۱۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

تکامل

تکامل یا فرگشت یا برآیش  عبارت است از دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپی موروثی که طی زمان در جمعیت‌های افراد رخ می‌دهد.این ویژگی‌های فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا می‌شوند؛ صفات ساختاری، بیوشیمیایی ورفتاری را تعیین می‌کنند. وقوع تکامل منوط به وجود بستری از گوناگونی ژنی در جمعیت است. این بستر ممکن است از جمعیت‌های دیگر تأمین شود؛ که به شارش ژن شهرت دارد. همچنین ممکن است گوناگونی ژنی از درون جمعیت، با سازوکارهایی چون جهش یا نوترکیبی پدید آید. با توجه به اینکه ویژگی‌های فنوتیپی متفاوت، احتمال بقا و تولیدمثل را تحت تأثیرات متفاوتی قرار می‌دهند؛ انتخاب طبیعی می‌تواند سبب فراگیری ژنوتیپ‌های جدید در خزانهٔ ژنی شود؛ و چهرهٔ فنوتیپی جمعیت را به تدریج تغییر دهد.انتخاب جنسی ممکن است به همه‌گیری ژن‌هایی ختم شود که نقش مثبتی در افزایش بقای جاندار نداشته باشند؛ و دیگر سازوکارهای تکاملی همچون همبستگی ژنی و رانش ژن، ممکن است ژن‌هایی را انتخاب کنند که امتیاز مستقیمی برای بقا یا تولیدمثل جاندار ارائه نمی‌دهند.

رویداد فرگشت بدان معناست که تمام موجودات زنده با همهٔ تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار گشته‌اند. فرگشت علت پدیدهٔ گونه‌زاییاست؛ که طی آن یک گونهٔ اجدادی منفرد به دو یا چند گونهٔ متفاوت تقسیم می‌شود. گونه‌زایی در شباهت‌های ساختاری، جنینی و ژنتیکیجانداران؛ پراکندگی جغرافیایی گونه‌های مرتبط با هم، و ثبت سنگواره‌ای تغییرات، قابل مشاهده‌است. نیای مشترک جانداران امروزی تا بیش از ۳٫۵ میلیارد سال پیش؛ یعنی از زمان پیدایش حیات روی زمین، قدمت دارد. تکامل چه به صورت درون‌جمعیتی و چه به صورت گونه‌زایی میان جمعیت‌ها، از طرق گوناگونی روی می‌دهد؛ آهسته و پیوسته به نام انتخاب انباشتی، یا به سرعت از یک موضع ایستا تا موضع بعدی؛ کهتعادل نقطه‌ای خوانده می‌شود.

مطالعهٔ علمی فرگشت (تکامل) از نیمهٔ قرن نوزدهم آغاز شد، زمانی که پژوهش‌ها روی ثبت سنگواره‌ای و تنوع جانداران، بسیاری از دانشمندان را متقاعد کرد که می‌بایست گونه‌ها به نحوی تکامل یابند. بر مبنای سنگواره‌ها می‌یابیم که جانداران امروزی متفاوت از گذشته هستند و به میزانی که به گذشته‌های دورتر می‌نگریم، فسیل‌ها متفاوت‌تر می‌شوند.سازوکارهای پیش‌برندهٔ تکامل همچنان نامشخص باقی‌ماندند؛ تا سال ۱۸۵۸ که نظریهٔ انتخاب طبیعی، به‌طور مستقل توسط چارلز داروین و آلفرد راسل والاس ارائه شد. در اوایل قرن بیستم، تئوری‌های داروینی تکامل با ژنتیک،دیرین‌شناسی و سامانه‌شناسی ادغام شدند که با پیوستن یافته‌های بعدی چون زیست‌شناسی مولکولی؛ تحت عنوان تلفیق تکاملی جدید به اوج رسید.این تلفیق به یک بنیان اصلی در زیست‌شناسی بدل شد؛ چنان‌که تبیینی منسجم و یکپارچه، برای تاریخ و تنوع زیستی حیات روی زمین، فراهم ساخت. امروزه تکامل در شاخه‌های مختلف علوم زیستی چون زیست‌شناسی بقا، جنین‌شناسی، بوم‌شناسی، فیزیولوژی، دیرین‌شناسی و پزشکی مطالعه و به‌کاربسته می‌شود. به علاوه، تکامل بر دیگر حیطه‌های مطالعات بشری، همچون کشاورزی، انسان‌شناسی، فلسفه و روان‌شناسی نیز اثرگذار بوده‌است.

نظریه فرگشت پارادایم حاکم بر زیست‌شناسی نوین است که پایه و اساس آن را تشکیل می‌دهد و با شواهد بسیاری پشتیبانی می‌گردد؛ به‌طوری‌که به گفته دبژنسکی «هیچ چیز در زیست‌شناسی جز در پرتو آن معنا نمی‌یابد». هم‌زمان در جزئیات اختلاف نظر هست و پرسش‌های بسیاری نیازمند پاسخ هستند که زیست‌شناسان تکاملی به آن‌ها می‌پردازند. زیست‌شناسان تکاملی واقعیت وقوع تکامل را مستند کرده، و همچنین نظریاتی در شرح علل آن توسعه داده و می‌آزمایند.

منبع: ویکیپدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه عقل خود را زیاد کنیم؟

یک_پذیرش! چگونه عقل خود را زیاد کنیم؟ هر چیزی را همانطور که هست بپذیرید!این به آن معنا نیست که برای بهبود آن تدبیر نکنید.ولی اگر قرار باشد فکرتان را به کار بیندازید اول باید شرایط را همانطور که هست بپذیرید.همسرم رفتار بدی دارد!پدر و مادرم بد رفتاری میکنند.دوستان خوبی ندارم.کار خوبی ندارم.اول این شرایط را بپذیرید.این کار آتش خشم شما رو خاموش میکند.وقتی بچه ای ۴ ساله شما را اذیت میکند یا اسباب بازی هایش را سمت شما پرت میکند آیا ناراحت میشودید؟نه!!چرا چون بچست!چون پذیرفتید که بچست!

دو_کم کردن توقعات! یکی از بهترین روش های رسیدن به آرامش و کنترل خشم کم کردن توقعات است! درست است انسان یک سری توقعات معقول دارد اما اگر آن ها را هم کم کند و از بین ببرد آرامش بیشتری پیدا میکند.فلانی باید به من کمک کند!چرا کمک نکرد؟چرا پدرم پولش را به من نمیدهد!؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ اگر توانایی این را داشتتید که از هیچ کس توقع نداشته باشید و کمک هرکس را لطف و مهربانی او بدانید آرامش عجیبی شما را در بر میگیرد.

سه_قضاوت مثبت! در چگونه فکر مثبت فکر کنیم و ده غول خطناک ذهنی حسابی در مورد این مسئله با شما صحبت کرده ام.اما راه کار قضاوت مثبت چیست؟راه حل شماره ۱: افراد دور و برتان را با نیتشون بسنجید.یعنی پدرتون سرتون داد زد!خوب نیتش این نیست که شمارو اذیت کنه!ولی خودتون رو با رفتارتون!اگر شما سر پدرتون داد زدید کاری با نیت نداشته باشید و از خودتان بپرسید این چه رفتاری بود که من داشتم؟!این خلاصه کلام امیرالمومنین علی (ع) بود.به چشمتون اعتماد نکنید.به خودتان فکر کنید چند صد بار شده که کاری را با نیت خوب و خیر انجام دادید اما دید مردم بد بوده؟مثل امام جماعتی که قبل نماز رفت دستشویی امپول انسولین بزنه.یک اقایی دید و گفت حاج اقا میره دستشویی تجدید وضو نمیکنه و نماز هم میخوانه!خلاصه آبروی امام جماعت رو میبرند و اون امام جماعت از اون شهر میره!بعد از ۲۰ ۳۰ سال همون اقایی که ابروریزی کرد انسولینی میشه.قبل نماز میره دستشویی که انسولین بزنه. میاد بیرون یکی بهش میگه حاجی وضو نمیگیری!؟

۴_فکر به لحظه آخر!(سوال طلایی “که چی؟”)الان دارید جوش میارید؟!با خودتون فکر کنید!که چی؟!داد بزنم!؟مشت بزنم که چی؟!این همه داد زدم چی شد؟آیا واقعا آدم آروم میشه؟!ایا مشکلات حل میشه!؟دقیقا لحظه ی آخر رو ببینید!از خودتون بپرسید!که چی!؟تهش که چی؟! این سوال معجزه میکنه!

۵_تغییر موقعیت و برهم زدم جریان!برای سوال چگونه عقل خود را افزایش دهیم؟ باید خشم خود را کنترل کنیم!چگونه خشم را کنترل کنیم؟!موقع عصبانیت شرایط رو بهم بزنید!مکان را عوض کنید!برید در پنجره را باز کنید تا ۵۰ بشمارید.یک لیوان آب بخورید.موضوع صحبت رو عوض کنید!

۶_ادای آدم های صبور را دربیاورید. در روانشناسی به این کار تطابق حالت و رفتار میگن.انجام مکرر یک حالت باعث ساخته شدن رفتار آن میشود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

۳۰ قدم تا مدیریت زمان؛ چگونه از وقت خود بهترین استفاده را ببریم؟

در این مطلب سعی شده تا ترفندهای مدیریت زمان در محل کار به طور کامل توضیح داده شود تا بتوانید از همه وقت خود حین انجام وظایف حرفه ای نهایت استفاده را ببرید.
هر زمان که احساس کردید تحت فشار کاری و ضیق وقت هستید، راهکارهایی که در ادامه نوشته شده اند را می توانید جلوی روی خود گذاشته و از گزینه های مشابه به شرایط خود بهره بگیرید.

 برای آشنایی با آن ها در ادامه همراهمان باشید.

۱- ما همیشه عادت داریم که در مورد کمبود زمان صحبت کنیم و پیش خود یا دیگران از اینکه به هیچ کارمان نمی رسیم، شکایت کنیم. اما هرگز زمانی را به فکر و تمرکز روی این مساله نمی گذاریم. به جای اینکه دنبال راه حلی برای جبران وقت باشیم، از کمبود آن شکایت می کنیم.

۲- سعی کنید در عرض ۵ دقیقه پشت میز خود نشسته و کارهایتان را شروع کنید. ۳۰ دقیقه تا ۶۰ دقیقه وقت تلف کردن برای شروع کار می تواند برایتان هزینه های گزافی بدنبال داشته باشد.

۳- قدر زمان خود را بدانید تا بقیه هم به آن احترام بگذارند.

۴- وقتی کمبود زمان دارید و این مساله فشار زیادی به شما وارد می کند، همه ایمیل ها و پیام های کاری و غیرکاری را نادیده بگیرید و فقط به انجام کاری که باید انجام شود، فکر کنید.

۵- زمان همه افراد در یک شرکت مشابه یکدیگر است و از نظر زمانی همه شبیه هم هستیم.

۶- همه تلاش خود را بکنید تا ایمیل خود را حداقل برای ۱۵ یا ۳۰ دقیقه ببندید و به سراغ آن نروید. به این صورت، تمرکزتان روی کار بیشتر خواهد بود و استفاده بهتری از دقایق خود خواهید داشت.

۷- از زمان خود برای انجام کارهایی استفاده کنید که ارزش دارند.

۸- اگر عادت دارید که کارهای خود را عقب انداخته و در دقیقه ۹۰ آن ها را انجام می دهید، از خودتان بپرسید دلیل این همه تاخیر و به‌تعویق انداختن ها چیست؟ کارتان خیلی سخت است؟ خیلی آسان است؟ حوصله‌سربر است؟ آیا خسته هستید؟ انسان می تواند انرژی و زمان زیادی را صرف کارهایی کند که کاملا بیهوده و بی ارزش هستند.

۹- سعی کنید کار خود را در یک ساعت مشخص و ثابت در طول روز تمام کنید. به هیچ عنوان اجازه ندهید که انجام وظایفتان تا بعدازظهر طول بکشد و وقتی که باید به زندگی شخصی اختصاص بدهید را احاطه کند. برای بهره‌وری بیشتر، می توانید دو ساعت ثابت برای اتمام کار خود تعریف کنید: ساعتی برای روزهای ایده آل و پرانرژی و ساعتی برای روزهای که کارها به تعویق افتاده اند و لازم است بیشتر بمانید.

۱۰- به موقع بخوابید!

۱۱- اگر کارتان به گونه ای است که باید در طول روز شبکه های اجتماعی را رصد کنید، برای آن زمان بندی اختصاصی داشته باشید و به این فکر کنید که لازم نیست همه وقت خود را در صفحه این شبکه ها سپری کنید.

۱۲- یک بررسی و تحلیل دقیق در مورد زمانی که برای انجام کارهای خود اختصاص می دهید، انجام دهید تا متوجه شوید دقیقا کجا و چرا و به چه دلیلی وقتتان تلف می شود. همچنین به روزهای تعطیل آخر هفته هم رسیدگی کنید تا ببینید وقتتان صرف چه کارهایی می شود.

۱۳- با تکیه بر نتیجه بررسی و تحلیل زمانی خود، ببینید کجاها باید برای زمان خود دوباره از نو برنامه ریزی کنید. یا مثلا برای انجام چه اموری باید وقت بیشتری اختصاص دهید؟ از انجام کدام کارها نهایت لذت را می برید یا چه اموری ارزش صرف زمان را ندارند؟ عمده ترین و اصلی ترین فاکتوری که موجب اتلاف زمان شما در طول یک روز کاری می شود، چیست؟

۱۴- چه مسائلی باعث می شوند تا زمان خود را به بهترین شکل مدیریت کنید؟ ۵ گزینه اصلی و مهم از نظر خود را یادداشت کنید.

۱۵- به لیست بالا نگاه کنید (از گزینه یک تا ۱۴) کدام یک را اغلب در طول ماه انجام می دهید؟ یا در طول سال گذشته انجام داده اید؟

۱۶- چه مساله یا مشغله فکری، زمان شما را هدر می دهد؟

۱۷- چه چیزی موجب تحلیل رفتن انرژی شما و چه چیزی موجب تحلیل رفتن زمان شما می شود؟

۱۸- محدودکننده های زمان و انرژی را تا حد امکان کم کنید. با این کار می توانید با تمرکز و انرژی بیشتری به اموری حرفه ای خود بپردازید.

۱۹- این را به خاطر داشته باشید که در عرض نیم ساعت هم کارهای زیادی می توان انجام داد. پس پیش از شروع جلسه کاری یا میتینگ ها، وقت خود را در سالن و راهروها هدر ندهید.

۲۰- همه ما به زمان استراحت نیاز داریم.

۲۱- هرگاه احساس می کنید که خسته شده اید و تمرکز کافی ندارید، یک زمان کوتاهی را به استراحت بپردازید تا دوباره شارژ و سرحال شوید.

۲۲- برای اینکه بتوانید برای مدت طولانی خلاق و کارآمد بمانید، لازم است که آخر هفته ها به طور کلی کار و مسایل کاری را کنار بگذارید. به این ترتیب می توانید با انگیزه بیشتری کار کنید.

۲۳- هر عاملی که موجب تحلیل رفتن زمانتان می شود را پیدا کرده و از بین ببرید. این آیتم ها می تواند شامل تکنولوژی، سیستم های کاری، جریان کار یا حتی همکاران باشند. پس از شناسایی این عوامل، به تغییر آنها پرداخته و برای وقت و ایده های خود ارزش قایل شوید.

۲۴- اگر احساس می کنید انجام برخی امور بیشتر از آنچه که باید زمان شما را می گیرند، ساعت مچی خود را باز کرده، آن را روی میز در مقابل چشمانتان بگذارید و از زمان شروع مدام خودتان را چک کنید که چه بازه زمانی را به فلان کار اختصاص داده اید! این کار را چندین بار تکرار کنید تا متوجه شوید که در عرض چند دقیقه و چگونه می توانید کار موردنظر را به بهترین شکل و بدون هیچ اتلاف وقتی به پایان برسانید.

۲۵- این را در نظر داشته باشید که ما عموما «حدس می زنیم» که یک کار چقدر از زمانمان را می گیرد. می توانید این زمان را به طور دقیق برآورد کنید تا به واسطه آن، عوامل اضافی را از روند انجام کارها حذف کنید.

۲۶- آیا دوست دارید برای به موقع انجام دادن کارهای خود، ضرب الاجل تعریف کنید؟ به طور مثال، مثلا از شب قبل از آغاز پروژه، انجام آن را استارت می زنید یا تمایل دارید برای خود زمان زیادی تعریف کنید که بدون استرس کار کنید؟ هر دو مورد خوب هستند. اما باید بدانید کدام یک از این روش ها برای شما مناسب تر است تا بتوانید از ویژگی ها و استعدادهای خود نیز در این زمینه کمک بگیرید.

۲۷- چرخه طبیعت و تغییر ساعات شبانه روز را همیشه مدنظر داشته باشید. با لحاظ کردن زمان غروب و طلوع آفتاب، می توانید برنامه مناسب تری برای انجام کارهای خود داشته باشید.

۲۸- آیا در تلاش هستید تا همه کارها را در یک چهارچوب زمانی مشخص به انجام برسانید؟ آیا امکانش وجود ندارد که همه امور به روند طبیعی و نرمال پیش رفته و به سرانجام برسند؟ حتما باید فشار زیادی به آن ها وارد کنید؟

۲۹- آیا در این هفته برایتان پیش آمده که به جای پول خرج کردن از زمانتان خرج کنید؟

۳۰- بهترین روش برای اینکه بتوانید مدیریت درست تری روی زمان خود داشته باشید این است که به بررسی کارهای خود در طول یک سال یا یک ماه گذشته بپردازید تا همه فاکتورهای هدردهنده زمان را کشف و از کارهای روزانه خود حذف کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه “نه” گفتن را یاد بگیریم

بعضی از آدم‌ها تصور می‌کنند، اگر کاری را می‌توانند انجام دهند، حتما باید آن کار را انجام دهند.
یا این‌که خودشان را متعهد می‌دانند، اگر درخواستی از آن‌ها شد، در واکنشی سریع، جواب مثبت بدهند.
در نظر داشته باشیم که ما در برابر درخواست دیگران، هیچ‌گاه ملزم به “بله” گفتن نیستیم و با دقت به این نکته‌ی کلیدی است، که می‌توانیم به خودمان اجازه‌ی “نه” گفتن بدهیم.
با نگفتن “نه” ممکن است عواقب ناخوشایندی در انتظارمان باشد.

وقتی همواره “بله” می‌گوییم (“نه” نمی‌گوییم)، باعث می‌شویم که افراد بیش‌از‌حد به ما متکی شوند و به‌صورت مرتب برای انجام کارهای خودشان از ما درخواست کمک نمایند، تمرکزمان را بر فعالیت‌های از پیش برنامه‌ریزی شده و اهداف‌مان از دست می‌دهیم، از دنبال کردن علاقه‌مندی‌هایمان جا می‌مانیم و در بسیاری از مواقع مجبور به زیر پا گذاشتن ارزش‌های شخصی خود می‌شویم.

از کجا شروع کنیم؟

در گام اول: دلایل را بشناسیم

دلایلی که باعث جلوگیری از “نه” گفتن می‌شوند را ارزیابی کنیم. دلایلی که به‌واسطه‌ی رد کردن درخواست دیگران، باعث ایجاد احساس ناراحتی، ترس یا هر حس ناخوشایند دیگری در ما می‌شوند را پیدا کنیم؛ ممکن است، کوچکترین مقابله‌ای برای ما تنش‌زا باشد و ما از تنش فراری، و یا این‌که خوشحال کردن دیگران عادت ما شده باشد، یا هر دلیل دیگری. ابتدا دلایل را پیدا کنیم و در راه کسب مهارت‌هایی جهت مقابله با آن‌ها گام برداریم.

در گام دوم: مرزهای شخصی خودمان را مشخص کنیم.

ما می‌توانیم مرزهایی در رابطه با تعهدات شخصی خودمان داشته باشیم، مثلا: قانونی داشته باشیم مبنی بر این‌که در فلان بازه‌ی زمانی حتما باید به خانواده یا دوستان سر بزنیم یا در هر ماه فقط در دو کارگاه آموزشی و انگیزشی ثبت‌نام کنیم.
این را بدانیم که مرزهای شخصی بازتابی از شخصیت ما هستند، بنابراین ارزش ذاتی‌ای ندارند؛ درنتیجه مرزهای ما، بهتر یا بدتر از مرزهای دیگران نیستند. این را بپذیریم که مرزهای شخصی ما با دیگران فرق دارند، درنتیجه خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم؛ مثلا اگر ما برای بیرون رفتن‌های آخر هفته، ترجیح می‌دهیم که محیطی آرام را انتخاب کنیم، و دوست‌مان علاقه به حضور در اماکن پر سر و صدا و شلوغ دارد، از این تفاوت احساس شرمندگی نکرده و این تفاوت مرزهای شخصی را مقایسه نکنیم، فقط به مرزهای خودمان فکر کنیم و این حقیقت را بدانیم که حق داریم نسبت به آن‌ها پایبند باشیم و به‌جای “بله” گفتن‌های سریع به درخواست دیگران، زمان‌ها را برای انجام کارهایی که از آن‌ها لذت می‌بریم اختصاص دهیم.

اگر ما تمام آخر هفته‌ی خود را برای کمک به دوست خود اختصاص دهیم یا همراه شخصی شویم که رفتار یا موقعیت‌‌های مورد پذیرش او خارج از مرزهای شخصی ما باشد، ممکن است پیشنهاد یک سفر کاملا همسو با خواسته‌ها و علاقه‌مندی‌های خود را از دست بدهیم.

چگونه “نه” بگوییم؟

۱- ذکر دلیل …

این‌که باید در نظر داشته باشیم که برای “نه” گفتن، الزاما به بیان دلیل نیاز نیست، ولی اگر دلیلی  داشته باشیم، “نه” گفتن آسان‌تر خواهد بود. دلیل “نه” گفتن می‌تواند موضوعی ساده از مرزهای شخصی‌مان باشد به شرط این‌که با بیان کردن آن مرز شخصی مشکلی نداشته باشیم. به‌عنوان مثال: شاید تنها بودن برای ما ارزشمند باشد، در این‌صورت می‌توانیم برای خود مرزی تعیین کنیم مبنی بر این‌که حداقل یکی از دو شب آخر هفته را در خانه خلوت کنیم، حالا می‌توانیم از این مرز به‌عنوان دلیل “نه” گفتن استفاده کنیم و در پاسخ به درخواست دوستی برای همراهی نمودن او در جمعه‌شب بگوییم: من هیچ‌گاه دو شب پشت سر هم بیرون نمی‌روم، چون خسته می‌شوم، یا بگوییم: من پنجشنبه شب‌ها بیرون می‌روم ولی برای جمعه شب‌ها برنامه‌ای شخصی دارم.

۲- گرفتن فرصت …

قبل از پاسخ دادن به هر درخواستی، وقت بیشتری طلب کنیم، چون پاسخ آنی ما به یک درخواست ممکن است “بله” باشد، با این تکنیک، عادت کردن به “بله” نگفتن‌های آنی را در خود پرورش می‌دهیم. هرگاه از ما کاری خواسته می‌شود، به جای “بله” گفتن، از عباراتی نظیر “راجع به آن فکر خواهم کرد” یا “آیا می‌توانم بعدا پاسخ بدهم؟” یا “اگر درگیر کار دیگری نباشم، دوست دارم این کار را انجام دهم” استفاده کنیم.
گفتن عبارت‌هایی مثل “راجع به آن فکر خواهم کرد”، معمولا باعث می‌شود که شخص مقابل، در آن زمان دست از سر ما بردارد، این‌کار زمانی برای فکر کردن به ما می‌دهد و آن‌گاه می‌توانیم تصمیم بگیریم که آن درخواست را قبول کنیم یا خیر؛ اگر تصمیم ما مبنی بر رد کردن آن درخواست باشد، می‌توانیم بعدا به آن فرد “نه” بگوییم؛ البته قبل از “نه” گفتن می‌توانیم از عباراتی نظیر “برای من خیلی مهم است که شما برای انجام این‌کار به من اعتماد دارید” استفاده کنیم و پس از آن، درصورت نیاز و صلاحدید، دلیل رد کردن درخواست را بیان کنیم و در انتها برای او آرزوی موفقیت داشته باشیم.
به‌عنوان مثال: دوستی از ما می‌خواهد که در زمان تعطیلات به آپارتمان او سر بزنیم و مراقب پرندگان و گلدان‌های او باشیم، می‌توانیم این‌گونه پاسخ بدهیم که: باید برنامه‌ی خودم و خانواده را بررسی کنم و بعدا پاسخ بدهم؛ و در زمان پاسخ دادن بگوییم: بسیار خوشحالم که از من این درخواست را داشتید، این که شما به من اعتماد دارید برای من بسیار مهم است، ولی به‌دلیل برنامه‌ی سفری که با خانواده دارم، امکان انجام این‌کار برایم مقدور نیست، امیدوارم در پیدا کردن شخص دیگری موفق باشید.

۳- تکنیک‌های متقاعدسازی …

مردم معمولا “نه” را قبول نمی‌کنند؛ اگر به کسی “نه” بگوییم، ممکن است از تکنیک‌های متقاعد سازی برای عوض کردن نظر ما استفاده کند.

برخی افراد، در جواب رد کردن درخواست‌شان ممکن است، خواسته‌ی خود را به شکل‌های دیگری ارایه دهند و بخواهند ما را به انجام لطفی کوچک‌تر راضی کنند؛ برخی نیز ممکن است با مقایسه‌ی ما با دیگرانی که کمک کردن به آن‌ها را پذیرفته‌اند، بخواهند ما را به “بله” گفتن وادار کنند.

با آگاه بودن از این تکنیک‌های متقاعدسازی، بر پاسخ خود پافشاری کنیم و “نه” را واضح بگوییم، چون برای شخص مقابل ما باید روشن باشد که پاسخ ما منفی است تا دوباره و تحت شرایط و با استفاده از تکنیک‌های مختلف، درخواست خود را تکرار نکند.

۴. “نه” گفتن خود را بپذیریم …

پس از “نه” گفتن به درخواست دیگران، فکر کردن به این تصمیم را کنار بگذاریم، فکر کردن به تصمیمات، “نه” گفتن را سخت‌تر می‌کند.
اگر به موضوعی تنش‌زا “نه” گفته‌ایم، احساس رهایی داشته باشیم، در واقع احساسات مثبتی که به‌واسطه‌ی “نه” گفتن به‌دست می‌آوریم را در اولویت قرار دهیم. سعی کنیم احساس شرمندگی نداشته باشیم.
بعضی اوقات، از احساسی که ممکن است دیگران نسبت به “نه” گفتن به درخواست‌شان از ما پیدا کنند، نگران‌مان می‌کند، مثلا این حس را داشته باشیم که فلان شخص دیگر از من خوشش نخواهد آمد؛ برای مقابله با چنین حسی، این را  بدانیم که “بله” گفتن‌های بیش از حد، برای ما ایجاد رنجش می‌کنند، درحالی‌که احساس شرمندگی، ترس یا نگرانی، مقطعی است؛ اگر هرموقع که دوستان‌مان از ما درخواستی دارند، بپذیریم، کم‌کم این‌کار باعث رنجش ما از آن‌ها می‌شود، پس با یک احساس نگرانی مقطعی، از به خطر انداختن ارتباطات‌مان جلوگیری کنیم.

۵. خود را مدیون ندانیم …

بعضی اوقات ممکن است ما خود را ملزم به انجام کاری برای کسی بدانیم به این‌دلیل که آن فرد قبلا برای ما کاری انجام داده است؛ قاطعانه می‌گویم که چون کسی کاری برای ما انجام داده، دلیلی ندارد که ما خود را موظف به “بله” گفتن در هر شرایطی به او بدانیم.

۶- “نه” گفتن را تمرین کنیم …

ما می‌توانیم “نه” گفتن را به تنهایی تمرین کنیم، شاید احمقانه به‌نظر برسد ولی می‌توانیم روبروی آینه بایستیم، به خودمان نگاه کنیم و تمرین “نه” گفتن به دیگران را در حالی که احساس راحتی داریم، انجام دهیم؛ بسیاری از مردم از جمله خود من، در رابطه با “نه” گفتن اضطراب دارند، تمرین می‌تواند از شدت این اضطراب بکاهد.

۷- به خودمان باور داشته باشیم …

گاهی دلیل مشکل داشتن ما با “نه” گفتن این است که، نیازهای خود را به مهمی نیازهای دیگران نمی‌دانیم؛ برای جلوگیری از این موضوع، یادگیری و بهره‌گیری از استراتژی‌ها و مهارت‌هایی نظیر موارد زیر را توصیه می‌کنم:
. نوشتن لیستی از نقاط قوت خودمان
. انجام گفتگویی مثبت با خود همراه با تشویق کردن خودمان

. اختصاص دادن زمان‌هایی برای خود و کشف علایق و خواسته‌هایمان
. پرهیز کردن از مقایسه‌ی خود و دیگران و تعیین اهدافی واقع بینانه برای خودمان
استفاده از این استراتژی‌ها و مهارت‌ها تا حد زیادی به رشد فردی ما کمک می‌کند تا بتوانیم خود واقعی‌مان باشیم و آن‌گونه رفتار کنیم که می‌خواهیم.
منبع:virgool.io
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه نگرانی را از خود دور کنیم؟

چرا به نگرانی ادامه می‌دهید و آیا توقف آن کار مشکلی است؟
شما احساسات متناقضی در مورد نگرانی‌تان دارید. از یک طرف نگرانی‌ها، شما را آزار می‌دهند و نمی‌‌‌توانید خواب راحت داشته باشید و افکار بدبینانه از سر شما بیرون نمی‌روند و از طرف دیگر احساس می‌کنید که حتما راه‌حلی برای از بین بردن آن وجود ندارد. به عنوان مثال فکر می‌کنید که:
 اگر بیشتر فکر کنم حتماً راه حلی پیدا می‌کنم؛
 نمی‌خواهم شگفت‌زده بشوم؛
 من در برابر انجام آن مسؤولم؛
 نمی‌خواهم چیزی را فراموش کنم و . . .
 در این دوران اوقات سختی را سپری می‌کنید، زیرا نگرانی تمام حواس شما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. نگرانی‌های دائمی خسارت و تلفات سنگینی دارند. شب و روز دچار تنش ‌خواهید بود و این احساس شما را عصبی می‌کند. بیشتر نگرانی‌های مزمن با دو بعد از باورهای مثبت و منفی درگیر هستند. در سمت منفی شما باور دارید که این نگرانی به شما صدمه می‌زند و سلامت جسمی‌تان را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد و ممکن است حتی کنترل خود را از دست بدهید و عمل ناشایستی مرتکب شوید. در سمت مثبت شما باور دارید که این نگرانی به شما کمک می‌کند تا از اتفاقات و چیزهای بد جلوگیری کنید و شما را برای بدترین حالات آماده می‌کند و همین مسأله به رفع مشکل و پیدا کردن راه‌حل منجر می‌شود. باورهای منفی و یا نگرانی در مورد نگرانی، اضطراب شما را افزایش می‌دهد و به تثبیت آن می‌انجامد، اما باورهای مثبت در مورد نگرانی نیز می‌‌توانند مضر باشند و به همین دلیل است که توقف آن کار مشکلی است. زمانی که تصور می‌کنید نگرانی به شما کمک و از شما محافظت می‌کند، به سختی می‌توانید آن را از خود دور کنید. برای دور کردن نگرانی از خود باید تفکر مثبت در مورد آن را دور بریزید. زمانی که متوجه می‌شوید نگرانی یک مشکل است و نه یک راه حل، بهتر می‌توانید ذهن خود را کنترل کنید. زمانی که نگرانی و اضطراب بر افکار شما حاکم است، نمی‌توانید ذهن خلاقی داشته باشید و به نظر احساسات‌تان غیر قابل کنترل خواهد بود. در این مواقع کارهای زیادی می‌توانید انجام دهید. نگرانی‌های خود را استدلال و تلاش کنید مثبت فکر کنید.
 

سعی کنید قدم‌ها را کوتاه کوتاه بردارید.
مسلماً در قدم اول نمی‌‌توانید نگرانی را به مدت طولانی سرکوب کنید، ولی می‌توانید ذهن‌تان را از آن دور کنید. در واقع تلاش برای انحراف ذهن به ماندگاری و قوی‌تر شدن آن در طولانی مدت کمک می‌کند. می‌توانید آن را امتحان کنید؛ ‌فقط کافی است چشمان‌تان را ببندید و یک فیل بزرگ صورتی رنگ را تصور کنید. به محض اینکه توانستید آن را در ذهن خود مشاهده کنید، این کار را متوقف کنید. چه اتفاقی رخ می‌دهد، آیا تا 5 دقیقه بعد می‌توانید به آن فکر نکنید؟! توقف ذهن در واقع نیرویی است که شما را به سمت آنچه که از آن فرار می‌کنید، هدایت می‌کند؛ ولی این بدان معنا نیست که برای کنترل نگرانی خود نمی‌توانید هیچ‌کاری انجام دهید، فقط کافی است روش‌های مختلف را امتحان کنید و در اینجاست که راهکار به تعویق انداختن نگرانی مطرح می‌شود. به جای تلاش برای توقف و یا خلاصی از شر افکار مضطرب سعی کنید زمان فکر کردن به آنها را به تعویق بیندازید.

• یک زمان نگرانی برای خود در نظر بگیرد و هرگاه در طی روز نگران چیزی می‌شوید، آن را از ذهن خود دور کنید و به خود بگویید حالا وقت افکار منفی و نگرانی نیست. مثلاً هر روز 20 دقیقه  را به نگرانی‌های خود اختصاص دهید و به آن فکر کنید. در طی این زمان اجازه خواهید داشت به هر آنچه که شما را نگران می‌کند فکر کنید.

• اگر در طی روز مضطرب شدید، خلاصه‌ای از نگرانی‌ خود را روی کاغذ بنویسید و فکر کردن به آن را به زمان نگرانی خود، موکول کنید. به خود یادآوری کنید که فرصت کافی برای فکر کردن به آن را دارید و هیچ نیازی به نگرانی در مورد آن در حال حاضر وجود ندارد و سپس روز خود را طی کنید.

• در طول زمانی که برای فکر کردن به نگرانی اختصاص داده‌اید آنچه را که در طی روز یادداشت کرده‌اید، بررسی کنید. اگر هنوز این افکار موجب نگرانی شما می‌شوند، به خود اجازه دهید که در مورد آنها نگران باشید؛ ولی فقط در همان زمانی که به آن اختصاص داده‌اید و اگر اکنون این نگرانی‌ها به نظر مهم نمی‌رسند، آنها را از ذهن خود دور کنید و از بقیه روز خود لذت ببرید. به تعویق انداختن نگرانی‌ها روشی بسیار موثر است و به مرور متوجه می‌شوید که کنترل بهتری روی نگرانی خود دارید.
 

از خود سؤال کنید که آیا مشکل قابل حل است؟
پژوهش‌ها نشان می‌دهد که به‌طور موقت با تصور این سؤال، احساس اضطراب کمتری خواهید کرد. نگرانی و حل مشکل دو موضوع کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. حل مشکل در واقع ارزیابی شرایط و برداشتن گام‌های مشخص برای برخورد با آن است؛ اما نگرانی بیش از حد، شما را از رسیدن به راه حل مناسب باز می‌دارد. مهم نیست که چقدر وقت خود را صرف فکر به بدترین شرایط می‌کنید، مهم این است که وقتی آنها اتفاق می‌افتند، هیچ راه حل مناسبی برای برخورد با آنها در ذهن شما وجود ندارد.

•  میان نگرانی‌های قابل حل و لاینحل تفاوت قائل شوید: اگر دچار نگرانی شدید، اول از خود سوال کنید که آیا می‌توانید آن را حل کنید؟ آیا نگرانی شما احتمال و خیال‌پردازی است و آیا می‌تـوانید برای دور کردن آن کاری انجام دهید یا خارج از کنترل شماست؟ برخی از نگرانی‌ها قابل حل هستند؛ مثل نگرانی در مورد عدم پرداخت بدهی. می‌توانید با طلبکار خود صحبت و شیوه‌های مختلف پرداخت را بررسی کنید. برخی دیگر راه‌حلی ندارند؛ مثل نگرانی در مورد اینکه ممکن است روزی دچار سرطان شوم و یا فرزندم تصادف کند و . . . اگر نگرانی قابل حل است از تمام روش‌های ممکن،  و راه‌حل‌های مختلف را بررسی کنید. بیشتر بر چیزی تمرکز کنید که می‌توانید آن را تغییر دهید و شرایط و واقعیت‌های خارج از کنترل را فراموش کنید. بعد تمامی گزینه‌ها را ارزیابی و برای انجام آن برنامه‌ریزی کنید. قطعاً اکنون احساس بهتری خواهید داشت.

•  مقابله با نگرانی‌های لاینحل: اگر نگران موضوعی هستید که هیچ روش پیشگیری و یا راه حلی ندارد چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ اگر مبتلا به نگرانی مزمن هستید و نگرانی‌های شما از این دست مشکلات است، در چنین مواردی کنترل احساسات بسیار مهم است. در اینگونه موارد به محض سرکوب احساسات مجدداً دچار اضطراب می‌شوید. و همیشه علت اینکه چرا چنین فکرهایی می‌کنید را از خود جویا می‌شوید. تنها راه مبارزه با آنها چرخه معیوب و در آغوش گرفتن احساسات است. در ابتدا به دلیل اعتقادات منفی که در احساسات و عواطف شما وجود دارد، ممکن است این امر ترسناک به نظر برسد. حقیقت این است که به رسمیت شناختن احساسات به عنوان بخشی از انسان بودن شماست که می‌‌توانید در مورد آنها آگاهی بیشتری کسب کرده و میان عقل و احساس‌تان توازن بهتری برقرار کنید. برای ایجاد این توازن به نکات زیر دقت کنید:

• قبول عدم قطعیت: ناتوانی در تحمل عدم اطمینان نقش بزرگی در اضطراب و نگرانی دارد. افرادی که به نگرانی مزمن مبتلا هستند، دائم نگران آینده‌اند، در حالی که نمی‌‌توانند هیچ روشی برای جلوگیری از اتفاقات ناخوشایند پیدا کنند. ممکن است تصور کنید که با نگرانی احساس امنیت بیشتری دارید، ولی این واقعاً فقط یک توهم است، ‌زیرا زندگی قابل پیش‌بینی نیست. با فکر کردن به اتفاقات بد نمی‌‌توانید از انجام آنها جلوگیری کنید و فقط شما را از لذت بردن از زمان حال وا می‌دارد. به سوالات زیر پاسخ دهید تا بتوانید درک درستی از عدم اطمینان وقایع پیدا کنید:

• آیا این امکان وجود دارد که این مشکل پیش نیاید یا پیش آمدن آن قطعی است؟ آیا می‌توان اتفاقات زندگی را پیش‌بینی کرد؟ آیا این کار منطقی است؟ آیا می‌خواهم با فکر اتفاقات منفی در زندگی، روزم را بگذرانم در صورتی که احتمال وقوع آنها بسیار پایین است؟
 
افکار مضطرب خود را به چالش بکشانید
افرادی که از نگرانی‌های مزمن رنج می‌برند، جهان را خطرناک‌تر از نوع واقعی آن تصور کرده و همیشه بدترین حالت‌ها و فیلم‌نامه‌ها را پیش‌بینی می‌کنند و توانایی خود را در رسیدگی به مشکلات نادیده می‌گیرند. این نگرش واقعا غیر منطقی و بدبینانه است و به عنوان تحریفات شناختی در نظر گرفته می‌شود. در واقع تفکری است که براساس واقعیت شکل نگرفته و رها کردن آنها نیز آسان نیست و گاه به یک الگوی فکری مادام‌العمر تبدیل می‌شود که به‌طور ناخودآگاه و اتوماتیک در ضمیر فرد شکل می‌گیرد. برای شکستن این عادت بد باید مغز خود را مجدداً آموزش داد. ابتدا هر آنچه را که موجب ترس و نگرانی شما می‌شود، شناسایی کنید و سپس به جای در نظر گرفتن آنها به عنوان حقیقت، آنها را فرضیه تصور کنید و آن را به چالش بکشید تا چشم‌انداز متعادل‌تری نسبت به آینده داشته باشید.
 

تعریف‌های شناختی که اضطراب و استرس را بیشتر می‌کنند
همه یا هیچ: تفکر سیاه و سفید که همه چیز را یا کامل و یا ناقص می‌دانند و حد وسطی برای آن در نظر نمی‌گیرد. مثلاً اگر در انجام کاری موفق نشوید، فکر می‌کنید بدبخت‌ترین آدم روی زمین هستید. و در انجام هیچ کاری موفق نمی‌شوید.
 تعمیم یک تجربه منفی: وقتی دچار یک تجربه منفی در زندگی می‌شوید، تصور می‌کنید که این مشکل در تمام عمر همراه‌تان خواهد بود. مثلاً: من برای این کار استخدام نشدم و هیچ‌وقت در هیچ‌کار دیگری نیز استخدام نخواهم شد!
 زدن برچسب منفی به خود: براساس اشتباهات و کاستی‌ها، فرد به خود برچسب منفی می‌زند. مثلا: من آدم احمقی هستم!
  به عهده گرفتن وقایعی که خارج از مسؤولیت شماست:  افرادی که خود را مسؤول همه چیز، حتی اتفاقات بد زندگی دیگران می‌دانند، استرس زیادی خواهند داشت؛ مثل: تقصیر من بود که به پسرم یاد ندادم در حین بارندگی دقت کند وگرنه او تصادف نمی‌کرد.
 استدلال هیجانی: با توجه به احساسات، تصویری در ذهن‌تان حک می‌کنید و خیال می‌کنید که کاملاً منطقی است. مثلاً: احساس می‌کنم وحشت زده‌ام و احتمالاً در معرض خطر واقعی فیزیکی قرار گرفته‌ام.
  در نظر گرفتن بدترین فیلم‌نامه برای خود. مثلاً : خلبان گفت مشکلی پیش آمده، احتمالاً‌سقوط می‌کنیم.
 نتیجه‌گیری بدون شواهد منطقی و با توجه به تفسیرهای منفی همچون ذهن‌خوانی دیگران مثلاً: من می‌دانم که او از من متنفر است.

   تمرکز را تمرین کنید
نگرانی معمولاً مربوط به حوادث آینده است سعی کنید با تمرکز بر حال و جمع کردن حواس‌تان نگرانی را کاهش دهید. برخلاف راهکار قبلی که حاکی از به چالش کشیدن مشکلات بوده در این راهکار باید آنها را مشاهده کنید و اجازه دهید آنها دفع شوند.
•  افکار و احساسات اضطرابی خود را شناسایی و مشاهده کنید. سعی نکنید آنها را نادیده بگیرید و یا به مبارزه ‌در عوض به سادگی آنها را از بیرون مشاهده کنید؛ بدون اینکه واکنش نشان دهید و یا آن را قضاوت کنید.
•  اجازه دهید که نگرانی‌ها از بین بروند. هنگامی که سعی نمی‌کنید آنها را کنترل کنید همچون ابری که از آسمان می‌گذرد، آنها برطرف می‌شوند.
•  به حال حاضر فکر کنید. به بدن‌تان توجه کنید، به ریتم تنفس خود دقت کنید. تمرکز به زمان حال شما را از خیالبافی در مورد آینده وا می‌دارد. با استفاده از مدیتیشن به راحتی می‌توانید این کار را انجام دهید و عادات ذهنی خوب را تقویت کنید.
•  به یاد داشته باشید که دیگران بر روی شما تأثیر می‌گذارند: اینکه امروز شما چه احساسی دارید، به عوامل و افراد مختلفی همچون اطرافیان‌تان مرتبط می‌شود. مطالعات نشان می‌دهند که عواطف مسری هستند. خلق وخو‌ی دیگران حتی غریبه‌هایی که هرگز یک کلام هم با آنها حرف نمی‌زنید، روی احساس شما تأثیر می‌گذارد. بنابراین افرادی که مدت زیادی را با آنها سپری می‌کنید. تأثیر بسیاری روی احساسات شما دارند.
•  ممکن است متوجه نباشید که چقدر دیگران و شرایط آنها روی شما تأثیر می‌گذارند. شاید به همین دلیل است که گاه به‌طور ناخودآگاه دچار نگرانی و اضطراب می‌شوید. نوشتن و گوش دادن به خاطرات بد دیگران موجب افزایش نگرانی می‌شود.
•  دوستان خود را با دقت انتخاب کنید. صحبت با برخی افراد موجب نگرانی، اضطراب و شک و تردید در شما می‌شود.
•  زمان کمتری را با افرادی که شما را مضطرب می‌کنند، صرف کنید.

 منبع:‌دنیای زنان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

۶روش آموزش نظم و انضباط به کودک

۶روش آموزش نظم و انضباط به کودک

آموزش نظم به کودکان شاید به نظر کاری مشکل و زمانبر باشد. درست است که کودک از ریخت و پاش لذت می برد و به سختی تن به نظم و انظباط می دهد اما آموزش از راه صحیح به سرعت نتیجه می دهد حتی در مورد سرسخت ترین کودکان.

 به اعتقاد مایکل برودی روانشناس، آموزش نظم به کودکان، در حقیقت، آموزش تمدن به آنها برای ورود به اجتماع است، گرچه آنها مرتباً صبر والدین خود را آزمایش می کنند. زمانی که صحبت از آموزش نظم و انظباط به کودکان می شود، باید بدانیم هیچ راه جادویی و سریع برای آن وجود ندارد.

روش اول : برای رفتار خوب، جایزه در نظر بگیرید

زمانی که تنبیه، محور نظم و انضباط باشد، والدین از رفتارهای خوب فرزندان خود غافل می شوند. به اعتقاد میسون ترنر، روانشناس مرکز پزشکی سان فرانسیسکو، شما با رفتارهای مثبت، نتایج بهتری می گیرید تا رفتارهای منفی. تشویق اعمال خوب، رفتارهایی که می خواهید در فرزندان خود تغییر دهید را مورد هدف قرار می دهد، نه کارهایی که می خواهید انجام ندهد. او معتقد است که، نباید که هر بار فرزند شما کار خوبی انجام داد، مقدار زیادی شکلات به او جایزه دهید. کارهای کوچک را با جملاتی مانند: "کارت عالی بود، خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادی" و زمانی که کارهای بزرگتری انجام داد مانند: تمیز کردن اتاق، جایزه بهتری و بزرگتری در نظر بگیرید.

روش دوم : قانونهای مشخص داشته باشید

اگر قوانین شما واضح نباشد، و یا فقط زمانی در مورد قوانین صحبت شود که یکی از فرزندان قانونی را نقض کرد، فرزند شما برای دنبال کردن قوانین دچار مشکل خواهد شد. به گفته برودی رئیس کمیته آکادمی روانشناسی کودکان و بزرگسالان آمریکا، والدین تعیین می کنند که چه توقعی از فرزندان وجود دارد. زمانی قوانین را برای فرزندان خود شرح دهید، که مطمئن باشید می توانید به وضوح با او صحبت کنید و او نیز برای گوش کردن به شما در وضعیت مناسبی قرار دارد. به اعتقاد جیمز سیرز، پزشک متخصص اطفال در جنوب کالیفورنیا، زمانی باید تمرین نظم کنید که مطمئن باشید نتیجه می گیرید. برای مثال اگر ٣٠ دقیقه زمان آزاد دارید، بازی فرزند خود را قطع کنید و به او بگویید که به کمک او احتیاج دارید. اگر کمک کرد، به او اجازه دهید به بازی خود بازگردد. اگر بدخلقی کرد، زمان کافی برای مواجه با او را دارید. اگر این کار را گاهی انجام دهید، او متوجه می شود، زمانی که مادر به او نیاز دارد باید وسایل بازی خود را کنار بگذارد.

روش سوم : بحث های خنثی کننده

چگونه با فرزندی که فرمانبردار نیست رفتار کنیم؟ تلاشی برای بردن دعوا نکنید. جیم فی نویسنده کتاب "پدر و مادر، عشق و منطق" معتقد است که باید با آنها در برخی موارد یک خطی رفتار کرد. به طور مثال: اگر فرزندتان می گوید: "این اصلاً عادلانه نیست" شما بگویید: "می دانم"، او خواهد گفت: "همه دوستان من این وسیله را دارند" شما بگویید: "می دانم، یا قبلاً چی گفتم" تا بتوانید قوانینی را که قبلاً با او مشخص کرده اید را مشخص کنید. گاهی اوقات بهتر است برای رسیدن به هدف کمتر صحبت کنید.

روش چهارم : برای خودتان زمان بخرید

ممکن است شنیده باشید که، بهتر است فرزندان خیلی زود نتیجه اعمالشان را ببینید و یا شنیده باشید که والدین هنگام آموزش نظم و انضباط به فرزند خویش باید خیلی آرام باشند. در واقعیت ممکن است شما نتوانید آرامش خود را حفظ کنید. جیم فی، نویسنده، توصیه می کند، قبل از برخورد با موقعیت، باآرام بودن برای خود زمان بخرید. می توانید به فرزندتان بگویید: "کارت بسیار بد بود، من برای تصمیم گیری احتیاج به زمان دارم." زمانی که عصبانیت خود را کنترل کردید، ابتدا با فرزندتان همدردی کنید، سپس عواقب کارش را به او گوشزد کنید. همدردی به فرزند شما این امکان را می دهد تا راحتتر با عواقب کار بد خود کنار بیاید. نیازی نیست بر سر فرزندتان داد بزنید، نیازی نیست عصبانی شوید. اجازه دهید که رفتار نامناسب آنها، مشکل خود آنها باشد.

روش پنجم : در مورد قوانین خود مصر باشید

گاهی اجرای قوانین برای خود والدین به یک چالش تبدیل می شود. در بسیاری موارد دیده شده است، زمانی که فرزندان جواب می دهند و یا حرکت ناشایستی انجام می دهند، والدین فقط رو بر می گردانند. و این موضوع به این دلیل اتفاق می افتد که والدین بر سر قوانین خود مصر نیستند. اگر خودتان مجری قوانین وضع شده از طرف خودتان نباشید، مسلماً آنها را زیر سوال می برید. اگر فرزندان ندانند که باید منتظر چه عکس العملی از سوی والدین خود باشند، هرگز معنی قوانین را نخواهند فهمید. ممکن است گاهی برای خوشحال کردن فرزندتان از حرف خود کوتاه بیایید. همیشه به یاد داشته باشید که برخی محدودیتها به نفع فرزندان شماست. قوانین و ساختار رفتاری در منزل به فرزندان احساس امنیت می دهد که والدین آنها مراقبشان هستند. با بزرگتر شدن فرزندان می توانید برخورد خود را انعطاف پذیرتر کنید. در سنین بین ٩ تا ١٢ سالگی راه گریزی برای آنها بگذارید اما با مراقبت خود شما.

روش ششم : الگوی رفتاری خوب

فرزندان همیشه رفتار شما را زیر ذره بین دارند. شما می توانید هر روز فرزندان خود را نصیحت کنید، اما رفتار شما بیشترین تاثیر را بر روی آنها خواهد داشت. اولین راه یادگیری انسانها تقلید است. اگر می خواهید فرزند شما صادق باشد، خودتان تمرین صداقت کنید. اگر می خواهید فرزندتان مودب باشد، در منزل و در مکانهای عمومی، خودتان باید مودب باشید. حقیقت این است که یاد دادن نظم و انظباط به کودکان کار دشواری است. علی رقم همه تلاشهای شما، روزهای بد و خوب خواهید داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

رؤیا


خواب دیدن یا رؤیا Dream تجربهٔ افکار، تصاویر یا احساساتی است که در هنگام خواب، و اغلب در مرحله خواب رِم  REM ، یا حرکت سریع چشم Rapid Eye Movement انجام می‌پذیرد.

رؤیا ممکن است شامل اتفاقات عادی و روزمره و یا عجیب و غریب بشود.

انسان‌ بصورت تاریخی همواره اهمیت زیادی برای رؤیا قائل بوده و به طرق مختلف به آن نگریسته‌اند. به عنوان مثال گروهی آن را پنجره‌ای به سمت مقدسات، گذشته، آینده و یا دنیای مردگان در نظر گرفته‌اند. برخی جواب های خلاقانه‌ای برای سؤالات فکری یا عاطفی خویش در رؤیاها یافته‌اند، و هنرمندانی ایده‌های هنری نوینی از خواب اتخاذ کرده‌اند.

 معروف‌ترین نظریه روانشناسی در مورد اهمیت رؤیاها متعلق زیگموند فروید می‌باشد. فروید عقیده داشت که خواب از آن جهت حائز اهمیت می‌باشد که امیال سرکوب شده‌ای که خودآگاه از آنها مطلع نیست،  عموماً به اشکال نمادینی در خواب ظاهر می‌شوند.

نظریه دیگر متعلق به یونگ بود که خواب را افشاگر ذهن ناخودآگاه می‌دید. به عقیده یونگ خواب حوادث آینده را پیش بینی کرده، و به نکاتی در شخصیت خواب بیننده که شخص از آنها غافل شده‌است، اشاره می‌کند.

نظریه‌ای دیگر خواب را بر اساس بارهای الکتریکی ای که محرک بخش‌های مربوط به حافظه مغز هستند توضیح می‌دهد.

مطالعات مربوط به واسط مغز و رایانه، که بر پایه اندازگیری الکتریکی فعالیت‌های مغزی استوار هستند، نشان داده‌اند که نوزادان پنجاه درصد خواب را در وضعیت خواب رِم REM  می‌گذرانند. این زمان با افزایش سن کمتر شده چنانچه بالغان جوان در هر هشت ساعت خواب بین ۱٫۵ تا ۲ ساعت رؤیا می‌بینند.

در هنگام خواب دیدن ضربان قلب و فشار خون افزایش یافته، و نفس خواب بیننده سریعتر می‌شود، در حالی که بدن حرکتی نمی‌کند.

محروم کردن افراد از خواب یا رؤیا دیدن باعث کاهش سطح مهارت‌های آنها شده و آنها را زودرنج می‌کند.

 نظریه پردازی در مورد رؤیاها نیازمند جمع آوری داده‌ها و تحلیل آنها می‌باشد. از آنجا که مشاهده مستقیم رؤیاهای افراد مختلف ناممکن می‌باشد، رؤیاها باید از بخش قابل مشاهده رفتاری انسان‌ها استنتاج شوند. اما اینگونه روش‌های جمع آوری داده و اهدافی که این روش‌ها دنبال می‌کنند، خود بر روی نتایجی که نهایتاً گرفته می‌شوند تأثیر می‌گذارند. گزارش‌هایی که از خواب افراد در محیط خانه جمع می‌شوند با آنهایی که در آزمایشگاه جمع آوری می‌شوند، تفاوت‌هایی ‌دارد . عموماً خواب‌هایی که در خانه دیده می‌شود، ماهیت احساسی و جنسی بیشتری دارند.

 افراد بندرت بصورت فوری ذکر می‌کنند که خوابشان را رنگی دیده‌اند، اما پس از پرسیدن سؤالات دقیق، عموماً وجود رنگ‌ها را در خوابشان ذکر می‌کنند. زمان خواب روی آن تأثیر می‌گذارد، مثلاً خواب‌های صبح عموماً غنی تر و پیچیده تر از خواب‌های اول شب است. همچنین آنچه که شخص پس از بیداری از خوابش به یاد می‌آورد، با آنچه پس از گذشت مدتی زمان در وضعیت بیداری به یاد می‌آورد متفاوت است. خواب‌های افراد مختلف دارای ویژگی‌های منحصربه‌فرد می‌باشد.

تخمین خواب بیننده از مدت زمانی که خواب آنها طول کشیده از خوابی تا خواب دیگر می‌تواند بسیار متفاوت می‌باشد. از این مشاهده می‌توان نتیجه گرفت که طول زمانی واقعی خواب نیز ممکن است از خوابی تا خواب دیگر بسیار متفاوت باشد. هنگامی که از افراد در آزمایشگاه سؤال شد که فوراً خواب خود را توضیح دهند، عموماً طول آنها بسیار کوتاه می‌باشد:  ۹۰ درصد خواب‌ها طولشان از ۱۵۰ کلمه کمتر بوده و طولانی‌ترین خواب‌ها از ۱۰۰۰ کلمه نیز می گذشت.

هنگامی که سؤالات بیشتری از آنها پرسیده شده، گزارش خواب آنها طولانی تر شده چنانچه یک سوم خواب‌ها از ۳۰۰ کلمه رد می‌شدند.

رؤیاها عموماً خودمدار بوده و خود شخص یک بازیگر در خواب می‌باشد. به ندرت دنیای خواب بدون جمعیت و خالی می‌باشد. به صورت تقریبی دو سوم افرادی که در خواب ظاهر می‌شوند افرادی هستند که شخص می‌شناسد.

عموماً این افراد آشنایان نزدیک بوده و افراد خانواده در یک پنجم خواب‌ها حضور دارند. به تصویر کشیدن عجیب و غریب افراد در خواب نادر می‌باشد.

گزارش‌های رؤیا عموماً تصویری می‌باشد. در زمان‌هایی که خواب تصویری نیست شخص رؤیا بیننده ممکن است آن را به فکر کردن در حال خواب توصیف کند تا به رؤیا دیدن. اگر چه اکثر خواب‌ها حاوی ویژگی‌های صوتی می‌باشند، ولی عموماً اینگونه ویژگی‌ها در خواب برجسته نیستند. وجود ابعاد احساسی در خواب‌های معمول است. در خواب‌های خیلی احساسی، ترس، نگرانی و پس از آن خشم بیشترین تکرر را دارند. احساسات مسرت آمیز از میان بقیه احساسات دوستانه بیشتر اتفاق می‌افتد.

در بین افرادی که در آزمایشگاه روی آنها آزمایش صورت گرفته، خواب‌های با غلظت جنسی بالا نادر می‌باشند.

 رابرتو کاساتی  Roberto Casati  معتقد است که محتویات رؤیاها اکثراً ساخته و پرداخته ذهن هستند، زیرا: گاهی اوقات رؤیاها تحت تأثیر شرایط محیط خارجی قرار می‌گیرند، ولی در این حال بین آنچه در رؤیاها اتفاق می‌افتد و وضعیت دنیای فیزیکی خارج توافق نظاممندی وجود ندارد. بعلاوه تحریکات خارجی مانند صدای زنگ ساعت نیز ممکن است وارد خواب اشخاص بشود. همچنین آزمایش‌ها نشان داده‌است که ارتباطی میان خواب دیدن و فعالیت شدید مغز، حرکت نکردن ماهیچه‌ها، و در برخی حیوانات حرکت سریع چشم وجود دارد.

اگر اشخاص را در این وضعیت مغزی از خواب بیدار کنیم به سادگی و به شفافی رؤیای در حال دیدن خود را به یاد می‌آورند.

dreaming_4

رؤیا از دیدگاه زیست‌شناسی

هر نظریه فیزیولوژی از رؤیا باید پنج مشخصه زیر را توضیح دهد:

A.     تصورات زنده و روشن، خصوصاً تصاویر و حرکات، ظاهر شده در رؤیا

B.     عواطف و احساسات شدید، خصوصاً ترس، شادی و خشم

C.     پذیرش و واقعی پنداشتن رؤیا توسط شخص خواب بیننده، چنانچه گویی اتفاقات واقعاً در بیداری می‌افتند.

D.    قطعه قطعه بودن خواب و عدم خودسازگاری آن از نظر زمان‌ها، شخصیت‌ها، مکان‌هایی که وقایع در آنها اتفاق می‌افتند.

E.     فراموشی اکثر این خواب‌ها علی‌رغم شدت زیاد این واقعیت مجازی.

عموماً یاد آوری خواب کار سختی است مگر اینکه شخص در وضعیت رم REM  از خواب برخیزد،  که حتی در همین حالات نیز قسمت زیادی از آنچه اتفاق افتاده قابل بازیابی از حافظه نیست.

روان‌آشفتگی

این پنج مشخصه با آنچه در روان‌آشفتگی ای Delirium  که به دلیل صدمه فیزیکی به مغز اتفاق می‌افتاد،  مشاهده می‌شود قرابت داشته و ممکن است بین این دو ارتباطی باشد.

 دلیریوم Delirium  یا روان‌آشفتگی، درحقیقت اختلال کلیِ اعمالِ شناختی و عدم هشیاری است. دلیریوم حاد (از چند ساعت تا چند روز) سیری کوتاه دارد و وقتی عوامل سببی حذف شوند با بهبود سریع همراه است. اختلال در جهت‌یابی، عدم آگاهی نسبت به زمان و مکان، توهم، هذیان، خشم و عصبانیت، اضطراب از ویژگی‌های این اختلال است. این حالت پس از اعمال جراحی، سوختگی، بی‌خوابی، عفونت، تب، خونریزی شدید و یا پس از ترک مواد مخدر ممکن است توسط بیمار تجربه شود. دلیریوم ناشی از ترک مواد غالباً با بیش‌فعالی همراه است. این اختلال در هر سنی ممکن است بروز کند.

نوعی از روان‌آشفتگی، که ناشی از الکلیسم است و معمولاً به‌صورت نشانگان ترک در می‌بارگان کهنه‌کار دیده می‌شود، روان‌آشفتگیِ رعشه‌ای Delirium Tremens نام دارد.

 برخی دلایل به‌وجود آمدن روان‌آشفتگی شامل موارد زیر است:

       i.            آسیب مغزی (آنسفالوپاتی) توکسیک: به‌دلیل سم اگزوژن مانند الکل و یا سموم اندوژن مانند بالا رفتن اوره در بدن

      ii.            آسیب مغزیِ متابولیک: پرکاری تیروئید، کاهش الکترولیت‌ها مانند پتاسیم و کاهش برخی ویتامین‌ها مانند ب۲

     iii.            آسیب مغزیِ عفونی: بیماری‌هایی مانند آنسفالیت Encephalitis  به معنی التهاب حاد بافت مغزی و حصبه Typhoid  یا تب روده، که یک بیماری عفونی است.

     iv.            آسیب مغزیِ تروماتیک: هر عاملی که موجب آسیب به ناحیهٔ مغزی باشد، مانند ضربه مغزی یا صاعقه

      v.            آسیب مغزیِ هیپوکسیک: هرنوع بیماری و آسیب که باعث کاهش اکسیژن مغز باشد

     vi.            ایدز

dreaming_3

فرضیات

1-اولین فرضیه رؤیا توسط ویلهلم وونت و در اواسط قرن نونزدهم پیشنهاد شد . اگر چه پیش از وونت (وندت) برخی از متفکران عصر روشنگری رؤیا را به فعالیت مغزی نسبت داده بودند، ولی این دیدگاه‌ها به دست فراموشی سپرده شده بود و بصورت جدی دنبال نشده بود. بر اساس فرضیه وونت، در هنگام دیدن رؤیا، برخی از فعالیت‌های مغزی مانند تصویر سازی و عاطفه تشدید شده ولی برخی دیگر مانند حافظه و خودآگاهی از کار می‌افتند.

پس از او فروید نظرات وونت را ادامه داد، ولی بدلیل موجود نبودن داده‌ها و اندازه گیری، نظرش را تغییر داده و تفسیری روانشناسانه از رؤیا ارائه داد که رؤیا را حاصل سرکوب شدن امیال درونی ناخودآگاه توصیف می‌کند.


2-رویای صادقانه True Dream یعنی خواب هایی که انسان می بیند و بعدها آن خواب ها به واقعیت می پیوندند، و یکی دیگر از دلایل بسیار رایجی است که باعث می شود برخی از انسان ها به وجود روح اعتقاد داشته باشند.

3-رویاهایی که انسان می بیند نیز همانند افکار انسان ها کاملاً ساخته و پرداخته مغز انسان هستند، البته فکر کردن انسان ها با خواب دیدنشان تفاوتهای اساسی دارد، اما به هر حال قوه عقلانیت و هوشیاری در هنگام خواب دیدن نیز فعال است، اگر چه به اندازه زمان بیداری فعال نیست،  و این خود بخود باعث می شود برخی از فکرهای انسان تا حدودی منطقی باشند؛ با این حساب، واقعی از آب در آمدن برخی از خواب ها هرگز عجیب نیست،

زیرا این خواب ها نتیجه عقلانیت انسان هستند و عقلانیت انسان در برخی موارد می تواند چیزهایی را از روی دانسته ها پیش بینی کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

خود دوستی

Self-Love

 

• انسان های دنیا دو دسته اند: ۱-خود ناپسند  ۲-خود دوست

• فرد خود نا پسند دو حالت دارد :

o یا بصورت خود پسند زندگی می کند، یعنی موجودی که همانند یک بادکنک تو خالی خود را باد کرده و با غرور در دنیای خارج، خود را به نمایش در می آورد .

o یا بصورت خودناپسند زندگی می کند، یعنی موجودی که خود را حقیر و ناچیز و کمتر از دیگران می شمارد و در اجتماع ظاهر می شود.

• دسته اول، فرد خود ناپسند، در عمق وجودش از خودش ناراضی است.  فردی است تو خالی و فاقد حرمت نفس. حتی به تنفر از خود نیز ممکن است برسد.

o ولی در دسته دوم، خود دوستی یکی از ویژگی های فردی است که دارای سلامت روانی است.  فقط افراد این دسته هستند که توانایی عشق ورزیدن و عشق پذیری را بصورت صحیح و سالم دارند.

 

مراحل زندگی انسان

• آدم ها تو زندگی از ۴ مرحله می گذرند :

1-»»جلوه گری »»»» نمایش

2-»»خودخواهی »»»» خواهش

3-»»خود دوستی »»»» آرامش

4-»»دگردوستی »»»» آسایش

ویژگی های انسان خود دوست

 آدم خود دوست، این چهار ویژگی را دارد :

۱-همهِ کارهای خوب دنیا را برای خودش می کند.

۲-هیچ کار بدی را هیچ وقت علیه خودش، یا با خودش، و برای خودش، نمی کند.

۳-هر کاری را به هزینه و مسئولیت و پذیرفتن پیامد کار خودش انجام میدهد.  یعنی Cost , Responsibility و Consequence یا Result را می پذیرد.

۴-به حریم و حقوق کسی تجاوز نمی کند. یعنی میگوید اینجا حد من است . و من تو همین حد می ایستم . و اونجا حد و زندگی تو است . و من وارد اون قسمت نمیشوم.

مراحل حرمت نفس

• حرمت نفس ۴ مرحله دارد :

1-خودیابی Self-Finding

2-خودشناسی Self-Knowing

3-خود دوستی Self-Loving

4-خود پذیری Self-Acceptance

طی مراحل

ما قرار است مراحل زیر رو طی کنیم :

1-آگاهی Awareness : یعنی بدانم در اطرافم چه میگذرد. اصولاً شرط سلامت روانی، و خوشبختی این است که من بدانم در اطرافم چه میگذرد.

2-خود آگاهی Self-Awareness : یعنی بدانم ریشهِ رفتار و حالات و احساس هایم چیست؟ و با چرایی آنها آشنا باشم

3-خدا آگاهی :  Goodness-Awareness :   اینجا منظور از خدا همه خوبی های دنیاست . یعنی کسی که به مرحله خدا آگاهی رسیده، به همه خوبیهای دنیا توجه دارد. با آنچه که بهترین و برترین خوبی هاست آشنا میشود. به سمت آن حرکت میکند. خدا دوستی و خداپرستی و به سمت خدا رفتن، چیزی به جز قرار گرفتن در مسیر خوبی ها و اخلاقی و انسانی بودن نیست.

دوست خوبم توجه کن!

دوست خوبم باورم کن این حرف رو الکی نمیزنم، با تمام وجودم بهش اعتقاد دارم، مطمئنم که این حرف بر مبنای اصول علمی و عقلی و اخلاقی و انسانی گفته میشه .

دوست عزیزم: تو! بله تو!
با وجود همه ضعف ها و نقص هایی که داری، با وجود همه بیماری های روانی و مشکلات شخصیتی که داری، با وجود همه اشتباهات و کارهای بد و شاید گناهی که کردی، با وجود همه ناکامی ها و شکست هایی که خوردی، با وجود همه و همه اینها، باورم کن که تو خوبی و دوست داشتنی، همان طور که من هستم،و همانطور که دیگران هستند.

میدونی چرا؟

چون من و تو، توی ۹۹ درصد زندگیمون، ۹۹ درصد تلاشمون رو در حد توانمون کردیم تا بهترین کاری که از دستمون برمیومده رو بکنیم…،مهم اینه که ما تلاشمون رو کردیم، 
و حالا نتیجه و پیامد کل زندگیمون ، که شاید تا الان خیلی خیلی خیلی بد بوده ، و نظر و قضاوت دیگران درباره ما، که خیلی خیلی بد شده ،  اصلاً اصلاً اصلاً ابداً ابداً ابداً مهم نیست.

اینکه ما هنوز هزاران مشکل و گیر و گرفتاری و بیماری و ضعف و نقص داریم، و حتی هرچه تلاش می کنیم، اوضاع شاید بدتر هم می شه، اصلاً اهمیتی نداره، چون مهم اینه که داریم نهایت تلاشمون رو در حد توانمون می کنیم،

پس من خوبم و تو خوبی ، و هر دو دوست داشتنی.

منبع:paymanpsychology.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

نحوه زایمان

• وقتی کودک از رحم مادر خارج میشود،این بزرگترین ضربه روانی در زندگی اوست. 

• حتی شدت ضربه مرگ هم به این بزرگی نیست.

• مرگ زمانی سر میرسد که شخص بیهوش است.
• اما کودک وقتی از رحم مادر میآید او بهوش است.
• و خواب طولانی و آرامش بخش نه ماهه اش بهم میخورد.
• و بعد بند نافی را که او را به مادر متصل می سازد، قطع میشود.

• لحظه ای که رشته اتصالش را با مادر قطع میکنی آشفتگی را به او هدیه می دهی.

• باید کودک را با آهستگی و نرمش بیشتری از مادر جدا کرد.
• لزومی ندارد چنین ضربه روحی سنگینی بر نوزاد وارد کرد.

• در اتاق زایمان نباید روشنایی خیره کننده ای وجود داشته باشد
• زیرا کودک نه ماه در تاریکی محض زندگی کرده است.
• و چشمان بسیار آسیب پذیزیری دارد
• که هر گز نور به حود ندیده است. 
• و در تمام بیمارستان ها نورهای خیره کننده و چراغ های مهتابی وجود دارد
• و نوزاد ناگهان با نور شدید تماس می یابد.

• به خاطر همین هم هست که اکثر مردم از ضعف بینایی رنج می برند.
• و بعد ها مجبورند عینک بزنند.
• هیج حیوانی احتیاج به عینک ندارد. 
• آیا حیوانی را عینک به چشم در حال مطالعه روزنامه دیده اید؟
• چشم های حیوانات در سراسر عمرشان -تالحظه مرگ- کاملا سالم اند.
• این گرفتاری فقط مخصوص انسان هاست… 
• و شروع ضعف بینایی چشم از همان ابتدااست. 
• نه ،کودک باید در تاریکی و یا در نوری بسیار ملایم- آن هم نور شمع -به دنیا بیاید.
• تاریکی از همه چیز بهتر است.

• خوب پزشکان چه کار میکنند؟
• آنها حتی کوچک ترین فرصتی به نوزاد نمی دهند تا خود را با واقعیت جدید وفق دهد.
• طرز خوش آمدگویی آنان به کودک بسیار زننده است . 
• آنها نوزاد رااز پا آویزان نگه داشته و چند کشیده جانانه نثار پشتش می کنند 
• و بهانه احمقانه شان این است که به نوزاد کمک کنند تا نفس بکشد.
• زیرا او در رحم مادر نفس نمی کشیده و همه کارها را مادر بجای او انجام میداده است .

• اینکه آدم هنگام آمدن به دنیای احمق ها با اویزان شدن ازپاها و در یافت ضربه ای کشیده 
به ماتحتش مورد استقبال قرار گیرد آغاز چندان خوشایندی نیست.
اما پزشک عجله دارد!

• وگرنه نوزاد خودش تنفس را شروع خواهد کرد،
• باید اورا روی شکم مادر – بر بالای شکم -قرار داد.
• پیش از قطع بند ناف، باید او را بر روی شکم مادر به حال خود گذاشت. 
• او قبلا همان زیر، داخل شکم بوده است .
• اکنون بیرون آمده است.
• این تغییر فاحشی نیست . 
• مادر آنجاست، 
• نوزادمیتواند اورا لمس کند، 
• میتواند اورا احساس کند،
• او ارتعاشات را می شناسد 
• کاملا میداند این خانه اوست. 
• بله از آنجا بیرون آمده ، 
• ولی این خانه اوست باید به او اجازه دهند مدت بیشتری را با مادر تنها بماند
• تا بیرون از رحم با مادر آشنا شود.
• او از درون مادرش را می شناسد ،
• اما از بیرون نه.

• وتا وقتی خودش شروع به نفس کشیدن نکرده است ، 
• نباید بند ناف راقطع کنند. 
• این همه شتاب برای چیست؟
• سه دقبقه چهار دقیقه دیر تر!
• نوزاد به بیشتر از ان احتیاجی ندارد 
• وقتی خودش شروع به نفس کشیدن کرد،
• مطمئن میشود که میتواند با اتکا بر خودش زندگی کند.

• سپس مهمترین چیز ان است که نباید او را در پتو پیچاند 
• او برای نه ماه لخت بدون پتو و بالش و ملحفه و تخت بوده است.
• او به وان کوچکی پراز محلولی گرم -محلولی مشابه درون رحم مادرش – نیاز دارد
• چیزی دقیقا مشابه آب اقیانوس: 
• با همان مقدار نمک، 
• با همان مقدار مواد شیمیایی،
• دقیقا به همان اندازه.

• این هم مهر تایید دیگری است بر اینکه برای نخستین بار زندگی می بایست 
در اقیانوس پدید آمده باشد و هنوز هم در آب اقیانوس مانندی پدید می آید.

• بهمین دلیل هم وقتی زن باردار است ، 
• شروع میکند به خوردن مواد نمکدار.
• چون رحم آن نمک را جذب میکند. 
• بنابریان محلول تقریبا مشابهی را باید تهیه کرد 
• و در وان کوچکی ریخت و نوزاذ را باید گذاشت در آن بیارامد.
• اینطوری خود را کاملا خوش آمد گفته احساس میکند.

• در ژاپن یک راهب بودایی به همین ترتیب به کودکان سه ماهه کمک میکند تا شنا یاد بگیرند.

• بنابراین به کودک شانسی مشابه رحم مادر باید داد. 
• و او اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهدکرد 
• و وقتی توانست بر خود متکی باشد، 
• دیگر کسی به این آسانی ها نمی تواند مشتی سخنان ناسنجیده 
• و خرافات در بیخ گوشش بخواند و او را استثمارکند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

رفتار‌هایی که بعد از دعوا با همسرتان هرگز نباید انجام دهید!

1- بی خیال ماجرا نشوید
این که وانمود کنید هیچ دعوایی بین تان نبوده کار عاقلانه ای نیست. درست مثل این است که اتاقی را جارو کنید و آشغال ها را زیر فرش مخفی کنید. مهم این است که تلاش کنید ارتباط دوباره خوبی با همسرتان برقرار کنید، کلید موفقیت همین است. با همسرتان درباره چیزهایی حرف بزنید که از مشاجره تان یاد گرفته اید. این کار کمک می کند آسیب هایی که حین دعوا به شما وارد شده ترمیم شود.

اشتباه نکنید؛ همیشه بعد از هر جر و بحثی آسیب هایی به جا می ماند. اگر اجازه ندهید همسرتان بداند چیزی که درباره اش بگومگو کرده اید آزارتان داده، خشم تان در آینده چند برابر می شود و ممکن است ناگهان منفجر شوید! چیزی که درباره آن بحث کرده اید باید حل شود. فراموش نکنید؛ اگر بحث شما نیاز دارد که بعدا پیگیری شود حتما با هم، زمان مناسبی را برایش در نظر بگیرید، اگر هم فکر می کنید آن قدر مهم نیست که ادامه یابد، باز هم باید هر دوی شما موافق باشید.


2- دیگران را در جریان نگذارید
این طبیعی است که بخواهیم خانواده، دوستان یا هر فرد دیگری که به حرف های ما گوش می دهد، احساس ما را تایید کند اما دعوای زن و شوهری چیزی است که باید خصوصی بماند. اگر به اعتمادی که همسرتان به شما دارد، ضربه بزنید هر دوی شما آسیب می بینید. اگر ماجرایی را به بیرون از چهاردیواری خانه تان ببرید، دیگر نمی توانید آن را برگردانید! دیگران هم رابطه شما را قضاوت خواهند کرد و این هیچ کمکی به حل مشکلات تان نمی کند.

3- نگذارید مشکل حل نشده باقی بماند
اختلاف های شما دو نفر هر چه بیشتر حل نشده بماند، احساس خشم و نارضایتی تان بیشتر خواهد شد. خشم حل نشده و احساس آزردگی ِالتیام پیدا نکرده می تواند رشد و بعدها کنترل بحث های تان را دشوارتر کند، استرس تان بیشتر خواهد شد و سلامت رابطه تان به خطر خواهد افتاد.

در ضمن با گذشت زمان به یادآوردن آن چه اتفاق افتاده نیز سخت می شود و ممکن است دیگر به راحتی نتوانید روی فاکتورهای اصلی اختلاف تان توافق کنید. پس بعد از دعوا و بعد از این که خونسردی تان را به دست آوردید، موضوع را به میان بکشید و روی آن کار کنید. این وقفه به خصوص برای مردها مفید است چون یک مرد وقتی که کمی استراحت می کند مغزش برای مدتی از آن موقعیت رها می شود. سپس می تواند با ذهنی بازتر و احساسی گرم تر به موقعیت برگردد و نگاه منطقی تری به آن چه روی داده، داشته باشد و راه حل را همراه با همسرش پیدا کند.

4- عذرخواهی همسرتان را بپذیرید
عصبانیت را در دل تان نگه ندارید و همسرتان را ببخشید. اگر او صمیمانه و صادقانه از شما عذرخواهی کرد آن را بپذیرید تا احساسات منفی بیشتر از حد لازم باقی نمانند. بخشش، یک رفتار بسیار خوب برای یک رابطه بلند مدت است. این را قبول کنید که هیچ فردی کامل نیست و اگر شما هنوز هم عصبانی و دلخورید، لجبازی و یکدندگی شما و رد عذرخواهی تنها شرایط را بدتر خواهد کرد و مشکلات عمیق تری ایجاد می کند. رابطه زناشویی، بُرد و باخت ندارد و هردوی شما در یک جبهه هستید.

5- بعدها دوباره این دعواها را پیش نکشید
اگر زوج ها مدام دعواهایی را که داشته اند یادآوری کنند، ناراحتی و اختلاف هرگز پایان نمی یابد و زمانی برای عشق ورزیدن باقی نمی ماند. ضمنا اگر اختلافی واقعا حل شده باشد پس چرا باید دوباره بحث آن را پیش بکشید؟ یادآوری مداوم اختلاف های گذشته، رفتاری مهربانانه نیست و رابطه را خراب می کند. اجازه ندهید روزها و لحظه های تان گرفتار این چرخه معیوب شوند. با پیش کشیدن دعواهای قدیمی تنها کاری که می کنید این است که جنگ را دوباره شروع می کنید و به همسرتان هم نشان می دهید که حل اختلاف های پیشین هیچ ارزشی نداشته اند. پس یادتان باشد با طرح مجدد دعواهای گذشته، دعوای جدیدی را شروع خواهید کرد.

6- برای دعوای تان بهانه نتراشید
استرس، گرمازدگی، ترافیک و ... چیزهایی نیستند که بتوانید دعوا و جر و بحث های تان را گردن شان بیندازید. اگر برای عذر خواهی تان از کلمات «اما» و «ولی» استفاده کنید دیگر عذرخواهی نیست. اگر بابت اتفاقی که در محل کارتان افتاده ناراحت و عصبانی هستید بگذارید همسرتان هم این را بداند نه این که از آن به عنوان بهانه ای برای دعوا استفاده کنید. معمولا افرادی اهل بهانه تراشی هستند که مسئولیت پذیر نیستند. پس درباره علت بگومگوهای تان رو راست باشید تا بهتر هم به راه حل برسید.

7- نگویید که منظوری نداشته اید
حرفی که زده اید و همسرتان را ناراحت کرده، دیگر بیان شده؛ چه منظوری داشته اید و چه نه. پس این که بگویید منظوری نداشته اید نه تنها احمقانه است بلکه می تواند همسرتان را عصبانی کند و اتفاقا نشان می دهد که خوب هم منظور داشته اید و این اصلا راه منصفانه ای برای بحث و دعوا کردن نیست. ضمنا اگر بگویید منظوری نداشته اید یعنی آن را حل نمی کنید و ممکن است در آینده دوباره پیش بیاید. این را درک کنید که کلمات شما این قدرت را دارند که طرف مقابل را برنجانند.

8- بعد از دعوا قهر نکنید
این خوب است که بعد از دعوا مدتی در سکوت و آرامش باشید اما نادیده گرفتن همسرتان و قهر کردن فقط آزردگی و خشم را بیشتر و او احساس می کند می خواهید تنبیه اش کنید. قهر کردن یا نادیده گرفتن طرف مقابل نوعی سوء استفاده عاطفی است که بی احترامی، خوار و خفیف کردن و دغل کاری نیز محسوب می شود. شما می توانید به خودتان فرصتی بدهید تا آرامش و خونسردی تان را به دست بیاورید اما همزمان می توانید با همسرتان با احترام و نیکی نیز رفتار کنید. به او توضیح دهید که به زمانی برای آرام شدن نیاز دارید تا بتوانید منطقی تر فکر و گفت و گو کنید.

9- خودتان را سرزنش نکنید
لازم نیست به خاطر این ماجرا و دعوای پیش آمده، خودتان را سرزنش کنید چون به اعتماد به نفس تان و احترامی که برای خود قائلید لطمه خواهد خورد. دو نفر قرار نیست مثل هم باشند بلکه مهم این است که هر دوی شما با کشف مسائلی که برای طرف مقابل مهم است به هم نزدیک تر شوید. جر و بحث و اختلاف در بهترین رابطه ها هم پیش می آید و سرزنش خودتان فایده ای ندارد و وقت تان را هدر می دهد. بگومگو کردن خوب است و نشان می دهد به رابطه تان اهمیت می دهید.

10- از کلمات آزاردهنده استفاده نکنید
وقتی با همسرتان به گفت وگو می نشینید تا اختلاف تان را بررسی و حل کنید از کلمات و عبارت های نامناسب برای خطاب کردن او استفاده نکنید و او را نرنجانید. بهتر است جمله هایی که استفاده می کنید ساده و قابل فهم باشد، مثلا می توانید بگویید: «وقتی به خانه برمی گردی و به من بی اعتنایی می کنی، من احساس تنهایی می کنم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی