اگر پنجاه به بالا هستید بخوانند

خانم های سالمندی که در سنین 50به بالا یا بیشتر هستند بدانند دشمن درجه یک و اصلی آنان غذاهای شیرین و پرکالری محسوب می شود.
افرادی که در هفته بیش از دوبار غذاهای آماده استفاده می کنند، دو برابر بیشتر در معرض ابتلا به دیابت قرار دارند استفاده زیاد غذاهای پرکالری و چرب همچون غذاهای آماده، احتمال ابتلا افراد به چاقی و دیابت را افزایش می دهد.
بررسی های جدید دانشمندان نشان می دهند چربی موجود در غذاهای شیرین مانند انواع شیرینی ها و غذاهای آماده روند پیری در سالمندان به ویژه در خانم ها را دوبرابر می کنند.
بیماری های قلبی عروقی، فشارخون بالا و چربی بالا از جمله بیماری های شایع در دوران سالمندی محسوب می شوند. مصرف زیاد نمک، غذاهای شور، روغن و انواع چربی ها از عوامل موثر در افزایش فشارخون و بروز بیماری های قلبی و عروقی است. در پیشگیری و درمان تغذیه ای فشارخون بالا و بیماری های قلبی و عروقی، کاهش مصرف نمک، کاهش و بهبود مصرف روغن و چربی و کنترل مصرف انواع قندها توصیه می شود.
خانم ها با محدود کردن مصرف انواع شیرینی ها و غذاهای چرب باید دوران سالمندی سالمی را طی کنند و طول عمر خود را افزایش دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

آنچه برای سلامت روان نوجوانان ضروریست

نوجوانان خوش بین در برابر عوامل خطرساز سلامتی واکنش بهتری دارند.بر اساس مطالعه ای که در مجله اطفال امریکا به چاپ رسیده است، خوش بینی موجب بهبود سلامت روانی و رفتار نوجوانان به ویژه در برابر علایم افسردگی می شود.

برای انجام این تحقیق 5634 دانش آموز بین سنین 12 تا 14 سال در طی 3 سال از لحاظ شیوه تفکر خوش بینانه، مشکلات عاطفی، سوء مصرف مواد و رفتارهای ضد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. در طی دوره مطالعه سطح خوش بینی پسران ثابت باقی ماند اما در دختران با کاهش همراه بود. نتایج نشان داد که نوجوانان خوش بین در برابر عوامل خطرساز سلامتی واکنش بهتری داشته اند.

نکته مهم تر این که خطر بروز افسردگی در نوجوانان خوش بین نسبت به سایر افراد، 50 درصد کمتر بود. همچنین مشخص شد که خوش بینی یک عامل محافظتی در برابر سوء مصرف مواد و رفتارهای ضد اجتماعی مانند دزدی، خشونت فردی و صدمه رساندن به دیگران است.

متخصصان معتقدند گرچه خوش بینی یک عامل محافظتی در برابر عوامل خطرساز سلامتی برای نوجوانان به شمار می رود، اما نمی توان آن را یک علاج و راه حل قطعی دانست. انجام مداخلات پیشگیرانه و طرح تمهیدات اجتماعی برای مراقبت از نوجوانان ضروری به نظر می رسد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

نوجوانان بیشتر از دو ساعت در شبکه های اجتماعی نباشند

یک مطالعه جدید نشان داد که افرادی که بیش از ۲ ساعت در روز وقت خود را در شبکه های اجتماعی می گذرانند به احتمال بیشتری دچار مشکلات ذهنی و روانی خواهند شد.

 تحقیقات جدید در کانادا نشان می دهد که نوجوانانی که در اغلب اوقات از رسانه های اجتماعی استفاده می کنند، بیشتر دچار مشکلات بهداشت روانی می شوند.

در این مطالعه، پژوهشگران به بررسی مقدار زمانی پرداختند که نوجوانان صرف وبگردی و ارسال پست و متن بر روی سایت هایی مانند فیس بوک، توییتر و یا اینستاگرام می کنند.

دکتر هوگوئس، نویسنده مطالعه فوق در گروه اپیدمیولوژی بهداشت عمومی اوتاوا در کانادا، می گوید: «حدس و گمان در مورد انواع مکانیسم هایی که استفاده از شبکه های اجتماعی را با مشکلات روحی و روانی مرتبط می کند، دشوار است.»

وی تاکید کرد که استفاده از شبکه های اجتماعی می تواند به مشکلات مربوط به ضعف سلامت روان منجر شود، و مشکلات روانی نیز می تواند دلیل استفاده جوانان از شبکه های اجتماعی باشد.

به عبارت دیگر، کودکانی که مشکلات روحی و روانی دارند به دلیل احساس تنهایی و انزوا، به دنبال کردن تعامل در فضای مجازی هستند.در این مطالعه، محققان بیش از ۷۵۰ دانش آموز در اوتاوای کانادا را مورد مطالعه قرار دادند.

بیش از یک چهارم شرکت کنندگان مطالعه گفتند که بیش از ۲ ساعت در روز از سایت های شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. این در حالی بود که حدود یک پنجم نیز گفتند که بندرت از این شبکه ها استفاده می کنند. بیش از نیمی (۵۴ درصد) از افراد گفتند که در روز ۲ ساعت یا کمتر صرف وبگردی در این شبکه ها می کنند.

نزدیک به دو سوم وضعیت سلامت روانی خود را یا «عالی» توصیف کردند یا «بسیار خوب». حدود یک پنجم هم گزینه «خوب» و ۱۷ درصد گزینه «ضعیف» را انتخاب کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

با شوهر رفیق​باز چکار کنیم؟

خیلی‌ها قبل از ازدواج نگران روابط دوستانه‌شان هستند و فکر می‌کنند این روابط را با ازدواج و بچه‌دار شدن از دست می‌دهند. حقیقت این است که این روابط بعد از ازدواج از دست نمی‌روند بلکه تغییر می‌کنند و این تغییر نتیجه‌ ترکیبی از عواملی مثل کم شدن وقت آزاد و تغییر اولویت‌های زندگی برای زوج‌هاست. زوج‌ها معمولا از روابط همسرشان خارج از رابطه دونفره‌شان استقبال نمی‌کنند مخصوصا وقتی همسر می‌خواهد بدون زن یا شوهرش با دوستانش روابط اجتماعی داشته باشد. اما ارتباط با دوستان یک نیاز است و محدود کردن همسر در این مورد منطقی نیست.

دور شدن از دوست‌های قدیمی و اختصاص دادن تمام وقت به رابطه با همسر، ممکن است بعد از مدتی حس بدی در شما ایجاد کند. دوستان از ما حمایت می‌کنند و نمی‌گذارند احساس تنهایی کنیم. آنها با تشویق و حمایت خود حتی می‌توانند در بهبود رابطه با همسر مفید باشند. با درک و پذیرش طرف مقابل می‌توان روابط دوستانه را طوری تغییر داد که بدون ایجاد مشکل و حساسیت در طرف مقابل، بتوان آنها را ادامه داد. این راهنمایی‌ها به شما کمک می‌کند بتوانید دوستانتان را همچنان حفظ کنید.

چقدر برای کی وقت بگذاریم؟

نگهداری از رابطه دوستانه‌ خوب، نیاز به صرف وقت و انرژی و تلاش دارد. همان‌طور که در رابطه زناشویی پیشرفت می‌کنید، باید یاد بگیرید زمان و انرژی لازم را بین رابطه با دوستان و رابطه با همسرتان تنظیم کنید، بنابراین طبیعی است که وقت کمتری برای گذراندن با دوستان‌تان داشته باشید. این یک اصل است و وقتی آن را بپذیرید، راحت‌تر می‌توانید مسائل بعدی را مدیریت کنید.

 بعضی از دوستان درک می‌کنند که باید به شکل تازه‌ای برای وقت ‌گذراندن با شما برنامه‌ریزی کنند. اما بعضی دیگر توانایی این درک را ندارند. این مشکل به خصوص در رابطه با دوستان مجرد پررنگ‌تر می‌شود. آنها درک درستی از موقعیت فعلی شما ندارند و ممکن است از شما دلخور شوند. دوستی‌ها تجربه‌های منحصر به فردی به ما هدیه می‌کنند که برای تقویت اعتماد به نفس ما مفید هستند. اما حیف است که به خاطر آن، به رابطه با همسرتان خدشه وارد شود. بدیهی است که در این برهه از زمان نزدیک‌ترین فرد به شما باید همسرتان باشد، نه دوست‌تان، بنابراین باید دنبال تعادلی بگردید که به سازش با همسرتان آسیب وارد نکند.

 برای مثال وقتی شما نیاز دارید وقتی را به تنهای با دوستان‌تان بگذرانید باید از قبل برای آن برنامه‌ریزی کنید و برای همسر و دوستان‌تان شرایط را توضیح دهید. ممکن است شما هفته‌ای یک ناهار را برای گذراندن با دوستان‌تان در نظر بگیرید. وقتی این برنامه‌ریزی را انجام می‌دهید، هیچ‌کدام از دو طرف ناراحت نخواهند بود. به علاوه می‌توانید بخشی از دیدارهای حضوری را با تماس‌های تلفنی جبران کنید. در کنار گذراندن وقت به تنهایی، می‌توانید از دوستان‌تان خواهش کنید بعضی وقت‌ها با شما و همسرتان در کنار هم ارتباط داشته باشند. این کار باعث می‌شود دوستان و همسرتان با شناخت و درک یکدیگر، تلاش شما برای تعادل برقرار کردن در روابط را هم درک کنند.

بگو کی مهم‌تر است؟
همان‌طور که رشد می‌کنید و وارد مراحل مختلف زندگی می‌شوید، اولویت‌های شما در زندگی هم عوض می‌شوند. برای مثال رسیدگی به دوستی که با خواهرش قهر کرده به خودی خود کار بسیار پسندیده‌ای است اما نه وقتی نوزاد شما در خانه است و نیاز دارد مدام کنارش باشید یا روزی که همسرتان بیمار است، بهتر است برای گردش با دوستان‌تان قرار نگذارید. شما بعد از ازدواج یا بچه‌دار شدن در درون خودتان هم تغییر احساس می‌کنید.

 ممکن است از صرف یک شام آرام در کنار همسرتان بیشتر از شهربازی رفتن با دوستان‌تان لذت ببرید. این احساس طبیعی است و نباید برای آن نگران شوید. ممکن است دوستان‌تان احساسات منفی خود را درباره این تغییرات به شما منتقل کنند اما اگر توقعات آنها غیرمنطقی است بهتر است از آن چشم بپوشید و سعی کنید برای‌شان توضیح دهید. مطمئن باشید دوستان‌تان بعد از ازدواج موقعیت فعلی شما را درک خواهند کرد. برای اینکه بفهمید چقدر از توقعات دوستان‌تان منطقی است، می‌توانید خود را جای همسرتان بگذارید. ببینید در شرایط مشابه از او چه توقعی دارید. اگر دوست دارید کنارتان بماند، شما هم به نیازش احترام بگذارید.

آدم‌فروش نباش!
خیلی از دوستان شما، مخصوصا دوستان مجرد ممکن است درگیر مسائلی باشند که برای همسر شما خوشایند نباشد. این مسائل مخصوص دوران آنهاست و درمیان گذاشتن آنها با همسرتان احتمالا برای آنها خوشایند نخواهد بود، علاوه‌بر اینکه ممکن است باعث حساسیت همسر شما شود. مشکلات شخصی از رابطه با همسرتان را هم بهتر است زیاد به دوستان‌تان نگویید. آنها حرف همسرتان را نشنیده‌اند و ممکن است یک‌طرفه به قاضی بروند. در عین حال مطرح کردن لحظات احساسی زن و شوهر با دوستان مجرد هم کار درستی نیست. احتمال زیاد دارد که دوست مجرد شما نتواند با شنیدن این حرف‌ها در حس شما شریک شود.

 خیلی‌ها مخصوصا در ماه‌های اول ازدواج دوست دارند مدام از زندگی خود با دوستان‌شان حرف بزنند اما این حرف‌ها معمولا برای دوستان جالب نیست و آنها را عصبی خواهد کرد. پس تا جایی که می‌توانید رازدار باشید. علاوه بر این دقت کنید نکات منفی که احتمالا دوست‌تان از همسرتان یا برعکس از هم می‌گویند را برای طرفین مقابل عنوان نکنید، حتی برای شوخی یا حتی بسیار کوتاه.
همان‌طور که خیلی از چیزها در زندگی شما با ازدواج تغییر می‌کند، روابط دوستانه شما هم ممکن است، تغییر کند. در مورد روابط خود خوب فکر کنید. آنهایی که برای‌تان مهم‌تر است را در ذهن مشخص کنید و برای تمدید روابط با آنها برنامه‌ریزی کنید. شما می‌توانید دوستان جدیدی هم پیدا کنید. دوستانی که زوج باشند و شما بتوانید همراه با همسرتان در کنار آنها وقت بگذرانید. این به معنی کنار گذاشتن دوستان سابق نیست، بلکه توصیه‌ ما پیدا کردن دوستان جدید است. شما می‌توانید با همسر دوستان همسرتان دوست شوید و به این روش روابط خود را گسترش دهید. کسی که ازدواج کرده نیاز به مصاحبت با افرادی دارد که ازدواج کرده‌اند. شما می‌توانید از تجربیات جدید خود با هم حرف بزنید و لحظات خوشی را بگذرانید.

وقتی لو می‌روی!
کافی است یک‌بار، فقط یک‌بار همسرتان متوجه شود شما با فرد خاصی، بدون اطلاع او ارتباط دارید. این موضوع به طور ناخودآگاه او را نگران و حساس می‌کند و البته حق با اوست. شما نباید روابطی را که با دوستان‌تان دارید از همسرتان پنهان کنید یا درباره آنها به او دروغ بگویید. همسر شما باید بداند شما با چه کسانی ارتباط دارید. همین‌طور که حق شماست که از روابط همسرتان مطلع باشید. با همسرتان حرف بزنید. برای او تعریف کنید که روابط دوستانه چقدر در روحیه شما موثر است و چقدر به آنها نیاز دارید. البته این را هم بگویید که اولویت شما فقط اوست و هیچ‌کسی نمی‌تواند جای او را برای‌تان بگیرد. حرف زدن بیشتر از چیزی که فکر می‌کنید در زند‌گی‌تان موثر است.

این مردان رفیق‌باز
زنان آمادگی بیشتری دارند که خود را در رابطه با همسر و بچه‌ها غرق کنند و تمام وقت‌شان را به این روابط اختصاص دهند. در مقابل مردها کمتر بعد از ازدواج دوستان‌شان را کنار می‌گذارند. زن‌ها به خاطر روحیه خود از مردها انتظار دارند مثل آنها رفتار کنند اما این درست نیست. بهتر است هر دو نفر درکنار اینکه با دوستان‌شان ارتباط دارند، همسرشان را هم به داشتن این روابط تشویق کنند. اگر همسر شما دوست‌های زیادی ندارد، می‌توانید به او برای گسترش روابطش کمک کنید. او را تشویق کنید دوستانش را به شما نشان دهد و هر از گاهی در مهمانی‌ها با حضور آنها شرکت کنید. مطمئن باشید اگر همسرتان را در داشتن روابط محدود کنید، او هم به خودش اجازه می‌دهد چنین توقعی درباره شما داشته باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

تکامل

تکامل یا فرگشت یا برآیش  عبارت است از دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپی موروثی که طی زمان در جمعیت‌های افراد رخ می‌دهد.این ویژگی‌های فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا می‌شوند؛ صفات ساختاری، بیوشیمیایی ورفتاری را تعیین می‌کنند. وقوع تکامل منوط به وجود بستری از گوناگونی ژنی در جمعیت است. این بستر ممکن است از جمعیت‌های دیگر تأمین شود؛ که به شارش ژن شهرت دارد. همچنین ممکن است گوناگونی ژنی از درون جمعیت، با سازوکارهایی چون جهش یا نوترکیبی پدید آید. با توجه به اینکه ویژگی‌های فنوتیپی متفاوت، احتمال بقا و تولیدمثل را تحت تأثیرات متفاوتی قرار می‌دهند؛ انتخاب طبیعی می‌تواند سبب فراگیری ژنوتیپ‌های جدید در خزانهٔ ژنی شود؛ و چهرهٔ فنوتیپی جمعیت را به تدریج تغییر دهد.انتخاب جنسی ممکن است به همه‌گیری ژن‌هایی ختم شود که نقش مثبتی در افزایش بقای جاندار نداشته باشند؛ و دیگر سازوکارهای تکاملی همچون همبستگی ژنی و رانش ژن، ممکن است ژن‌هایی را انتخاب کنند که امتیاز مستقیمی برای بقا یا تولیدمثل جاندار ارائه نمی‌دهند.

رویداد فرگشت بدان معناست که تمام موجودات زنده با همهٔ تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار گشته‌اند. فرگشت علت پدیدهٔ گونه‌زاییاست؛ که طی آن یک گونهٔ اجدادی منفرد به دو یا چند گونهٔ متفاوت تقسیم می‌شود. گونه‌زایی در شباهت‌های ساختاری، جنینی و ژنتیکیجانداران؛ پراکندگی جغرافیایی گونه‌های مرتبط با هم، و ثبت سنگواره‌ای تغییرات، قابل مشاهده‌است. نیای مشترک جانداران امروزی تا بیش از ۳٫۵ میلیارد سال پیش؛ یعنی از زمان پیدایش حیات روی زمین، قدمت دارد. تکامل چه به صورت درون‌جمعیتی و چه به صورت گونه‌زایی میان جمعیت‌ها، از طرق گوناگونی روی می‌دهد؛ آهسته و پیوسته به نام انتخاب انباشتی، یا به سرعت از یک موضع ایستا تا موضع بعدی؛ کهتعادل نقطه‌ای خوانده می‌شود.

مطالعهٔ علمی فرگشت (تکامل) از نیمهٔ قرن نوزدهم آغاز شد، زمانی که پژوهش‌ها روی ثبت سنگواره‌ای و تنوع جانداران، بسیاری از دانشمندان را متقاعد کرد که می‌بایست گونه‌ها به نحوی تکامل یابند. بر مبنای سنگواره‌ها می‌یابیم که جانداران امروزی متفاوت از گذشته هستند و به میزانی که به گذشته‌های دورتر می‌نگریم، فسیل‌ها متفاوت‌تر می‌شوند.سازوکارهای پیش‌برندهٔ تکامل همچنان نامشخص باقی‌ماندند؛ تا سال ۱۸۵۸ که نظریهٔ انتخاب طبیعی، به‌طور مستقل توسط چارلز داروین و آلفرد راسل والاس ارائه شد. در اوایل قرن بیستم، تئوری‌های داروینی تکامل با ژنتیک،دیرین‌شناسی و سامانه‌شناسی ادغام شدند که با پیوستن یافته‌های بعدی چون زیست‌شناسی مولکولی؛ تحت عنوان تلفیق تکاملی جدید به اوج رسید.این تلفیق به یک بنیان اصلی در زیست‌شناسی بدل شد؛ چنان‌که تبیینی منسجم و یکپارچه، برای تاریخ و تنوع زیستی حیات روی زمین، فراهم ساخت. امروزه تکامل در شاخه‌های مختلف علوم زیستی چون زیست‌شناسی بقا، جنین‌شناسی، بوم‌شناسی، فیزیولوژی، دیرین‌شناسی و پزشکی مطالعه و به‌کاربسته می‌شود. به علاوه، تکامل بر دیگر حیطه‌های مطالعات بشری، همچون کشاورزی، انسان‌شناسی، فلسفه و روان‌شناسی نیز اثرگذار بوده‌است.

نظریه فرگشت پارادایم حاکم بر زیست‌شناسی نوین است که پایه و اساس آن را تشکیل می‌دهد و با شواهد بسیاری پشتیبانی می‌گردد؛ به‌طوری‌که به گفته دبژنسکی «هیچ چیز در زیست‌شناسی جز در پرتو آن معنا نمی‌یابد». هم‌زمان در جزئیات اختلاف نظر هست و پرسش‌های بسیاری نیازمند پاسخ هستند که زیست‌شناسان تکاملی به آن‌ها می‌پردازند. زیست‌شناسان تکاملی واقعیت وقوع تکامل را مستند کرده، و همچنین نظریاتی در شرح علل آن توسعه داده و می‌آزمایند.

منبع: ویکیپدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه عقل خود را زیاد کنیم؟

یک_پذیرش! چگونه عقل خود را زیاد کنیم؟ هر چیزی را همانطور که هست بپذیرید!این به آن معنا نیست که برای بهبود آن تدبیر نکنید.ولی اگر قرار باشد فکرتان را به کار بیندازید اول باید شرایط را همانطور که هست بپذیرید.همسرم رفتار بدی دارد!پدر و مادرم بد رفتاری میکنند.دوستان خوبی ندارم.کار خوبی ندارم.اول این شرایط را بپذیرید.این کار آتش خشم شما رو خاموش میکند.وقتی بچه ای ۴ ساله شما را اذیت میکند یا اسباب بازی هایش را سمت شما پرت میکند آیا ناراحت میشودید؟نه!!چرا چون بچست!چون پذیرفتید که بچست!

دو_کم کردن توقعات! یکی از بهترین روش های رسیدن به آرامش و کنترل خشم کم کردن توقعات است! درست است انسان یک سری توقعات معقول دارد اما اگر آن ها را هم کم کند و از بین ببرد آرامش بیشتری پیدا میکند.فلانی باید به من کمک کند!چرا کمک نکرد؟چرا پدرم پولش را به من نمیدهد!؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ اگر توانایی این را داشتتید که از هیچ کس توقع نداشته باشید و کمک هرکس را لطف و مهربانی او بدانید آرامش عجیبی شما را در بر میگیرد.

سه_قضاوت مثبت! در چگونه فکر مثبت فکر کنیم و ده غول خطناک ذهنی حسابی در مورد این مسئله با شما صحبت کرده ام.اما راه کار قضاوت مثبت چیست؟راه حل شماره ۱: افراد دور و برتان را با نیتشون بسنجید.یعنی پدرتون سرتون داد زد!خوب نیتش این نیست که شمارو اذیت کنه!ولی خودتون رو با رفتارتون!اگر شما سر پدرتون داد زدید کاری با نیت نداشته باشید و از خودتان بپرسید این چه رفتاری بود که من داشتم؟!این خلاصه کلام امیرالمومنین علی (ع) بود.به چشمتون اعتماد نکنید.به خودتان فکر کنید چند صد بار شده که کاری را با نیت خوب و خیر انجام دادید اما دید مردم بد بوده؟مثل امام جماعتی که قبل نماز رفت دستشویی امپول انسولین بزنه.یک اقایی دید و گفت حاج اقا میره دستشویی تجدید وضو نمیکنه و نماز هم میخوانه!خلاصه آبروی امام جماعت رو میبرند و اون امام جماعت از اون شهر میره!بعد از ۲۰ ۳۰ سال همون اقایی که ابروریزی کرد انسولینی میشه.قبل نماز میره دستشویی که انسولین بزنه. میاد بیرون یکی بهش میگه حاجی وضو نمیگیری!؟

۴_فکر به لحظه آخر!(سوال طلایی “که چی؟”)الان دارید جوش میارید؟!با خودتون فکر کنید!که چی؟!داد بزنم!؟مشت بزنم که چی؟!این همه داد زدم چی شد؟آیا واقعا آدم آروم میشه؟!ایا مشکلات حل میشه!؟دقیقا لحظه ی آخر رو ببینید!از خودتون بپرسید!که چی!؟تهش که چی؟! این سوال معجزه میکنه!

۵_تغییر موقعیت و برهم زدم جریان!برای سوال چگونه عقل خود را افزایش دهیم؟ باید خشم خود را کنترل کنیم!چگونه خشم را کنترل کنیم؟!موقع عصبانیت شرایط رو بهم بزنید!مکان را عوض کنید!برید در پنجره را باز کنید تا ۵۰ بشمارید.یک لیوان آب بخورید.موضوع صحبت رو عوض کنید!

۶_ادای آدم های صبور را دربیاورید. در روانشناسی به این کار تطابق حالت و رفتار میگن.انجام مکرر یک حالت باعث ساخته شدن رفتار آن میشود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

۳۰ قدم تا مدیریت زمان؛ چگونه از وقت خود بهترین استفاده را ببریم؟

در این مطلب سعی شده تا ترفندهای مدیریت زمان در محل کار به طور کامل توضیح داده شود تا بتوانید از همه وقت خود حین انجام وظایف حرفه ای نهایت استفاده را ببرید.
هر زمان که احساس کردید تحت فشار کاری و ضیق وقت هستید، راهکارهایی که در ادامه نوشته شده اند را می توانید جلوی روی خود گذاشته و از گزینه های مشابه به شرایط خود بهره بگیرید.

 برای آشنایی با آن ها در ادامه همراهمان باشید.

۱- ما همیشه عادت داریم که در مورد کمبود زمان صحبت کنیم و پیش خود یا دیگران از اینکه به هیچ کارمان نمی رسیم، شکایت کنیم. اما هرگز زمانی را به فکر و تمرکز روی این مساله نمی گذاریم. به جای اینکه دنبال راه حلی برای جبران وقت باشیم، از کمبود آن شکایت می کنیم.

۲- سعی کنید در عرض ۵ دقیقه پشت میز خود نشسته و کارهایتان را شروع کنید. ۳۰ دقیقه تا ۶۰ دقیقه وقت تلف کردن برای شروع کار می تواند برایتان هزینه های گزافی بدنبال داشته باشد.

۳- قدر زمان خود را بدانید تا بقیه هم به آن احترام بگذارند.

۴- وقتی کمبود زمان دارید و این مساله فشار زیادی به شما وارد می کند، همه ایمیل ها و پیام های کاری و غیرکاری را نادیده بگیرید و فقط به انجام کاری که باید انجام شود، فکر کنید.

۵- زمان همه افراد در یک شرکت مشابه یکدیگر است و از نظر زمانی همه شبیه هم هستیم.

۶- همه تلاش خود را بکنید تا ایمیل خود را حداقل برای ۱۵ یا ۳۰ دقیقه ببندید و به سراغ آن نروید. به این صورت، تمرکزتان روی کار بیشتر خواهد بود و استفاده بهتری از دقایق خود خواهید داشت.

۷- از زمان خود برای انجام کارهایی استفاده کنید که ارزش دارند.

۸- اگر عادت دارید که کارهای خود را عقب انداخته و در دقیقه ۹۰ آن ها را انجام می دهید، از خودتان بپرسید دلیل این همه تاخیر و به‌تعویق انداختن ها چیست؟ کارتان خیلی سخت است؟ خیلی آسان است؟ حوصله‌سربر است؟ آیا خسته هستید؟ انسان می تواند انرژی و زمان زیادی را صرف کارهایی کند که کاملا بیهوده و بی ارزش هستند.

۹- سعی کنید کار خود را در یک ساعت مشخص و ثابت در طول روز تمام کنید. به هیچ عنوان اجازه ندهید که انجام وظایفتان تا بعدازظهر طول بکشد و وقتی که باید به زندگی شخصی اختصاص بدهید را احاطه کند. برای بهره‌وری بیشتر، می توانید دو ساعت ثابت برای اتمام کار خود تعریف کنید: ساعتی برای روزهای ایده آل و پرانرژی و ساعتی برای روزهای که کارها به تعویق افتاده اند و لازم است بیشتر بمانید.

۱۰- به موقع بخوابید!

۱۱- اگر کارتان به گونه ای است که باید در طول روز شبکه های اجتماعی را رصد کنید، برای آن زمان بندی اختصاصی داشته باشید و به این فکر کنید که لازم نیست همه وقت خود را در صفحه این شبکه ها سپری کنید.

۱۲- یک بررسی و تحلیل دقیق در مورد زمانی که برای انجام کارهای خود اختصاص می دهید، انجام دهید تا متوجه شوید دقیقا کجا و چرا و به چه دلیلی وقتتان تلف می شود. همچنین به روزهای تعطیل آخر هفته هم رسیدگی کنید تا ببینید وقتتان صرف چه کارهایی می شود.

۱۳- با تکیه بر نتیجه بررسی و تحلیل زمانی خود، ببینید کجاها باید برای زمان خود دوباره از نو برنامه ریزی کنید. یا مثلا برای انجام چه اموری باید وقت بیشتری اختصاص دهید؟ از انجام کدام کارها نهایت لذت را می برید یا چه اموری ارزش صرف زمان را ندارند؟ عمده ترین و اصلی ترین فاکتوری که موجب اتلاف زمان شما در طول یک روز کاری می شود، چیست؟

۱۴- چه مسائلی باعث می شوند تا زمان خود را به بهترین شکل مدیریت کنید؟ ۵ گزینه اصلی و مهم از نظر خود را یادداشت کنید.

۱۵- به لیست بالا نگاه کنید (از گزینه یک تا ۱۴) کدام یک را اغلب در طول ماه انجام می دهید؟ یا در طول سال گذشته انجام داده اید؟

۱۶- چه مساله یا مشغله فکری، زمان شما را هدر می دهد؟

۱۷- چه چیزی موجب تحلیل رفتن انرژی شما و چه چیزی موجب تحلیل رفتن زمان شما می شود؟

۱۸- محدودکننده های زمان و انرژی را تا حد امکان کم کنید. با این کار می توانید با تمرکز و انرژی بیشتری به اموری حرفه ای خود بپردازید.

۱۹- این را به خاطر داشته باشید که در عرض نیم ساعت هم کارهای زیادی می توان انجام داد. پس پیش از شروع جلسه کاری یا میتینگ ها، وقت خود را در سالن و راهروها هدر ندهید.

۲۰- همه ما به زمان استراحت نیاز داریم.

۲۱- هرگاه احساس می کنید که خسته شده اید و تمرکز کافی ندارید، یک زمان کوتاهی را به استراحت بپردازید تا دوباره شارژ و سرحال شوید.

۲۲- برای اینکه بتوانید برای مدت طولانی خلاق و کارآمد بمانید، لازم است که آخر هفته ها به طور کلی کار و مسایل کاری را کنار بگذارید. به این ترتیب می توانید با انگیزه بیشتری کار کنید.

۲۳- هر عاملی که موجب تحلیل رفتن زمانتان می شود را پیدا کرده و از بین ببرید. این آیتم ها می تواند شامل تکنولوژی، سیستم های کاری، جریان کار یا حتی همکاران باشند. پس از شناسایی این عوامل، به تغییر آنها پرداخته و برای وقت و ایده های خود ارزش قایل شوید.

۲۴- اگر احساس می کنید انجام برخی امور بیشتر از آنچه که باید زمان شما را می گیرند، ساعت مچی خود را باز کرده، آن را روی میز در مقابل چشمانتان بگذارید و از زمان شروع مدام خودتان را چک کنید که چه بازه زمانی را به فلان کار اختصاص داده اید! این کار را چندین بار تکرار کنید تا متوجه شوید که در عرض چند دقیقه و چگونه می توانید کار موردنظر را به بهترین شکل و بدون هیچ اتلاف وقتی به پایان برسانید.

۲۵- این را در نظر داشته باشید که ما عموما «حدس می زنیم» که یک کار چقدر از زمانمان را می گیرد. می توانید این زمان را به طور دقیق برآورد کنید تا به واسطه آن، عوامل اضافی را از روند انجام کارها حذف کنید.

۲۶- آیا دوست دارید برای به موقع انجام دادن کارهای خود، ضرب الاجل تعریف کنید؟ به طور مثال، مثلا از شب قبل از آغاز پروژه، انجام آن را استارت می زنید یا تمایل دارید برای خود زمان زیادی تعریف کنید که بدون استرس کار کنید؟ هر دو مورد خوب هستند. اما باید بدانید کدام یک از این روش ها برای شما مناسب تر است تا بتوانید از ویژگی ها و استعدادهای خود نیز در این زمینه کمک بگیرید.

۲۷- چرخه طبیعت و تغییر ساعات شبانه روز را همیشه مدنظر داشته باشید. با لحاظ کردن زمان غروب و طلوع آفتاب، می توانید برنامه مناسب تری برای انجام کارهای خود داشته باشید.

۲۸- آیا در تلاش هستید تا همه کارها را در یک چهارچوب زمانی مشخص به انجام برسانید؟ آیا امکانش وجود ندارد که همه امور به روند طبیعی و نرمال پیش رفته و به سرانجام برسند؟ حتما باید فشار زیادی به آن ها وارد کنید؟

۲۹- آیا در این هفته برایتان پیش آمده که به جای پول خرج کردن از زمانتان خرج کنید؟

۳۰- بهترین روش برای اینکه بتوانید مدیریت درست تری روی زمان خود داشته باشید این است که به بررسی کارهای خود در طول یک سال یا یک ماه گذشته بپردازید تا همه فاکتورهای هدردهنده زمان را کشف و از کارهای روزانه خود حذف کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه “نه” گفتن را یاد بگیریم

بعضی از آدم‌ها تصور می‌کنند، اگر کاری را می‌توانند انجام دهند، حتما باید آن کار را انجام دهند.
یا این‌که خودشان را متعهد می‌دانند، اگر درخواستی از آن‌ها شد، در واکنشی سریع، جواب مثبت بدهند.
در نظر داشته باشیم که ما در برابر درخواست دیگران، هیچ‌گاه ملزم به “بله” گفتن نیستیم و با دقت به این نکته‌ی کلیدی است، که می‌توانیم به خودمان اجازه‌ی “نه” گفتن بدهیم.
با نگفتن “نه” ممکن است عواقب ناخوشایندی در انتظارمان باشد.

وقتی همواره “بله” می‌گوییم (“نه” نمی‌گوییم)، باعث می‌شویم که افراد بیش‌از‌حد به ما متکی شوند و به‌صورت مرتب برای انجام کارهای خودشان از ما درخواست کمک نمایند، تمرکزمان را بر فعالیت‌های از پیش برنامه‌ریزی شده و اهداف‌مان از دست می‌دهیم، از دنبال کردن علاقه‌مندی‌هایمان جا می‌مانیم و در بسیاری از مواقع مجبور به زیر پا گذاشتن ارزش‌های شخصی خود می‌شویم.

از کجا شروع کنیم؟

در گام اول: دلایل را بشناسیم

دلایلی که باعث جلوگیری از “نه” گفتن می‌شوند را ارزیابی کنیم. دلایلی که به‌واسطه‌ی رد کردن درخواست دیگران، باعث ایجاد احساس ناراحتی، ترس یا هر حس ناخوشایند دیگری در ما می‌شوند را پیدا کنیم؛ ممکن است، کوچکترین مقابله‌ای برای ما تنش‌زا باشد و ما از تنش فراری، و یا این‌که خوشحال کردن دیگران عادت ما شده باشد، یا هر دلیل دیگری. ابتدا دلایل را پیدا کنیم و در راه کسب مهارت‌هایی جهت مقابله با آن‌ها گام برداریم.

در گام دوم: مرزهای شخصی خودمان را مشخص کنیم.

ما می‌توانیم مرزهایی در رابطه با تعهدات شخصی خودمان داشته باشیم، مثلا: قانونی داشته باشیم مبنی بر این‌که در فلان بازه‌ی زمانی حتما باید به خانواده یا دوستان سر بزنیم یا در هر ماه فقط در دو کارگاه آموزشی و انگیزشی ثبت‌نام کنیم.
این را بدانیم که مرزهای شخصی بازتابی از شخصیت ما هستند، بنابراین ارزش ذاتی‌ای ندارند؛ درنتیجه مرزهای ما، بهتر یا بدتر از مرزهای دیگران نیستند. این را بپذیریم که مرزهای شخصی ما با دیگران فرق دارند، درنتیجه خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم؛ مثلا اگر ما برای بیرون رفتن‌های آخر هفته، ترجیح می‌دهیم که محیطی آرام را انتخاب کنیم، و دوست‌مان علاقه به حضور در اماکن پر سر و صدا و شلوغ دارد، از این تفاوت احساس شرمندگی نکرده و این تفاوت مرزهای شخصی را مقایسه نکنیم، فقط به مرزهای خودمان فکر کنیم و این حقیقت را بدانیم که حق داریم نسبت به آن‌ها پایبند باشیم و به‌جای “بله” گفتن‌های سریع به درخواست دیگران، زمان‌ها را برای انجام کارهایی که از آن‌ها لذت می‌بریم اختصاص دهیم.

اگر ما تمام آخر هفته‌ی خود را برای کمک به دوست خود اختصاص دهیم یا همراه شخصی شویم که رفتار یا موقعیت‌‌های مورد پذیرش او خارج از مرزهای شخصی ما باشد، ممکن است پیشنهاد یک سفر کاملا همسو با خواسته‌ها و علاقه‌مندی‌های خود را از دست بدهیم.

چگونه “نه” بگوییم؟

۱- ذکر دلیل …

این‌که باید در نظر داشته باشیم که برای “نه” گفتن، الزاما به بیان دلیل نیاز نیست، ولی اگر دلیلی  داشته باشیم، “نه” گفتن آسان‌تر خواهد بود. دلیل “نه” گفتن می‌تواند موضوعی ساده از مرزهای شخصی‌مان باشد به شرط این‌که با بیان کردن آن مرز شخصی مشکلی نداشته باشیم. به‌عنوان مثال: شاید تنها بودن برای ما ارزشمند باشد، در این‌صورت می‌توانیم برای خود مرزی تعیین کنیم مبنی بر این‌که حداقل یکی از دو شب آخر هفته را در خانه خلوت کنیم، حالا می‌توانیم از این مرز به‌عنوان دلیل “نه” گفتن استفاده کنیم و در پاسخ به درخواست دوستی برای همراهی نمودن او در جمعه‌شب بگوییم: من هیچ‌گاه دو شب پشت سر هم بیرون نمی‌روم، چون خسته می‌شوم، یا بگوییم: من پنجشنبه شب‌ها بیرون می‌روم ولی برای جمعه شب‌ها برنامه‌ای شخصی دارم.

۲- گرفتن فرصت …

قبل از پاسخ دادن به هر درخواستی، وقت بیشتری طلب کنیم، چون پاسخ آنی ما به یک درخواست ممکن است “بله” باشد، با این تکنیک، عادت کردن به “بله” نگفتن‌های آنی را در خود پرورش می‌دهیم. هرگاه از ما کاری خواسته می‌شود، به جای “بله” گفتن، از عباراتی نظیر “راجع به آن فکر خواهم کرد” یا “آیا می‌توانم بعدا پاسخ بدهم؟” یا “اگر درگیر کار دیگری نباشم، دوست دارم این کار را انجام دهم” استفاده کنیم.
گفتن عبارت‌هایی مثل “راجع به آن فکر خواهم کرد”، معمولا باعث می‌شود که شخص مقابل، در آن زمان دست از سر ما بردارد، این‌کار زمانی برای فکر کردن به ما می‌دهد و آن‌گاه می‌توانیم تصمیم بگیریم که آن درخواست را قبول کنیم یا خیر؛ اگر تصمیم ما مبنی بر رد کردن آن درخواست باشد، می‌توانیم بعدا به آن فرد “نه” بگوییم؛ البته قبل از “نه” گفتن می‌توانیم از عباراتی نظیر “برای من خیلی مهم است که شما برای انجام این‌کار به من اعتماد دارید” استفاده کنیم و پس از آن، درصورت نیاز و صلاحدید، دلیل رد کردن درخواست را بیان کنیم و در انتها برای او آرزوی موفقیت داشته باشیم.
به‌عنوان مثال: دوستی از ما می‌خواهد که در زمان تعطیلات به آپارتمان او سر بزنیم و مراقب پرندگان و گلدان‌های او باشیم، می‌توانیم این‌گونه پاسخ بدهیم که: باید برنامه‌ی خودم و خانواده را بررسی کنم و بعدا پاسخ بدهم؛ و در زمان پاسخ دادن بگوییم: بسیار خوشحالم که از من این درخواست را داشتید، این که شما به من اعتماد دارید برای من بسیار مهم است، ولی به‌دلیل برنامه‌ی سفری که با خانواده دارم، امکان انجام این‌کار برایم مقدور نیست، امیدوارم در پیدا کردن شخص دیگری موفق باشید.

۳- تکنیک‌های متقاعدسازی …

مردم معمولا “نه” را قبول نمی‌کنند؛ اگر به کسی “نه” بگوییم، ممکن است از تکنیک‌های متقاعد سازی برای عوض کردن نظر ما استفاده کند.

برخی افراد، در جواب رد کردن درخواست‌شان ممکن است، خواسته‌ی خود را به شکل‌های دیگری ارایه دهند و بخواهند ما را به انجام لطفی کوچک‌تر راضی کنند؛ برخی نیز ممکن است با مقایسه‌ی ما با دیگرانی که کمک کردن به آن‌ها را پذیرفته‌اند، بخواهند ما را به “بله” گفتن وادار کنند.

با آگاه بودن از این تکنیک‌های متقاعدسازی، بر پاسخ خود پافشاری کنیم و “نه” را واضح بگوییم، چون برای شخص مقابل ما باید روشن باشد که پاسخ ما منفی است تا دوباره و تحت شرایط و با استفاده از تکنیک‌های مختلف، درخواست خود را تکرار نکند.

۴. “نه” گفتن خود را بپذیریم …

پس از “نه” گفتن به درخواست دیگران، فکر کردن به این تصمیم را کنار بگذاریم، فکر کردن به تصمیمات، “نه” گفتن را سخت‌تر می‌کند.
اگر به موضوعی تنش‌زا “نه” گفته‌ایم، احساس رهایی داشته باشیم، در واقع احساسات مثبتی که به‌واسطه‌ی “نه” گفتن به‌دست می‌آوریم را در اولویت قرار دهیم. سعی کنیم احساس شرمندگی نداشته باشیم.
بعضی اوقات، از احساسی که ممکن است دیگران نسبت به “نه” گفتن به درخواست‌شان از ما پیدا کنند، نگران‌مان می‌کند، مثلا این حس را داشته باشیم که فلان شخص دیگر از من خوشش نخواهد آمد؛ برای مقابله با چنین حسی، این را  بدانیم که “بله” گفتن‌های بیش از حد، برای ما ایجاد رنجش می‌کنند، درحالی‌که احساس شرمندگی، ترس یا نگرانی، مقطعی است؛ اگر هرموقع که دوستان‌مان از ما درخواستی دارند، بپذیریم، کم‌کم این‌کار باعث رنجش ما از آن‌ها می‌شود، پس با یک احساس نگرانی مقطعی، از به خطر انداختن ارتباطات‌مان جلوگیری کنیم.

۵. خود را مدیون ندانیم …

بعضی اوقات ممکن است ما خود را ملزم به انجام کاری برای کسی بدانیم به این‌دلیل که آن فرد قبلا برای ما کاری انجام داده است؛ قاطعانه می‌گویم که چون کسی کاری برای ما انجام داده، دلیلی ندارد که ما خود را موظف به “بله” گفتن در هر شرایطی به او بدانیم.

۶- “نه” گفتن را تمرین کنیم …

ما می‌توانیم “نه” گفتن را به تنهایی تمرین کنیم، شاید احمقانه به‌نظر برسد ولی می‌توانیم روبروی آینه بایستیم، به خودمان نگاه کنیم و تمرین “نه” گفتن به دیگران را در حالی که احساس راحتی داریم، انجام دهیم؛ بسیاری از مردم از جمله خود من، در رابطه با “نه” گفتن اضطراب دارند، تمرین می‌تواند از شدت این اضطراب بکاهد.

۷- به خودمان باور داشته باشیم …

گاهی دلیل مشکل داشتن ما با “نه” گفتن این است که، نیازهای خود را به مهمی نیازهای دیگران نمی‌دانیم؛ برای جلوگیری از این موضوع، یادگیری و بهره‌گیری از استراتژی‌ها و مهارت‌هایی نظیر موارد زیر را توصیه می‌کنم:
. نوشتن لیستی از نقاط قوت خودمان
. انجام گفتگویی مثبت با خود همراه با تشویق کردن خودمان

. اختصاص دادن زمان‌هایی برای خود و کشف علایق و خواسته‌هایمان
. پرهیز کردن از مقایسه‌ی خود و دیگران و تعیین اهدافی واقع بینانه برای خودمان
استفاده از این استراتژی‌ها و مهارت‌ها تا حد زیادی به رشد فردی ما کمک می‌کند تا بتوانیم خود واقعی‌مان باشیم و آن‌گونه رفتار کنیم که می‌خواهیم.
منبع:virgool.io
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه نگرانی را از خود دور کنیم؟

چرا به نگرانی ادامه می‌دهید و آیا توقف آن کار مشکلی است؟
شما احساسات متناقضی در مورد نگرانی‌تان دارید. از یک طرف نگرانی‌ها، شما را آزار می‌دهند و نمی‌‌‌توانید خواب راحت داشته باشید و افکار بدبینانه از سر شما بیرون نمی‌روند و از طرف دیگر احساس می‌کنید که حتما راه‌حلی برای از بین بردن آن وجود ندارد. به عنوان مثال فکر می‌کنید که:
 اگر بیشتر فکر کنم حتماً راه حلی پیدا می‌کنم؛
 نمی‌خواهم شگفت‌زده بشوم؛
 من در برابر انجام آن مسؤولم؛
 نمی‌خواهم چیزی را فراموش کنم و . . .
 در این دوران اوقات سختی را سپری می‌کنید، زیرا نگرانی تمام حواس شما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. نگرانی‌های دائمی خسارت و تلفات سنگینی دارند. شب و روز دچار تنش ‌خواهید بود و این احساس شما را عصبی می‌کند. بیشتر نگرانی‌های مزمن با دو بعد از باورهای مثبت و منفی درگیر هستند. در سمت منفی شما باور دارید که این نگرانی به شما صدمه می‌زند و سلامت جسمی‌تان را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد و ممکن است حتی کنترل خود را از دست بدهید و عمل ناشایستی مرتکب شوید. در سمت مثبت شما باور دارید که این نگرانی به شما کمک می‌کند تا از اتفاقات و چیزهای بد جلوگیری کنید و شما را برای بدترین حالات آماده می‌کند و همین مسأله به رفع مشکل و پیدا کردن راه‌حل منجر می‌شود. باورهای منفی و یا نگرانی در مورد نگرانی، اضطراب شما را افزایش می‌دهد و به تثبیت آن می‌انجامد، اما باورهای مثبت در مورد نگرانی نیز می‌‌توانند مضر باشند و به همین دلیل است که توقف آن کار مشکلی است. زمانی که تصور می‌کنید نگرانی به شما کمک و از شما محافظت می‌کند، به سختی می‌توانید آن را از خود دور کنید. برای دور کردن نگرانی از خود باید تفکر مثبت در مورد آن را دور بریزید. زمانی که متوجه می‌شوید نگرانی یک مشکل است و نه یک راه حل، بهتر می‌توانید ذهن خود را کنترل کنید. زمانی که نگرانی و اضطراب بر افکار شما حاکم است، نمی‌توانید ذهن خلاقی داشته باشید و به نظر احساسات‌تان غیر قابل کنترل خواهد بود. در این مواقع کارهای زیادی می‌توانید انجام دهید. نگرانی‌های خود را استدلال و تلاش کنید مثبت فکر کنید.
 

سعی کنید قدم‌ها را کوتاه کوتاه بردارید.
مسلماً در قدم اول نمی‌‌توانید نگرانی را به مدت طولانی سرکوب کنید، ولی می‌توانید ذهن‌تان را از آن دور کنید. در واقع تلاش برای انحراف ذهن به ماندگاری و قوی‌تر شدن آن در طولانی مدت کمک می‌کند. می‌توانید آن را امتحان کنید؛ ‌فقط کافی است چشمان‌تان را ببندید و یک فیل بزرگ صورتی رنگ را تصور کنید. به محض اینکه توانستید آن را در ذهن خود مشاهده کنید، این کار را متوقف کنید. چه اتفاقی رخ می‌دهد، آیا تا 5 دقیقه بعد می‌توانید به آن فکر نکنید؟! توقف ذهن در واقع نیرویی است که شما را به سمت آنچه که از آن فرار می‌کنید، هدایت می‌کند؛ ولی این بدان معنا نیست که برای کنترل نگرانی خود نمی‌توانید هیچ‌کاری انجام دهید، فقط کافی است روش‌های مختلف را امتحان کنید و در اینجاست که راهکار به تعویق انداختن نگرانی مطرح می‌شود. به جای تلاش برای توقف و یا خلاصی از شر افکار مضطرب سعی کنید زمان فکر کردن به آنها را به تعویق بیندازید.

• یک زمان نگرانی برای خود در نظر بگیرد و هرگاه در طی روز نگران چیزی می‌شوید، آن را از ذهن خود دور کنید و به خود بگویید حالا وقت افکار منفی و نگرانی نیست. مثلاً هر روز 20 دقیقه  را به نگرانی‌های خود اختصاص دهید و به آن فکر کنید. در طی این زمان اجازه خواهید داشت به هر آنچه که شما را نگران می‌کند فکر کنید.

• اگر در طی روز مضطرب شدید، خلاصه‌ای از نگرانی‌ خود را روی کاغذ بنویسید و فکر کردن به آن را به زمان نگرانی خود، موکول کنید. به خود یادآوری کنید که فرصت کافی برای فکر کردن به آن را دارید و هیچ نیازی به نگرانی در مورد آن در حال حاضر وجود ندارد و سپس روز خود را طی کنید.

• در طول زمانی که برای فکر کردن به نگرانی اختصاص داده‌اید آنچه را که در طی روز یادداشت کرده‌اید، بررسی کنید. اگر هنوز این افکار موجب نگرانی شما می‌شوند، به خود اجازه دهید که در مورد آنها نگران باشید؛ ولی فقط در همان زمانی که به آن اختصاص داده‌اید و اگر اکنون این نگرانی‌ها به نظر مهم نمی‌رسند، آنها را از ذهن خود دور کنید و از بقیه روز خود لذت ببرید. به تعویق انداختن نگرانی‌ها روشی بسیار موثر است و به مرور متوجه می‌شوید که کنترل بهتری روی نگرانی خود دارید.
 

از خود سؤال کنید که آیا مشکل قابل حل است؟
پژوهش‌ها نشان می‌دهد که به‌طور موقت با تصور این سؤال، احساس اضطراب کمتری خواهید کرد. نگرانی و حل مشکل دو موضوع کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. حل مشکل در واقع ارزیابی شرایط و برداشتن گام‌های مشخص برای برخورد با آن است؛ اما نگرانی بیش از حد، شما را از رسیدن به راه حل مناسب باز می‌دارد. مهم نیست که چقدر وقت خود را صرف فکر به بدترین شرایط می‌کنید، مهم این است که وقتی آنها اتفاق می‌افتند، هیچ راه حل مناسبی برای برخورد با آنها در ذهن شما وجود ندارد.

•  میان نگرانی‌های قابل حل و لاینحل تفاوت قائل شوید: اگر دچار نگرانی شدید، اول از خود سوال کنید که آیا می‌توانید آن را حل کنید؟ آیا نگرانی شما احتمال و خیال‌پردازی است و آیا می‌تـوانید برای دور کردن آن کاری انجام دهید یا خارج از کنترل شماست؟ برخی از نگرانی‌ها قابل حل هستند؛ مثل نگرانی در مورد عدم پرداخت بدهی. می‌توانید با طلبکار خود صحبت و شیوه‌های مختلف پرداخت را بررسی کنید. برخی دیگر راه‌حلی ندارند؛ مثل نگرانی در مورد اینکه ممکن است روزی دچار سرطان شوم و یا فرزندم تصادف کند و . . . اگر نگرانی قابل حل است از تمام روش‌های ممکن،  و راه‌حل‌های مختلف را بررسی کنید. بیشتر بر چیزی تمرکز کنید که می‌توانید آن را تغییر دهید و شرایط و واقعیت‌های خارج از کنترل را فراموش کنید. بعد تمامی گزینه‌ها را ارزیابی و برای انجام آن برنامه‌ریزی کنید. قطعاً اکنون احساس بهتری خواهید داشت.

•  مقابله با نگرانی‌های لاینحل: اگر نگران موضوعی هستید که هیچ روش پیشگیری و یا راه حلی ندارد چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ اگر مبتلا به نگرانی مزمن هستید و نگرانی‌های شما از این دست مشکلات است، در چنین مواردی کنترل احساسات بسیار مهم است. در اینگونه موارد به محض سرکوب احساسات مجدداً دچار اضطراب می‌شوید. و همیشه علت اینکه چرا چنین فکرهایی می‌کنید را از خود جویا می‌شوید. تنها راه مبارزه با آنها چرخه معیوب و در آغوش گرفتن احساسات است. در ابتدا به دلیل اعتقادات منفی که در احساسات و عواطف شما وجود دارد، ممکن است این امر ترسناک به نظر برسد. حقیقت این است که به رسمیت شناختن احساسات به عنوان بخشی از انسان بودن شماست که می‌‌توانید در مورد آنها آگاهی بیشتری کسب کرده و میان عقل و احساس‌تان توازن بهتری برقرار کنید. برای ایجاد این توازن به نکات زیر دقت کنید:

• قبول عدم قطعیت: ناتوانی در تحمل عدم اطمینان نقش بزرگی در اضطراب و نگرانی دارد. افرادی که به نگرانی مزمن مبتلا هستند، دائم نگران آینده‌اند، در حالی که نمی‌‌توانند هیچ روشی برای جلوگیری از اتفاقات ناخوشایند پیدا کنند. ممکن است تصور کنید که با نگرانی احساس امنیت بیشتری دارید، ولی این واقعاً فقط یک توهم است، ‌زیرا زندگی قابل پیش‌بینی نیست. با فکر کردن به اتفاقات بد نمی‌‌توانید از انجام آنها جلوگیری کنید و فقط شما را از لذت بردن از زمان حال وا می‌دارد. به سوالات زیر پاسخ دهید تا بتوانید درک درستی از عدم اطمینان وقایع پیدا کنید:

• آیا این امکان وجود دارد که این مشکل پیش نیاید یا پیش آمدن آن قطعی است؟ آیا می‌توان اتفاقات زندگی را پیش‌بینی کرد؟ آیا این کار منطقی است؟ آیا می‌خواهم با فکر اتفاقات منفی در زندگی، روزم را بگذرانم در صورتی که احتمال وقوع آنها بسیار پایین است؟
 
افکار مضطرب خود را به چالش بکشانید
افرادی که از نگرانی‌های مزمن رنج می‌برند، جهان را خطرناک‌تر از نوع واقعی آن تصور کرده و همیشه بدترین حالت‌ها و فیلم‌نامه‌ها را پیش‌بینی می‌کنند و توانایی خود را در رسیدگی به مشکلات نادیده می‌گیرند. این نگرش واقعا غیر منطقی و بدبینانه است و به عنوان تحریفات شناختی در نظر گرفته می‌شود. در واقع تفکری است که براساس واقعیت شکل نگرفته و رها کردن آنها نیز آسان نیست و گاه به یک الگوی فکری مادام‌العمر تبدیل می‌شود که به‌طور ناخودآگاه و اتوماتیک در ضمیر فرد شکل می‌گیرد. برای شکستن این عادت بد باید مغز خود را مجدداً آموزش داد. ابتدا هر آنچه را که موجب ترس و نگرانی شما می‌شود، شناسایی کنید و سپس به جای در نظر گرفتن آنها به عنوان حقیقت، آنها را فرضیه تصور کنید و آن را به چالش بکشید تا چشم‌انداز متعادل‌تری نسبت به آینده داشته باشید.
 

تعریف‌های شناختی که اضطراب و استرس را بیشتر می‌کنند
همه یا هیچ: تفکر سیاه و سفید که همه چیز را یا کامل و یا ناقص می‌دانند و حد وسطی برای آن در نظر نمی‌گیرد. مثلاً اگر در انجام کاری موفق نشوید، فکر می‌کنید بدبخت‌ترین آدم روی زمین هستید. و در انجام هیچ کاری موفق نمی‌شوید.
 تعمیم یک تجربه منفی: وقتی دچار یک تجربه منفی در زندگی می‌شوید، تصور می‌کنید که این مشکل در تمام عمر همراه‌تان خواهد بود. مثلاً: من برای این کار استخدام نشدم و هیچ‌وقت در هیچ‌کار دیگری نیز استخدام نخواهم شد!
 زدن برچسب منفی به خود: براساس اشتباهات و کاستی‌ها، فرد به خود برچسب منفی می‌زند. مثلا: من آدم احمقی هستم!
  به عهده گرفتن وقایعی که خارج از مسؤولیت شماست:  افرادی که خود را مسؤول همه چیز، حتی اتفاقات بد زندگی دیگران می‌دانند، استرس زیادی خواهند داشت؛ مثل: تقصیر من بود که به پسرم یاد ندادم در حین بارندگی دقت کند وگرنه او تصادف نمی‌کرد.
 استدلال هیجانی: با توجه به احساسات، تصویری در ذهن‌تان حک می‌کنید و خیال می‌کنید که کاملاً منطقی است. مثلاً: احساس می‌کنم وحشت زده‌ام و احتمالاً در معرض خطر واقعی فیزیکی قرار گرفته‌ام.
  در نظر گرفتن بدترین فیلم‌نامه برای خود. مثلاً : خلبان گفت مشکلی پیش آمده، احتمالاً‌سقوط می‌کنیم.
 نتیجه‌گیری بدون شواهد منطقی و با توجه به تفسیرهای منفی همچون ذهن‌خوانی دیگران مثلاً: من می‌دانم که او از من متنفر است.

   تمرکز را تمرین کنید
نگرانی معمولاً مربوط به حوادث آینده است سعی کنید با تمرکز بر حال و جمع کردن حواس‌تان نگرانی را کاهش دهید. برخلاف راهکار قبلی که حاکی از به چالش کشیدن مشکلات بوده در این راهکار باید آنها را مشاهده کنید و اجازه دهید آنها دفع شوند.
•  افکار و احساسات اضطرابی خود را شناسایی و مشاهده کنید. سعی نکنید آنها را نادیده بگیرید و یا به مبارزه ‌در عوض به سادگی آنها را از بیرون مشاهده کنید؛ بدون اینکه واکنش نشان دهید و یا آن را قضاوت کنید.
•  اجازه دهید که نگرانی‌ها از بین بروند. هنگامی که سعی نمی‌کنید آنها را کنترل کنید همچون ابری که از آسمان می‌گذرد، آنها برطرف می‌شوند.
•  به حال حاضر فکر کنید. به بدن‌تان توجه کنید، به ریتم تنفس خود دقت کنید. تمرکز به زمان حال شما را از خیالبافی در مورد آینده وا می‌دارد. با استفاده از مدیتیشن به راحتی می‌توانید این کار را انجام دهید و عادات ذهنی خوب را تقویت کنید.
•  به یاد داشته باشید که دیگران بر روی شما تأثیر می‌گذارند: اینکه امروز شما چه احساسی دارید، به عوامل و افراد مختلفی همچون اطرافیان‌تان مرتبط می‌شود. مطالعات نشان می‌دهند که عواطف مسری هستند. خلق وخو‌ی دیگران حتی غریبه‌هایی که هرگز یک کلام هم با آنها حرف نمی‌زنید، روی احساس شما تأثیر می‌گذارد. بنابراین افرادی که مدت زیادی را با آنها سپری می‌کنید. تأثیر بسیاری روی احساسات شما دارند.
•  ممکن است متوجه نباشید که چقدر دیگران و شرایط آنها روی شما تأثیر می‌گذارند. شاید به همین دلیل است که گاه به‌طور ناخودآگاه دچار نگرانی و اضطراب می‌شوید. نوشتن و گوش دادن به خاطرات بد دیگران موجب افزایش نگرانی می‌شود.
•  دوستان خود را با دقت انتخاب کنید. صحبت با برخی افراد موجب نگرانی، اضطراب و شک و تردید در شما می‌شود.
•  زمان کمتری را با افرادی که شما را مضطرب می‌کنند، صرف کنید.

 منبع:‌دنیای زنان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

۶روش آموزش نظم و انضباط به کودک

۶روش آموزش نظم و انضباط به کودک

آموزش نظم به کودکان شاید به نظر کاری مشکل و زمانبر باشد. درست است که کودک از ریخت و پاش لذت می برد و به سختی تن به نظم و انظباط می دهد اما آموزش از راه صحیح به سرعت نتیجه می دهد حتی در مورد سرسخت ترین کودکان.

 به اعتقاد مایکل برودی روانشناس، آموزش نظم به کودکان، در حقیقت، آموزش تمدن به آنها برای ورود به اجتماع است، گرچه آنها مرتباً صبر والدین خود را آزمایش می کنند. زمانی که صحبت از آموزش نظم و انظباط به کودکان می شود، باید بدانیم هیچ راه جادویی و سریع برای آن وجود ندارد.

روش اول : برای رفتار خوب، جایزه در نظر بگیرید

زمانی که تنبیه، محور نظم و انضباط باشد، والدین از رفتارهای خوب فرزندان خود غافل می شوند. به اعتقاد میسون ترنر، روانشناس مرکز پزشکی سان فرانسیسکو، شما با رفتارهای مثبت، نتایج بهتری می گیرید تا رفتارهای منفی. تشویق اعمال خوب، رفتارهایی که می خواهید در فرزندان خود تغییر دهید را مورد هدف قرار می دهد، نه کارهایی که می خواهید انجام ندهد. او معتقد است که، نباید که هر بار فرزند شما کار خوبی انجام داد، مقدار زیادی شکلات به او جایزه دهید. کارهای کوچک را با جملاتی مانند: "کارت عالی بود، خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادی" و زمانی که کارهای بزرگتری انجام داد مانند: تمیز کردن اتاق، جایزه بهتری و بزرگتری در نظر بگیرید.

روش دوم : قانونهای مشخص داشته باشید

اگر قوانین شما واضح نباشد، و یا فقط زمانی در مورد قوانین صحبت شود که یکی از فرزندان قانونی را نقض کرد، فرزند شما برای دنبال کردن قوانین دچار مشکل خواهد شد. به گفته برودی رئیس کمیته آکادمی روانشناسی کودکان و بزرگسالان آمریکا، والدین تعیین می کنند که چه توقعی از فرزندان وجود دارد. زمانی قوانین را برای فرزندان خود شرح دهید، که مطمئن باشید می توانید به وضوح با او صحبت کنید و او نیز برای گوش کردن به شما در وضعیت مناسبی قرار دارد. به اعتقاد جیمز سیرز، پزشک متخصص اطفال در جنوب کالیفورنیا، زمانی باید تمرین نظم کنید که مطمئن باشید نتیجه می گیرید. برای مثال اگر ٣٠ دقیقه زمان آزاد دارید، بازی فرزند خود را قطع کنید و به او بگویید که به کمک او احتیاج دارید. اگر کمک کرد، به او اجازه دهید به بازی خود بازگردد. اگر بدخلقی کرد، زمان کافی برای مواجه با او را دارید. اگر این کار را گاهی انجام دهید، او متوجه می شود، زمانی که مادر به او نیاز دارد باید وسایل بازی خود را کنار بگذارد.

روش سوم : بحث های خنثی کننده

چگونه با فرزندی که فرمانبردار نیست رفتار کنیم؟ تلاشی برای بردن دعوا نکنید. جیم فی نویسنده کتاب "پدر و مادر، عشق و منطق" معتقد است که باید با آنها در برخی موارد یک خطی رفتار کرد. به طور مثال: اگر فرزندتان می گوید: "این اصلاً عادلانه نیست" شما بگویید: "می دانم"، او خواهد گفت: "همه دوستان من این وسیله را دارند" شما بگویید: "می دانم، یا قبلاً چی گفتم" تا بتوانید قوانینی را که قبلاً با او مشخص کرده اید را مشخص کنید. گاهی اوقات بهتر است برای رسیدن به هدف کمتر صحبت کنید.

روش چهارم : برای خودتان زمان بخرید

ممکن است شنیده باشید که، بهتر است فرزندان خیلی زود نتیجه اعمالشان را ببینید و یا شنیده باشید که والدین هنگام آموزش نظم و انضباط به فرزند خویش باید خیلی آرام باشند. در واقعیت ممکن است شما نتوانید آرامش خود را حفظ کنید. جیم فی، نویسنده، توصیه می کند، قبل از برخورد با موقعیت، باآرام بودن برای خود زمان بخرید. می توانید به فرزندتان بگویید: "کارت بسیار بد بود، من برای تصمیم گیری احتیاج به زمان دارم." زمانی که عصبانیت خود را کنترل کردید، ابتدا با فرزندتان همدردی کنید، سپس عواقب کارش را به او گوشزد کنید. همدردی به فرزند شما این امکان را می دهد تا راحتتر با عواقب کار بد خود کنار بیاید. نیازی نیست بر سر فرزندتان داد بزنید، نیازی نیست عصبانی شوید. اجازه دهید که رفتار نامناسب آنها، مشکل خود آنها باشد.

روش پنجم : در مورد قوانین خود مصر باشید

گاهی اجرای قوانین برای خود والدین به یک چالش تبدیل می شود. در بسیاری موارد دیده شده است، زمانی که فرزندان جواب می دهند و یا حرکت ناشایستی انجام می دهند، والدین فقط رو بر می گردانند. و این موضوع به این دلیل اتفاق می افتد که والدین بر سر قوانین خود مصر نیستند. اگر خودتان مجری قوانین وضع شده از طرف خودتان نباشید، مسلماً آنها را زیر سوال می برید. اگر فرزندان ندانند که باید منتظر چه عکس العملی از سوی والدین خود باشند، هرگز معنی قوانین را نخواهند فهمید. ممکن است گاهی برای خوشحال کردن فرزندتان از حرف خود کوتاه بیایید. همیشه به یاد داشته باشید که برخی محدودیتها به نفع فرزندان شماست. قوانین و ساختار رفتاری در منزل به فرزندان احساس امنیت می دهد که والدین آنها مراقبشان هستند. با بزرگتر شدن فرزندان می توانید برخورد خود را انعطاف پذیرتر کنید. در سنین بین ٩ تا ١٢ سالگی راه گریزی برای آنها بگذارید اما با مراقبت خود شما.

روش ششم : الگوی رفتاری خوب

فرزندان همیشه رفتار شما را زیر ذره بین دارند. شما می توانید هر روز فرزندان خود را نصیحت کنید، اما رفتار شما بیشترین تاثیر را بر روی آنها خواهد داشت. اولین راه یادگیری انسانها تقلید است. اگر می خواهید فرزند شما صادق باشد، خودتان تمرین صداقت کنید. اگر می خواهید فرزندتان مودب باشد، در منزل و در مکانهای عمومی، خودتان باید مودب باشید. حقیقت این است که یاد دادن نظم و انظباط به کودکان کار دشواری است. علی رقم همه تلاشهای شما، روزهای بد و خوب خواهید داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی