والدین بندرت می توانند به راحتی با فرزندشان در باره مرگ حرف بزنند ، در حالیکه مرگ و عزاداری اتفاقی است که همه کودکان از ابتداء زندگی خواهی نخواهی بطور مستقیم یا غیر مستقیم با آن در گیر خواهند شد ،بنابراین لازم است که در این مورد با آنها صحبت شود.
بهترین موقع هنگامی است که شما مثلاً بر سر خاک مادر یا پدربزرگ می روید ، در این حالت اصلاً مشکل نیست که برای فرزندتان در مورد گردش طبیعی یعنی زندگی و مرگ صحبت کنید .
چه می شود ! وقتی آدم می میرد؟
کودک و مرگ – دراولین برخورد اصلاً این دو بهم نمی خورند ، چون کودکی در ابتدای زندگی است کودکان چشمه زندگی هستند ، ولی مرگ یک مسئله جدی و پایان زندگی است . با اینهمه کودکان در مورد مرگ سئوالات زیادی دارند ، آنها کنجکاو هستند و می خواهند بدانند که همسایه پیرشان چرا دیگر نیست ؟ آنها برای گربه کوچولوی خودشان که مرده گریه می کنند ،و وقتی قبر مادر بزرگ رامی بینند ،می پرسند که آیا مادر بزرگ در زمین سردش نمی شود ؟ یا می پرسند "چه می شود وقتی آدم می میرد ؟
بسیاری از والدین مایلند که فرزندشان را از قسمت تاریک زندگی محافظت کنند ، آنها می خواهند که کودکشان بدون نگرانی ودلواپسی بزرگ شود و بهمین دلیل هیچ حرفی در مورد مرگ نمی زنند . اما این روش موفقیت آمیز نخواهد بود ، زیرا حرف نزدن والدین باعث گسترش تصورات غلط کودکان می شود . بهمین دلیل والدین باید با فرزندشان در مورد مرگ صحبت کنند ولی به نحوی که باعث ترس و نگرانی او نشوند .
در مرحله اول خود والدین باید در مورد افکار خودشان راجع به مرگ آگاه شوند و بدانند که واقعاً چه فکر می کنند ؟ تصورشان در مورد بعد از مرگ چیست ؟ به چه چیزی اعتقاد دارند ؟ وقتی مسئله مرگ برای خود والدین روشن شود دیگر پاسخ دادن به فرزندشان مشکلی ایجاد نخواهد کرد . آنوقت آنها خیلی راحت می توانند با فرزند کنجکاوشان در مورد سگی که زیر اتومبیل رفته ودر کنار جاده افتاده یا همسایه ای که فوت کرده حرف بزنند ، در این حالت کودک هم متوجه می شود که مرگ یک امر طبیعی است .
بر اساس اعتقادات خودتان توضیح دهید
حرفهای والدین باید بر اساس اعتقادات و باورشان باشد ، مثلاً "بعد از مرگ آدم به آسمان می رود " یا " آدم بعداً دو باره به دنیا باز می گردد " یا " روح انسان همچنان زنده می ماند " آنچه که والدین در صحبت کردن باید به آن توجه کنند اینستکه بگویند "این چیزی است که آنها باور دارند و ضمناً بایداضافه کنند که کسی تا حالا هنوز بعد از مرگ بدنیا بر نگشته که تعریف کند که چه می شود ؟ این تجربه مهمی برای کودکان است که بدانند که والدین هم همه چیز را نمی دانند .
هرگز در لفافه صحبت نکنید
مثلاً " پدر بزرگ دیگراز پیش ما رفته " "عمو جون به یک سفر طولانی رفته " "هما خانم به یک خواب طولانی رفته " واقعیت اینستکه کودکان حرفهایی که در لفافه زده می شود را نمی فهمند و آنرا همانطور که گفته می شود باور می کنند و این باعث ترس و نگرانی در زندگی طبیعی آنها می شود . برای مثل اگر پدرشان به یک سفر کاری برود آنها دائم فکر می کنند ! "آیا پدرشان اصلاً باز می گردد ؟" یا فکر می کنند "آیا ممکن است اینبار که خوابیدند دیگر بیدار نشوند؟"
والدین باید بدانند که مرگ پایان یک زندگی طبیعی است و آنها با حرفهای غیر واقعی نمی توانند آنرا کوچک و بی اهمیت جلوه دهند ، بلکه این روش آنها ترس و نگرانی فرزندشان را بیشتر می کند و مشکل جدیدی بوجود می آورد .
آخرین توصیه
بهتر است که والدین واضح ، روشن و ساده در مورد مرگ صحبت کنند . مثلاً بگوئید : " مرگ همانند خوابیدن است اما فرق آن اینستکه آدم دیگر نفس نمی کشد ، قلبش نمی زند ، بدنش سرد می شود و اضافه کنند که اکثراً افراد پیر و بیمار می میرند و اگر هم یک بار جوانی بمیرد در اثر تصادف یا یک بیماری شدید خواهد بود که البته بندرت اتفاق می افتد ".
به فرزندتان وقت بدهید تا سئوالات خودش را مطرح کند و جواب سئوالات را با حوصله بدهید .
منبع:
http://www.eltern.de/familie-und-urlaub/familienleben/kinder-und-tod.html?special=printArticle
• یونگ -. C.G. Jung- یک بار نوشت که: روان نژندی یا اختلال اعصاب – Neurosis – همیشه فرزندِ مشروعِ رنج است.
• ما هر طور شده سعی میکنیم از درد و رنج جلوگیری کنیم.
• تصور میکنیم که درد و رنج نباید بخشی از زندگی باشد.
• اما رنج بخشی از زندگی است، و همیشه خواهد بود.
• راز مواجهه با درد و رنج، قبول شجاعانه و تجربه آن است.
• اجتناب مداوم از دَرد و رَنج، تنها منتهی به تولید بیشتر دَرد و رَنج در قالب های مختلف روانی میشود. همانطور که در مورد اعتیاد است.
• بنابراین، وقتی رنج می آیند، باید قبولش کنیم، و از آن درس بگیریم.
• باید رنج را حس کنیم. در صورت لزوم آن را مدیریت مناسب پزشکی کنیم. همانطور که با دردهای مزمن جسمی، حملات هراس یا افسردگی شدید برخورد میکنیم.
• البته نیازی به خودآزاری و ایجاد درد و رنج هم نیست! زندگی برای هر یک از ما آنقدرش را فراهم می کند که کافی باشد.
• نکته مهم این است که آگاهانه، شجاعانه و با میل و علاقه به استفبال رنج برویم.
• هرچه بیشتر بتوانیم درد و رنج را قبول و تحمل کنیم، شفقت ما بیشتر میشود، و در داخل خود قوی تر میشویم.
• نیچه، – Nietzsche -: “هر آنچه مرا ویران نکند، قوی ترم می کند.”
اعمال برخی تغییرات در رژیم غذایی طی پنجاه سال گذشه نقش مهمی در افزایش بیماریهای روانی داشته است روشی که در حال حاضر برای تولید غذاها به کار می رود تعادل مواد مغذی مهم مورد مصرف را به هم زده است .گرایش مردم به مصرف غذاهای حاوی قند و چربی بیشتر و اجتناب از مصرف مواد غذایی تازه منجر به افسردگی و مشکلات حافظه و .... می شود. به گفته دکتر اندرمک کلاچ مدیر انجمن سلامت روان در انگلیس همه از اثر رژیم غذایی بر سلامت جسم مطلعیم ،اما در حال حاضر در آغاز راه شناخت چگونگی تاثیر پذیری مغز به عنوان یک اندام از مواد مغذی موجود در غذاها هستیم .
توجه به مشکلات سلامت روان با تغییرات در رژیم غذایی گاهی اوقات در مقایسه با مصرف دارو یا مشاوره نتایج بهتری دارد. محققان می گویند افزایش کشاورزی صنعتی باعث ورود آفت کش ها به مواد غذایی شده و ترکیب چربی بدن حیوانات را به علت تغیه جدید آنها ، تغییر داده است . رژیم غذایی موجب تغییر تعادل اسیدهای چرب مهم امگا – سه و امگا – شش در مرغ که مغز باید از عملکرد مناسب آن مطمئن باشد ، نیز شده است . در مقابل چربی های اشباع شده که مصرف آنها افزایش یافته است و به مقدار زیاد در غذاهای آماده یافت می شوند روند عملکرد مغز را کند می کنند . یک متخصص تغذیه در این مورد می گوید : در حال حاضر مدارکی که سلامت روان و دریافت مواد غذایی را به هم مربوط می کند اندک است و بنابر این تحقیق و نتیجه گیری قطعی در این باره دشوار است ، اما به طور کلی توصیه های ارائه شده در زمینه مواد غذایی با توصیه های موجود جهت حفظ سلامت مطابقت دارد.
تغذیه و رشد :امروزه در جها ن اهمیت زبادی به روشهای تغذیه و طریق آموزش آن داده می شود ، تغذیه یعنی رابطه بین غذاهایی که مصرف می کنیم و کاری که بدن انجام می دهد ، تمام مراحلی که غذا باید بگذراند تا انسان به رشد کامل جسمی و روانی و ... برسد تغذیه نام دارد.
وقتی می خواهیم یک رژیم غذایی مناسب داشته باشیم باید از تمام گروههای غذایی ، سبزیها و حبوبات ، گوشت و لبنیات و ...... استفاده کنیم ، زیرا هیج ماده غذایی به تنهایی نمی تواند نیازهای ما را تامین کند .
انسان به انرژی و پروتئین ها و...در تمام سنین و عمر خود نیاز دارد و لی مقدار آن و مصرف آن متفاوت است ، در سنین مدرسه انسان به پروتئین بیشتری نیاز دارد ولی در سنین بالاتر به پروتئین و مواد غذایی کمتری نیاز دارد.
تغذیه و رشد فیزیکی :
بلند شدن قد ، افزایش وزن ، بزرگ شدن دور سر و کشیده شدن استخوانها و .... برای بیشتر افراد به معنی رشد فیزیکی است . رشد فیزیکی در دوران نوزادی از سرعت بیشتری برخورار است ، در حالی که در دوره دوم زندگی یعنی از ٥ تا ١٢ سالگی این رشد خیلی کندتر انجام می شود. بنابر این باید توجه خاصی به رشد در سنین کودکی داشته باشیم ، و ببینیم آیا رشد فیزیکی به خوبی انجام می شود یا خیر و تغذیه مناسب در تعادل جسمی ، ذهنی ، روحی و احساسی فرد بسیار موثر است . افزایش وزن و جربی بدن با خطرات روانی و فیزیولوژیکی همراه است ، در کوتاه مدت ، آثار روانی دردناک تر می باشد، مورد آزار قرار گرفتن ، پذیرفته نشدن در گروههای ورزشی ، مشکل در تهیه لباس و محدود شدن زندگی اجتماعی برای بسیاری از افراد ناراحت کننده است . افراد پر وزن بخصوص زنان ، ممکن است در ورود به دانشکده یااستخدام مورد تبعیض قرار گیرند. به افرادی که وزن نسبی آنها ٢٠ درصد یا بیشتر از آن ، از میانگین بالاتر باشد ، کاستن وزن توصیه می شود. اضافه وزن و چربی زیاد بدن باعث به وجود آمدن مشکلاتی از قبیل افزایش فشارخون ، چربی خون بالا و دیابت نوع ٢ و در نتیجه افزایش خطر بروز بیماریهای قلبی – عروقی و سکته می شود. حفظ وزن د ر محدوده نرمال از خطر بروز این بیماریها می کاهد.یا شاخص توده بدن به ما کمک می کند تا محدوده وزن نرمال خود را بدانیم و خطر بروز بیماریهای خاص را در BMIخود ارزیابی کنیم. چیست ؟ نشان دهنده مقدار توده چربی بدن است BMI.
تغذیه و رشد فکری :
رشد فکری از سنین پنج ، شش سالگی آغاز می شود که این رشد در نوع غذا خوردن کودک تاثیر زیادی دارد
از سن پنج سالکی کودک مایل است تکیه خود را به دیگران به ویژه مادر کاهش دهد و به استقلال فکری برسد ، این استقلال فکری را می توان در رفتار کودک مثل نخوردن غدا ، نخواستن وسیله ی اسباب بازی دید ، در این الهاست که کودک توانایی اداره کردن کارهای خود را پیدا می کند.
غذاهای تقویت کننده مغز :
بر طبق تحقیقات دانشگاه بوستون ، شاه توت به دلیل منابع سرشار آنتی اکسیدان موجود در آن ، خوراکی بسیار مقوی برای مغز می باشد . توت فرنگی نیز بر طبق تحقیقات دانشمندان نورولوژیست در دانشگاه مریلند ، باعث توان فکر و افزایش تمرکز ذهنی می شود. رابطه تغذیه بااعصاب و روان : امروزه ثابت شده که تغذیه تاثیر مهمی بر اعصاب و روان انسان دارد و تغذیه ناکافی و غلط می تواند آثار نامطلوبی بر اعصاب و روان انسان بگذارد و موجب افسردگی شدید و اختلالات عصبی جدی شود. در زیر به فاکتورهای غذایی که بر سلامت اعصاب و روان تاثیر می گدارند، اشاره مختصری می شود. کربوهیدراتها یا مواد قندی – نشاسته ای: کمبود این گروه از مواد در اکثر رژیمهای لاغری اتفاق می افتد، به دلیل اینکه سلولهای عصبی انرژی مورد نیاز خود را صرفا از گلوکز تامین می کنند و گلوکز هم فرم ساده ای از کربوهیدرات است که قابل جذب در دستگاه گوارش است چنانچه در برنامه غذایی روزانه کمبود شدید کربوهیدرات وجود داشته باشد سلولهای عصبی دچار کمبود انرژی شده و نمی توانند کار خود را انجام دهند. همچنین محدودیت شدید کربوهیدرات به مدت طولانی باعث پایین افتادن قند خون می شود که به این حالت هیپو کلسیمی می گویند و عوارض آن : خستگی ،بیماری ، بی حوصلگی ،اضطراب، کاهش قدرت یادگیری می باشد.
مواد پروتئینی :
کمبود شدید پروتئین موجب بروز عوارض فراوان می شود از جمله : خستگی ، بی حالی و سستی می باشد. مواد غذایی غنی از پروتئین عبارتند از : گوشت ، مرغ، ماهی ، تخم مرغ، لبنیات ،حبوبات ، مغزها( پسته ، بادام ، فندق ، گردو ، تخمه ) .
رابطه تغذیه با استرس :
استرس به هنگام ناملایمات به صورت افزایش تنفس و ضربان قلب و فشار خون ظاهر می شود. کاهش پیشگیری از بیماریهای قلبی ضروری است . از دلایل بروز استرس ، افسردگی ، تند مزاجی ، ناکافی بودن برخی در بدن باعث B و کمبود عناصر ی مثل منیزیم و پتاسیم می باشد. کمبودد ویتامین های گروه B ویتامین های گروهبیماریهای روحی ، عصبانیت و اضطراب می شود . بنابراین برای کاهش بیماریهای روحی و افسردگی باید از غذاهای پتاسیم دار و منیزیم دار و نیز غذاهای دارای در بدن باعث بیماریهای روحی ، B استفاده کرد و بالعکس کمبود ویتامین های گروه H و B ویتامین به خصوص 5 عصبانیت و اضطراب می شود. در افسردگی چنان است که برای نمونه کمبود شدید بیوتین میل به خودکشی را B نیاز به ویتامین های گروه چند برابر بالا می C و B افزایش می دهد. استرس شدید نیاز بدن را به تمام مواد مغذی به خصوص ویتامین ها ی 5 و نیز خوردن شیر در C و یک قرص یک تا دو گرمی ویتامین B برد . خوردن یک قرص ١٠٠ میلی گرمی ویتامین ۵ چنین مواقعی بسیار موثر خواهد بود. به طور کلی غذاهایی مثل ماهی ، جگر ، قلوه ، تخم مرغ ، شیر ، عسل ، سویا ، قارچ ، بادام زمینی و جوانه گندم ، سبزیجات و مرکبات اثر شایانی در پیشگیری و رفع استرس دارد . غلات نیز به خاطر داشتن اسید آمینه برای کاهش استرس بسیار مفید است .
رابطه تغذیه با افسردگی :
بیماری افسردگی تقریبا تمام بدن را تحت تاثیر قرار می دهد ، از جمله : سیستم اعصاب ، خلق ، افکار ، رفتار ، خوردن و خوابیدن و تفکر یک فرد و .... را . بیماران افسرده خود را از جامعه مخفی و منزوی می کند ، اشتیاق وهیجان و احساس لذت در این افراد بسیار کاهش می یابد . علائم واضح این بیماری به صورت خستگی مزمن ، خواب آشفته ، تغییر در اشتها ، سردرد ، اختلالات گوارشی ، بی قراری ، تحریک پذیری ، عصبانیت ، از بین رفتن احساس لذت و احساس بی کفایتی و بی ارزشی است . تغذیه با تغییر در عملکرد مغز باعث ایحاد این بیماری می شود به طوری که فقر تغذیه ای یکی از عوامل مهم این بیماری شناخته شده است . نکات مهم تغذیه ای در بیماران افسرده :
- خوردن مواد غذایی حاوی کربوهیردات ، شامل میوه ها و سبزیجات ، سویا ، حبوبات .
- برای افزایش هوشیاری غذاهای پروتئینی شامل گوشت سفید ، ماهی استفاده کنید.
- از موادی که حاول فنیل آلانین بالا هستند مثل شیرین کننده های مصنوعی پرهیز کنید.
- از مصرف مواد غایی حاوی چربی های اشباع شده بپرهیزید مانند غذاهای سرخ شده .
- از مصرف الکل ، کافئین مثل قهوه و نسکافه و غذاهای کنسرو شده بپرهیزید.
- ورزش کنید.
- سعی کنید کاری که انجام می دهید با کیفیت انجام دهید.
- اگر افسردگی شما فصلی است سعی کنید از نور درمانی استفاده کنید مثل قرار گرفتن در معرض نورخورشید.
- اگر بیمار افسرده هستید یک آزمایش تیروئید حتما انجام دهید . اگر احساس کردید حرارت بدن شما پایین است حتما با پزشک خود در این مورد مشورت کنید ، بیماریهای مربوط به تیروئید نقش مهمی در بروز افسردگی دارند.
مقدمه
تعریف
اساس ورزش درمانی
باید ها و نباید ها درباره ورزش
مقابله با اضطراب
اولین گام این است که بین 2 نوع اضطراب تمایز قائل شویم. اگر اضطراب شما نتیجه مستقیم عدم آمادهسازی باشد آن را واکنش طبیعی و منطقی در نظر بگیرید ولی اگر کاملا آمادهاید ولی با این حال هنوز وحشت زده و یا حساس هستید واکنش شما منطقی نیست. با این که هر دوی این اضطرابها طبیعی تلقی میشوند( چون هر کسی ممکن است آنها را تجربه کند) ولی محققا آنچه اهمیت دارد به دست آوردن دانش و اطلاعات در زمینه چیره شدن بر آثار این گونه اضطرابها است.
تغییر دادن نگرشهای خود
با تغییر دادن دیدگاه خود درباره تجربه امتحان، میتوانید از مطالعه کردن لذت ببرید. این کار عملکرد شما را بهبود میبخشد. زیاده از حد به نمره اهمیت ندهید. نمره نه بازتابی از ارزش فردی شماست و نه میتواند موفقیت آینده شما را پیشبینی کند. نکات زیر را در نظر بگیرید:
روز امتحان
برای اینکه بتوانید روز امتحان بهترین کارآیی را داشته باشید باید:
- شب امتحان به موقع بخوابید و به اندازه کافی استراحت داشته باشید. خستگی ناشی از بیخوابی موجب میشود در بهیاد آوردن مطالبی که یاد گرفتهاید با مشکل مواجه شوید.
- صبحانه سبک و مناسب بخورید و اگر به آسانی مضطرب میشوید از نوشیدن قهوه یا چای غلیظ پرهیز کنید. حتی کسانی که قهوه را خوب تحمل میکنند اگر روز امتحان در مصرف آن زیادهروی کنند ممکن است احساس سبکی سر، دلهره و دلشوره کنند.
- کاری کنید که ساعتی قبل از امتحان احساس آرامش کنید. مرور توام با عجله مطالب درسی در آخرین دقایق شروع امتحان، تسلط شما بر کل مفاهیم درسی را زایل میکند و به آن آسیب میزند.
- تمرینات تن آرامی و تنفسی میتواند برای این امر مفید باشد. برای آموزش آن از مشاوران کمک بگیرید.
- سعی کنید زود در محل امتحان حاضر شوید این عمل به آرامش شما کمک میکند. حتی الامکان محلی را انتخاب کنید که از درها، پنجرهها و دیگر عوامل پرت کننده حواس دور باشد.
- از همکلاسیهایی که اضطراب ایجاد میکنند و سکون و ثبات شما را برهم میزنند، پرهیز کنید.
- اگر انتظار شروع امتحان موجب اضطراب شما میشود با خواندن مجله یا روزنامهای توجه خود را از امتحان منحرف کنید.
پس از دریافت برگه امتحان
پیش از پاسخ دادن به سؤالات امتحانی، لحظهای صبر کنید و نکات زیر را رعایت کنید:
- ابتدا کل سؤالات امتحانی را مرور کنید؛ سپس دوباره هر سؤال را بخوانید. سعی کنید به امتحان به عنوان فرصتی نگاه کنید که به شما این فرصت را میدهد تا به استاد نشان دهید چه میدانید. آنگاه زمان را به نحو مناسب سازماندهی کنید. آسانترین سؤالات را ابتدا پاسخ دهید.
- برای سؤالات تشریحی، طرح کلی داشته باشید، سپس پاسخ خود را با جمله کوتاهی آغاز کنید. این عمل باعث میشود از در هم و برهمی و تکرار مطالب که تصحیح کننده را عصبی میکند جلوگیری شود.
- برای سؤالات کوتاه فقط به آنچه خواسته شده پاسخ دهید و تنها به نکته اصلی اشاره کنید. اگر بخشی از پاسخ یادتان نمیآید آنچه را میدانید بنویسید. اگر اصطلاح دقیقی از خاطر شما رفته آنچه را میدانید با عبارات خود بنویسید.
- برای سؤالات چند گزینهای ، ابتدا تمام گزینهها را بخوانید سپس گزینههای آشکار غلط را کنار بگذارید. اگر در مورد گزینههای باقیمانده هنوز مردد هستید به اولین برداشت خود تکیه کنید آنگاه سریع علامت بزنید. مراقب واژههای گمراه کنندهای چون«تنها»، «همیشه» یا«اکثرا» در سؤالات باشید.
- با شتاب امتحان ندهید. ساعت مچی به همراه داشته باشید و سرعت پاسخگویی خود را برای هر سؤال هر از چند گاهی وارسی کنید. اگر به نظر میآید نمیتوانید کل سؤالات امتحان را پاسخ دهید بر آن بخشهایی متمرکز شوید که پاسخ آن را به خوبی میدانید. اگر وقت اضافی دارید و تنها اگر مضطرب و مشوش نیستید پاسخهای خود را مجددا وارسی کنید.
اگر اضطراب ادامه یابد
گاهی اوقات اضطراب ممکن است ادامه یابد و مانع شود از تمام توان خود برای گرفتن نتیجه خوب استفاده کنید. وقتی این مسئله رخ داد سعی کنید توجه خود را با شیوههای زیر از اضطراب منحرف کنید:
• مهم است که بدانیم علاقه ای که پسر و دختر در حالت معمولی و عادی به هم پیدا می کنند، علاقه ای است که از مرحله خوش آمدن و دوست داشتن می گذرد و بعداً به مرحله عشق می رسد.
• تعریف عشق آن است که عشق یک احساس و هیجانی است و این احساس و هیجان عالی نتیجه آگاهی و شناخت است.
• لازم به ذکر است که این احساس یگانه و ویژه ناشی از شناخت ما را به جایی می رساند که راحتی فرد مقابل، پیشرفت او، آرامش او، کار او، سلامت او و خوشبخی او و ناراحتی او و من یکی است و دو طرفه است و هر یک از ما این احساس را داشته باشد، دیگری نیز خواهد داشت.
توجه کنید که میزان شناختی که منجر به عشق گردد حاصل از حداقل ۵۰۰ ساعت صحبت دو نفر است و در نتیجه بین دو نفر راجع به موارد بسیار زیادی بحث می شود.
همچنین توجه کنید که جواب این پرسش که من کیستم این است که من یک خبرم در خودآگاه که مقدار زیادی از انرژی روانی متوجه اوست. بدین معنی که شما همواره از خود خبر دارید. مانند من خوشحالم. من گرسنه هستم. من خوابم میآید. من سردرد دارم و ….
• روزی که شما عاشق کسی می شوید او نیز در خودآگاه شما قرار می گیرد و در نتیجه به نوعی شما همواره به او فکر می کنید که در نتیجه او نیز نه به اندازه خودتان بلکه به مقدار زیادی در خودآگاه شما جای می گیرد و در خودآگاه شما می نشیند و انرژی روانی زیادی از شما را به خود اختصاص می دهد. این حال، حال عشق است.
توجه داشته باشید در نیمی از افراد زمینه اولیه جهت رشد عشق وجود ندارد.
• توجه به این نکته که انسان موجودی است که بایستی جهت حفظ بقای خود تعادل و توازن را در زندگی خود برقرار کند یک مسأله حیاتی است.
اما اگر این والد مراقب به بهانه رشد فرزند خود از ۳ سالگی به بعد خود را از انجام فعالیتهای اجتماعی دور نگه دارد، به خود خیانت کرده و موجب افسردگی خود خواهد شد چرا که از این سنبه بعد نیاز کودک به مادر و مراقب کاهش می یابد و محیط لازم جهت رشد و تکاملش به خانه محدود نخواهد شد.
• پس ضروری است که به بازی فداکاریهای غیر لازم و به نحوی سر باز زدن از رشد خود به بهانه اداره امور خانه و تربیت کودکان خاتمه داد.
• توجه کنید این جمله که فرد به خانه بخت برود از این ذهنیت غلط ناشی می شود که شما فرد بدبختی هستید و در این رابطه به یکباره با ازدواج با فرد دیگری که احتمالاً او نیز بدبخت است،خوشبخت می شوید. این ذهنیت غلط و نارواست.
• نماد رعایت هنجار اجتماعی است.
• در طول تاریخ ازدواج هدف بوده ولی درست آن است که ازدواج وسیله ای برای سلامت فیزیکی، روانی و رشد و تکامل در نظر گرفته شود که منجر به تداوم خوشبختی می گردد. و در صورت به خطر افتادن عوامل فوق می تواند به طلاق منجر شود .
پنج مرحله اندوه، بیانگر آن است که انسان در برخورد با سوگ، حادثه ، ترک اعتیاد، طلاق، خسران، و از دستدادن افراد،
۵ موضع عاطفى: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش را از خود نشان میدهند.
1. انکار واقعیت – «برای من نیست»: اولین مرحله در سوگواری انکار واقعیت است.
شخص در این مرحله نمیتواند باور کند که چه اتفاقی افتاده است.
این مرحله شاید به عنوان یک نوع مکانیسم دفاع شخصی به کار رود که در این چنین موقعیتی قرار گرفته است، این مرحله کاملاً طبیعی است.
2. عصبانیت – «چرا من؟»: دومین مرحله از مراحل سوگواری عصبانیت است.
درک این موضوع که عصبانیت واکنش طبیعی فشار روانی است، می تواند به شما در برخورد با عصبانیتی که از سوی بیمار یا خانواده بیمار مستقیماً متوجه شما خواهد بود کمک کند تا حالت تدافعی به خود نگیرید.
با توجه به درک و فهم این موضوع قادر به تحمل موقعیت خواهید بود. گاهی اوقات صحبت کردن با همکاران، اعضای خانواده و یا یک مشاوره در مورد عصبانیتتان بسیار مفید است.
زمانی که از عصبانیت خود صحبت می کنید، میتوانید مانع جمع شدن ناراحتیها و فشارها در درونتان شوید. در حالیکه این فشارها میتواند عامل بیماری جسمی یا واکنش عاطفی شود. بنابراین انرژی خود را جهت رفع مشکل و ارائه بهترین مراقبتها به کار بندید و صرف عصبانیت بیهوده نکنید.
3. جرّ و بحث و معامله با خود: سومین مرحله از مراحل سوگواری جر و بحث است.
این امر فعالیتی است که جهت به تعویق انداختن واقعیت مرگ به کار میرود. در صورت برخورد با چنین افرادی سعی کنید با جملات صادقانه و مفید با او صحبت کنید.
4. افسردگی: چهارمین مرحله از مراحل سوگواری افسردگی است و معمولاً به وسیله غمگین بودن و ناامیدی مشخص می شود.
زمانی که شخص به طور غیر معمول ساکت و آرام میشود، به نظر میرسد که به دنیای خودش فرو رفته است.
افسردگی شاید “مرحله ای” باشد که طی آن شخص شروع به پذیرش واقعیت میکند . حتی ممکن است شما نیز به عنوان یک ناجی افسرده و دلتنگ شوید.
اغلب مردم تمایل دارند که علت مرگ را در اثر کوتاهی در امر مراقبتهای پزشکی عنوان کنند.
افسردگی میتواند ملایم و یا شدید باشد، و همچنین از نظر مدت زمان متفاوت است و اگر خیلی طولانی شود، بهتر است با افرادی که در این زمینه مهارت دارند مشورت شود.
5. پذیرش واقعیت: پنجمین مرحله میباشد.
به این معنا نیست که شما از موقعیت پیش آمده راضی هستید. بلکه پذیرفته اید که از دستدادن و مرگ غیر قابل تغییر است.
ممکن است مدت زیادی طول بکشد تا شخص خود را به این مرحله برساند.
برخی از افراد که مراحل سوگواری را تجربه کرده اند، قادر به عبور از مراحل غم و اندوه و پذیرش واقعیت فقدان کسی که دوست داشته اند، نمیباشند.
قضیه به اینصورت است که نظریه انتخاب میگوید : او روان پریشی را انتخاب کرده است لذا او انتخاب کرده بود که در آن مدت که بخاطر بیماری ذات الریه بستری بود ، بیماری روان پریشی نداشته باشد.
شاید برای او زنده ماندن مهمتر از روانپریشی بود، به همین دلیل او در آن مدت عاقل بودن را انتخاب کرده بود.
یکی از فنون من در نزدیک شدن به بیماران در تیمارستان ها این بود که به آنها میگفتم ، لطفا وقتی با من هستی وانمود کن عاقلی، من علاقه ای به جنون ندارم
انسانها هیچوقت فکر نمیکنند مصیبتی که دارند از آن گله میکنند را خودشان انتخاب کرده باشند.
• هروقت ناکام میشویم فیزیولوژی ما خودبخود وارد عمل میشود و ما نمیتوانیم به مولفه های فکری و احساسی و عملی رفتار خود بگوییم ، آهای خلاقیت به خرج دهید و مشکل مرا برطرف کنید
• من همیشه در عجبم که چگونه یک بیمار مانیا گاهی در در یک چرت ۵ دقیقه ای خوابهای بسیار طولانی و مفصل میبیند
• اشخاصی که بعد از آسیب های روانی شدید دچار اختلال استرس پس از سانحه میشوند و انچنان ناتوان شده که نمیتوانند زندگی را دوباره شروع کنند، معمولا روابط مستحکم و نیرومند و کار ارزشمندی که بخواهند آن را بار دیگر شروع کنند ندارند
• در عین حال این تلقی که انسان از بیرون کنترل میشود، ناتوان شدن این آدمها را که جراحت بدنی ندارند بسیار تایید میکند و دلیل موجهی در اختیار آنها میگذارد تا با این ضربات کنار نیایند.تشکیلات بیمه هم این باور که آنها از کارافتاده و ناتوان هستند را تقویت میکند
• برخی روان رنجوری ها از قبیل اضطراب ، فوبیا، اختلال استرس پس از سانحه، و وسواس فکری و عملی، همانند روانپریشی واقعیت را انکار نمیکنند بلکه در کنار آمدن با آن مشکل دارند.
• هرچه به مردم بیشتر یاد بدهیم که خودشان میتوانند با اتفاقات کنار بیایند حال و روزشان بهتر خواهد شد.
• تجربه به من نشان داده است که کمک به مردم برای آنکه مشکل روانی خود را یک نوع انتخاب بدانند حکم اگاهی آزادیبخش را دارد و این راز و ترس را که: چیزی فراسوی کنترل آنها وجود دارد که بر آنها مستولی شده را از بین میبرد.
• آنها میفهمند که میتوانند انتخاب کنند و اقدام بر اساس انتخاب های جدید و موثرتر موجب میشود زندگی پر از خلاقیت بی ضرر را کشف کنند
• انسآنها هیچوقت فکر نمیکنند مصیبتی که دارند از آن گله میکنند را خودشان انتخاب کرده باشند.
• طی صد سال گذشته پیشرفت صنعتی بسیار زیاد بوده اما در مورد پیشرفت انسانی اینطور نبوده و به استثنای پیشرفتهایی در حقوق مدنی در دهه ۱۹۶۰ و حرکاتی که در جهت بهتر شدن روابط کارفرمایان و کارکنان در دهه ۱۹۷۰ شد ، روابط مطلوب در موارد دیگر پیشرفت زیادی نکرده است
• تا زمانی که خود را مالک دیگران بدانیم، آنها را وادار خواهیم کرد طبق میل ما رفتار کنند
• تقریبا تمام افراد ناشاد از جمله معتادین مثلا الکلی ها ، روابط مطلوب به انسانهای دیگر را با لذات غیر انسانی معاوضه کرده اند.
• حیوانات فقط وقتی پرخاشگری میکنند که تهدید شده باشند یا بخواهند رابطه جنسی برقرار کنند ، یا برای خود یا بچه هایشان دنبال غذا باشند. در غیر اینصورت پرخاشگری نمیکنند، ولی انسان تنها موجود زنده قدرت مدار و قدرت طلب است
• ما در ۱۰۰ سال اخیر در زمینه صنعتی پیشرفت بسیار بالا و قابل ملاحظه ای داشتیم ولی در زمینه انسانی پیشرفتمان بسیار ضعیف بوده است. یکی از مهمترین دلایل این امر برخورد قدرت مدارانه با کودکان در خانواده ها بوده است.
• ما افسرده نمیشیم بلکه خودمونو افسرده میکنیم و افسردگی یک انتخاب کمتر بد در مقام مقایسه با اضطراب است، زیرا رنج و درد افسرده نشدن ، یعنی در اضطراب ماندن بیش از رنج افسرده شدن هست
• وقتی افعال را با فعل اول شخص مفرد بکار میبریم، میپذیریم که مسوول انجام آن فعل خود ما بودیم و آن را ما انتخاب کردیم و دیگر قربانی بیماری روانی محسوب نمیشویم .
• دنیای نظریه انتخاب دنیای مسوولیت پذیری است، استفاده از اسامی و صفات برای بیان افسردگی یا دیگر بیماری های روانی باعث میشود. آدمها تصور کنند جز رنج کشیدن کاری از دست آنها برنمیاید
• وقتی کسی که خودش را سخت افسرده کرده است ناگهان از این کار دست میکشد ، طوریکه عجیب به نظر برسد، میتوان حدس زد که تصمیم به خودکشی گرفته است. او با این تصمیم راهی برای خروج از بدبختی پیدا کرده است
• رواندرمانگران همیشه مراقب هستند تا مبادا بیمارانی که برای مدت طولانی افسرده بوده اند به یکباره حالشان بهتر شود، زیرا با دیدن این بهبود میتوان حدس زد ممکن است در فکر خودکشی افتاده باشند
• ۲) کمک خواستن
• روانشناسان اجازه نمیدهند که بیماران آنها را با افسردگی خودشان کنترل کنند ولی همچنان با آنها همدلی و دلسوزی لازم را دارند
• ۳)فرار از مسوولیت
• برای اینکه از شر این افکار منفی رها شوید چاره ای ندارید جز اینکه خواسته و رفتارتان را تغییر دهید
• شیمی مغز میتواند معلول افسردگی باشد نه علت آن
• در جهان کیفی تمام آرزوهای ما، افسار گسیخته ترین رویاهایمان، مخفی ترین آرمان هایمان نهفته است.
• تئوری انتخاب میگوید افسردگی یک عمل انتخابی است و ریشه افسردگی که درماندگی است نیز یک انتخاب است.
• معمولا به سه دلیل افسردگی انتخاب میشود:
• تعارض، زمانی پیش می آید که دو تصویر مغایر در جهان کیفی تان وجود دارد و هیچ راهی برای هماهنگ کردن آنها نمیابید. برای رفع این تعارض باید از عقل و خلاقیت خود استفاده کنید.
• در مورد کودکان توصیه کنید ولی دستور ندهید، بدون آنکه بیش از حد غرق آینده فرزندانتان شوید . سعی کنید نزدیکی خود را با آنها جفظ کنید، نق نزنید
• اعتماد سازی یعنی به فرزندانمان بفهمانیم هر حرفی بزنند یا هر کاری بکنن ما طردشان نخواهیم کرد. کسانی که در کودکی از نزدیکانشان آسیب دیده اند در بزرگسالی نمیتوانند به کسی اعتماد کنند
• یادگیری چیزی وقتی مهیج میشود که بتوانیم آن را بهبود ببخشیم معلمان متفکر، دانش اموزان را وادار به فکر کردن میکنند
سوال بسیار مهم نظریه انتخاب این است که آیا کاری که ما میکنیم طرف مقابل را به ما نزدیکتر میکند یا دورتر؟
۱-ما فقط رفتار خودمان را میتوانیم کنترل کنیم وقتی عملا این موضوع را بفهمیم متوجه خواهیم شد آزادی ما خیلی بیشتر از آن بود که تصور میکردیم
۳-مشکلات روان شناختی دراز مدت ، مشکلات رابطه ای هستند. تمام ابعاد زندگی خود را بررسی کنیم و ببینیم چرا احساس بدبختی را انتخاب کرده ایم
۴-ما مجبور نیستیم به گذشته ها یا آینده های دور بپردازیم
۵-بجای یاداوری و زنده کردن وقایع دردناک گذشته بر روی بهبود بخشیدن بر روابط فعلی تمرکز کنیم
• ما زمانی آرامش و خوشبختی رو داریم که حس کنیم بر زندگی خودمون کنترل داریم و برای داشتن این کنترل دو اصل رو باید قبول کنیم :
۱- زمانی میتوانیم بر زندگیمون کنترل داشته باشیم که این نیروی کنترل رو بر خودمان و دنیای درونی خودمان ( یعنی ذهن و فکر و عمل خودمان معطوف کنیم ) نه محیط و شرایط و آدمهای بیرونی