و سبب سختی و قطورشدن شرایین می‌شود که اصطلاحا به آن سختی شرایین یا تصلب شرایین می‌گویند. در نتیجه خون به راحتی در آلت تناسلی جریان پیدا نمی‌کند و نعوظ صورت نمی‌گیرد. به آقایان توصیه می‌شود به صورت مرتب فشارخون خود را اندازه بگیرند و آن را پایین‌تر از ۵/۸/۱۳ حفظ کنند. بهترین کار برای پایین آوردن فشارخون کاهش مصرف نمک، چربی و قند و مصرف بیشتر میوه و سبزیجات است. فراموش نکنید استرس هم می‌تواند فشارخون را افزایش دهد.

2-چربی‌های دور شکم‌تان را آب کنید
نتایج تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۶ روی ۲۸۶ مرد انجام شد، نشان داد ۷۴ درصد مردانی که مبتلا به نشانگان متابولیک هستند، دچار انزال زودرس می‌شوند. در حقیقت نشانگان متابولیک می‌تواند در کارکرد هورمون‌های جنسی مردانه اختلال ایجاد کند و سبب کاهش مدت نزدیکی و انزال زودهنگام شود. برای پیشگیری از این موضوع، مراقب این ۵ نشانه باشید. ۱٫ اجازه ندهید اندازه دور کمرتان از ۱۰۲ سانتی‌متر بیشتر شود. ۲٫ فشارخون‌تان نباید از ۵/۸/۱۳ بالاتر رود. ۳٫ تری‌گلیسیرید خونتان از ۵/۱ گرم در لیتر بالاتر نرود. ۴٫ HDL یا کلسترول نباید پایین‌تر از ۴/۰ گرم در لیتر باشد. ۵٫ قند ناشتا بالاتر از یک گرم در لیتر نباشد. در صورتی که ۳ تا ۵ مورد از موارد زیر در مورد شما صادق نیست یعنی به نشانگان متابولیک مبتلا هستید.

3-رابطه جنسی مرتبی داشته باشید
هر چه رابطه جنسی بیشتری داشته باشید، ناتوانی جنسی کمتر به سراغ شما می‌آید چون عروق و اعصاب دخیل در انزال قوی‌تر می‌شوند. نتایج تحقیقاتی که در فنلاند روی ۹۸۹ مرد ۵۵ تا ۷۵ ساله انجام شد، نشان داد برقراری کمتر از یک بار رابطه جنسی در هفته احتمال ناتوانی جنسی را ۲ برابر می‌کند. برای پیشگیری از این موضوع، لازم است حتما در هفته یک یا دو بار رابطه داشته باشید.

4-مراقب کلسترول خونتان باشید
وقتی میزان چربی خون در مردان بالا می‌رود چربی در دیواره عروق رسوب می‌کند و سبب تنگی و غلظت خون می‌شود. این موضوع خود باعث ایجاد اختلال در نعوظ می‌شود و به دنبال آن اختلالات جنسی و ناتوانی بروز می‌کند. طبق بررسی‌های انجام‌شده از هر ۵۰ مردی که دچار مشکلاتی در نعوظ هستند، ۲۰ نفر دارای چربی خون بالاست. داشتن تغذیه متعادل، عدم مصرف زیاد قند و چربی و به ویژه چربی‌های ترانس و مصرف زیاد میوه و سبزیجات می‌تواند به کاهش چربی خون کمک کند. کاهش وزن و انجام فعالیت بدنی مرتب هم به کاهش کلسترول کمک می‌کند.

5-از پیش‌نیازها نگذرید
برقراری رابطه جنسی بدون پیش‌نیازها که نوازش و برقراری رابطه عاشقانه است نباید تبدیل به عادت شود. زنان از این نوع رابطه‌ها لذت نمی‌برند و این موضوع می‌تواند به مرور زمان زوجین را از هم زده کند و سبب بروز اختلالات در روابط شود.

6-مصرف الکل را کنار بگذارید
الکل، سبب ضعیف‌ شدن عروق خونی و اعصاب درگیر در نعوظ می‌شود و ترشح تستوسترون توسط بیضه‌ها را افزایش می‌دهد. مصرف زیاد الکل سبب ناتوانی جنسی می‌شود. بهتر است مصرف آن را کاملا کنار بگذارید تا دچار اختلالات جنسی نشوید.

7-مراقب قندخونتان باشید
افزایش قندخون می‌تواند بر رابطه جنسی اثر منفی داشته باشد. افراد مبتلا به دیابت معمولا دچار تصلب شرایین می‌شوند و در نتیجه نعوظ در آنها به خوبی صورت نمی‌گیرد. از سوی دیگر دیابت در کارکرد اعصاب آلت تناسلی هم اختلال ایجاد کرده و مانع نعوظ می‌شود. کنترل قندخون و انتخاب برنامه غذایی مناسب می‌تواند تا حد زیادی از بالا رفتن قندخون جلوگیری کند.

8-آرام باشید
استرس‌های روزانه می‌تواند احتمال ابتلا به ناتوانی‌های جنسی را افزایش دهد. وقتی احساس ترس یا اضطراب می‌کنید قدرت نعوظ کاهش می‌یابد. در صورتی که مردی احساس آرامش نکند این وظیفه همسر است که با نوازش گردن، کمر و پاها به آرامش او کمک کند.

9-سیگار را ترک کنید
بررسی‌ها نشان داده است که سیگار کشیدن می‌تواند سبب ناتوانی جنسی شود. در واقع نیکوتین در عروق رسوب می‌کند و تنگ شدن عروق نعوظ را به تاخیر می‌اندازد. کشیدن روزی ۲ سیگار به میزان یک‌سوم جریان خون در بیضه‌ها را کاهش می‌دهد. طبق تحقیقات انجام شده در سال ۲۰۰۷ ترک سیگار می‌تواند به سرعت ناتوانی جنسی را بهبود دهد. فراموش نکنید سیگار کشیدن می‌تواند سبب بروز ناراحتی‌های قلبی، افزایش فشارخون، دیابت و چاقی شود.

10-خانم‌ها به آقایان اعتماد به نفس بدهند
در صورتی که همسر شما به ناتوانی جنسی مبتلا شده با بیان این موضوع که این مساله چندان اهمیتی ندارد و درمان‌پذیر است و اینکه عشق در زندگی مشترک مهم‌ترین موضوع است سعی کنید به او اطمینان خاطر و اعتمادبه‌نفس بدهید تا برای درمان مشکل خود زودتر اقدام کند.
منبع: medisite
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

مغز به کدامیک سریعتر پاسخ می دهد: شادی یا غم؟

آیا می دانید مغزتان در چه شرایطی به سیگنالهای محیطی سریعتر پاسخ می دهد،هنگامی که شاد هستید یا غمگین ؟

پژوهشگران اسپانیایی دریافتند که مغز انسان نسبت به سیگنالهای مثبت صورتهای شاد در مراودات اجتماعی سریعتر از سیگنالهای منفی ناشی از اندوه واکنش نشان می دهد.تحقیقات پیشین نشان می داد که مغز انسان تنها پس از ۱۰۰ هزارم ثانیه بعد از مشاهده صورت افراد در مراودات اجتماعی نسبت به مردم یک برداشت اولیه می کند.
اکنون محققان دانشگاه بارسلونا با بررسی ۸۰ دانشجوی رشته روانشناسی،تفاوتهای میان نیمکره های مغزی آنها را در درک سیگنالهای مثبت و منفی صورت افراد دیگر تحلیل کردند.در این آزمایش از تکنیک “میدان بینایی تفکیک شده” استفاده شد.نتایج این تحقیقات که در نشریه علمی Laterality منتشر شده است نشان می دهد که نیمکره راست در فرایندهای احساسی بهتر عمل می کند و در این عملکرد،فرایندهای شادی و صورتهای شگفت زده را بهتر از صورتهای غمگین و یا وحشتزده درک می کند.
به گفته این محققان،بیانات مثبت بسیار سریعتر و دقیقتر از بیانات منفی درک می شوند بنابراین در مغز شادی و شگفت زدگی سریعتر از ترس و ناراحتی پردازش می شوند.

منبع:jamejamonline.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

پیش نیازهایی برای ازدواج!

ازدواج به عنوان یک ارتباط عاطفی طولانی مدت و متعهدانه، همان قدر که ساده به نظر می رسد، پیچیدگی های ویژه ای هم دارد. یکی از دلایلی که برخی همسران بعد از مدتی از هم جدا می شوند و نمی توانند ارتباط شان را حفظ کنند، ناآگاهی از همین پیچیدگی هاست. به نظر می رسد تا زمانی که یک نفر برخی «آمادگی ها» را در خود رشد و پرورش نداده باشد، لزوما با یافتن فردی که دارای تمام ملاک های مورد نظرش است، نمی تواند ارتباط پایداری در زندگی مشترک داشته باشد، چراکه وقتی این آمادگی ها نباشد، کم کم تنش ها شروع خواهد شد، 2 طرف حرف هم را نخواهند فهمید، درگیری ها بیشتر خواهد شد و روز به روز طرفین بیشتر از هم دور خواهند شد. در ادامه این مطلب به چند مورد از «آمادگی های قبل از ازدواج» اشاره می شود که باید با اطمینان از دارا بودن آن ها برای ازدواج اقدام کنید.
 
1 -توانایی پذیرش علایق فرد دیگری در زندگی
در ازدواج، قرار است با فردی که دنیای دیگری دارد، علایق و نیازها، خصوصیات شخصیتی و خلقی متفاوتی از شما دارد و به طور کلی با فردی که با شما متفاوت است زندگی کنید و سازگار شوید. افسانه ها و ضرب المثل های عامیانه را کنار بگذارید، این که «من و تو باید ما شویم» یا «من و تو یک روح هستیم در دو بدن» به درد ازدواج بلندمدت نمی خورد. در واقع این عقاید نه تنها مفید نیست بلکه می تواند به رابطه آسیب هم برساند. وقتی طرفین رابطه ازدواج «فردیت» خود را به نفع «رابطه» کنار بگذارند، نه تنها بهبودی در رابطه ایجاد نمی شود بلکه پس از مدتی نارضایتی از رابطه شروع و اختلاف ها به شکل شدیدتری دیده می شود.
برای همین است که روانشناسان توصیه می کنند افرادی که «کاملا شبیه» ما هستند و افرادی که «اصلا شبیه» ما نیستند، گزینه های مناسبی برای ارتباط نیستند. در روابط زندگی مشترک سالم، طرفین، فردیت دیگری را به رسمیت می شناسند، علایق و نیازهای او را می پذیرند و آن ها را نادیده نمی گیرند. اشکال کار از جایی آغاز می شود که شما توانایی کنار آمدن با تفاوت های طرف مقابل تان را ندارید و بنابراین سعی می کنید او را شبیه خودتان کنید، تغییر دهید و کنترل یا محدودش کنید.
 
2 -آمادگی مستقل شدن
برقراری ارتباط عاطفی مناسب با همسر نیاز دارد شما در بسیاری از ابعاد زندگی تان از خانواده مستقل شده باشید. در واقع انرژی روانی شما باید به سمتی برود که کمتر از خانواده نیرو بگیرید. به بیان دیگر شاید شما هم بارها شنیده اید که انسان ها غیر از این که «بند ناف جسمانی» دارند، «بند ناف روانی» هم دارند. جنین تا زمانی که در رحم مادر است، به بند نافی نیاز دارد که تمام زندگی اش را از آن می گیرد و درست بعد از تولد، همان چیزی که تمام زندگی اش بود، قطع می شود تا بتواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند و به گونه ای دیگر زندگی کند.
تا مرحله ای از رشد، انسان ها به حمایت روانی خانواده نیاز دارند، این همان «بند ناف روانی» است که ما برای رشد به آن نیازمندیم؛ حمایت همه جانبه ولی درست مثل «بند ناف جسمانی»، از مرحله ای به بعد باید «بند ناف روانی» را هم قطع کرد زیرا برای رشد روانی، نیاز به استقلال از خانواده داریم. مخصوصا برای ازدواج که برخی وابستگی ها به خانواده باید برطرف شده باشد یا به حداقل برسد: وابستگی های مالی، وابستگی های عاطفی و وابستگی های حمایتی.
 
3 - خودشناسی برای حذف رفتارهای اشتباه
اگر فکر می کنید بعد از ازدواج همه مشکلات رفتاری تان برطرف می شود، اجازه دهید جسارت کنم و بگویم که اشتباه فکر می کنید! هیچ فردی این توانایی را ندارد که همه عیب های شما را حذف کند بنابراین قبل از ازدواج، دست به خودشناسی بزنید، ویژگی های شخصیتی و خلقی تان را بشناسید، الگوهای ناکارآمد ارتباطی تان را بشناسید و به اصلاح آن بپردازید و ضعف ها را تا جای ممکن برطرف کنید، در غیر این صورت در زندگی مشترک با مشکلات بی شماری مواجه خواهید شد.
 
4 -انتظار نداشتن برای شاد شدن 100 درصدی زندگی
اگر در دوران مجردی احساس شادی نمی کنید و از زندگی لذت نمی برید، احتمالا با ازدواج تان نیز اتفاق خاصی نخواهد افتاد و نباید انتظار داشته باشید با ازدواج میزان رضایت تان از زندگی به 100 درصد برسد. خوشبختی و خوشحالی واقعی از درون به وجود می آید و اتفاق ها و افراد بیرونی لزوما نمی توانند شادتان کنند. اگر در دوران مجردی و تنهایی به اندازه کافی نیرومند هستید که با مشکلات و اتفاق ها کنار بیایید، از زندگی لذت ببرید و با ویژگی های خودتان کنار بیایید، احتمالا با ازدواج نیز می توانید این کار را بکنید وگرنه باید قبل از ازدواج این مشکل را حل کنید.
 
5 -پذیرفتن گذشته
همه ما گذشته ای داریم که طبیعتا فرد جدیدی که وارد زندگی ما می شود باید آن را بپذیرد ولی قبل از آن، خود ما باید با گذشته مان کنار آمده باشیم و قادر باشیم آن را کنار بگذاریم. امکان دارد برخی افراد در گذشته ارتباط های عاطفی ناموفقی داشته باشند اما حالا مهم این است که برای ازدواج با آن کنار آمده باشند. اگر هنوز با خودتان کنار نیامده اید، نسبت به ارتباط گذشته تان عصبانی هستید یا هنوز نمی دانید چه می خواهید، کمی صبر کنید. ضمن اینکه مهم است بین رابطه قبلی که داشته اید و رابطه متعهدانه جدید برای ازدواج که در پی ایجاد آن هستید، فاصله زمانی مناسبی سپری شده باشد.
 6 -آمادگی به اشتراک گذاشتن زندگی شخصی
وقتی می خواهید ازدواج کنید، در واقع با دوستان، خانواده، عادات، علایق و موقعیت های اجتماعی طرف مقابل نیز ارتباط برقرار می کنید و از طرفی او نیز با شما ارتباط برقرار می کند. تردیدی نیست که «حریم خصوصی» مهم است ولی باید با آمادگی اجازه دهید دیگری در زندگی روزمره شما وارد شود و برای او زمان بگذارید. در واقع «ازدواج» پلی بین زندگی های طرفین است. وقتی افراد به جای کشیدن پل، «دیوار» بین زندگی های شخصی خود بکشند احتمالاً باید منتظر تنش های جدید باشند.

منبع:http://www.moshaverfa.com

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی