۱۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

فاصله سنی بین فرزندان

تا مدتها پیش، والدین به فاصله سنی بین فرزندان توجهی نداشتند، ولی پس از آشنایی با برنامه تنظیم خانواده و با آگاهی از این که فاصله سنی بین فرزندان تا حد زیادی بر روابط آنها تاثیر می گذارد، این موضوع مورد توجه قرار گرفته است. امروزه معلوم شده است که رعایت فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم، تاثیر مهمی در تکامل و بهداشت روانی آنها دارد. بعضی والدین احساس می کنند که کودکان آنها به علت فاصله سنی کم یا زیاد، توافق و همکاری لازم را با همدیگر ندارند و به خوبی باهم کنار نمی آیند. نظر این والدین در مورد فرزندانشان ممکن است درست باشد، اما یک قائده کلی و توافق عمومی در مورد فاصله سنی مناسب وجود ندارد. روایط خانوادگی تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد و در مقایسه با سایر عوامل، فاصله سنی بین فرزندان ممکن است تاثیر مهمی نداشته باشد.

شایان ذکر است که طرز رفتار والدین بلا بچه ها تحت تاثیر سن و اختلاف سن آنها قرار دارد، بنابراین برای فاصله های سنی مختلف می توان امتیازها و نارسایی هایی را برشمرد. اگر فرزند دوم در راه است، یا قبال به دنیا آمده است، اطلاعات این مقاله راهنمای خوبی درباره فاصله سنی بین فرزندان خواهد بود.

فاصله سنی بین ۹ تا ۱۸ ماهاگر فاصله سنی بین فرزندان کمتر از ۱۸ ماه باشد، با فرزندانی سر و کار دارید که اغلب نیازهای مشترک و مشابهی دارند. وقتی نوزاد به دنیا می آید، فرزند اول هنوز دارای توقعات بچه گانه ای برای استراحت، جلب توجه و تغذیه می باشد. بچه اول نمی تواند اختلاف بین سن خود و نوزاد را تشخیص دهد، و حتی ممکن است حضور ناگهانی نوزاد او را دلتنگ و ناراحت کند. در این فاصله سنی فرزند اول در مرحله ای از تکامل قرار دارد که در پی استقلال و خودکفایی است تا وابستگی اش را به والدین، به ویژه مادر کم کند. اما در شرایط جدید، وابستگی زیادی به مادر نشان می دهد و نسبت به دیگران پرخاشگر می شود. اگر والدین و سایر نزدیکان در مراقبت از دو کودک همکاری کنند و اگر مادر بتواند مدتی از وقت خود را به کودک بزرگتر اختصاص دهد، این فاصله سنی بین فرزندان به دشواری قابل تحمل خواهد بود.

در این شرایط، به تدریج که کودکان بزرگتر می شوند، به علت نزدیک بودن سن می توانند هم بازیهای خوبی برای هم باشند. کودک کوچکتر تلاش می کند که از بزرگتر عقب نماند و فرزند اول ممکن است که رقیب کوچک او بهتر مورد توجه قرار می گیرد و هر چیز را آسانتر به دست می آورد. این احساسات گاهی به رقابت شدید بین آنها منجر می شود و برای جلوگیری از این اتفاق باید از دخالت در دعواهای آنها  و مقایسه شان با هم خودداری کرد. در کنار این رقابتها، بسیاری از خواهران و برادرهای بزرگتر که فاصله سنی کمی دارند، خود را نسبت به هم خیلی نزدیکتر احساس می کنند و این احساس رفاقت در طول زندگیشان ادامه می یابد.

مهمترین نکته مورد توجه در این فاصله سنی بین فرزندان، ناتوانی و ضعف مادر است که اطرافیان باید مواظب سلامتی او باشند.

 

فاصله سنی بین ۱۸ ماه تا ۳ سال: این فاصله سنی بین فرزندان رایج ترین فاصله سنی است و امتیازات زیادی دارد. بچه بزرگتر تا حدودی به حرف والدین گوش می کند و سخنان آنها را می فهمد و اگر نزدیک سه سالگی باشد، می تواند تمایلات و عقاید خود را بیان کند. اگر کودک اولی دو ساله باشد، با این که به مراقبت زیادی مثل تعویض پوشک- نیاز دارد، لیکن می تواند برای رفع نیازهای خود مدتی صبر کند. کودک بزرگتر برای خواب احتمالا برنامه منظمی دارد، و معمولا تمام شب می خوابد، ولی با ورود نوزاد ممکن است این برنامه مختل و در طول شب بیدار شود. او می تواند برای مدت کوتاهی به تنهایی با اسباب بازیهایش مشغول شود و در مرحله ای از تکامل قرار دارد که علاقه زیادی به مساعدت والدین و تقلید از آنها نشان می دهد. با این که کودک به علت توجه مادر به نوزاد، تا حدی خود را فراموش شده احساس می کند، ولی می داند که نوزاد به توجه بیشتری نیاز دارد. والدین می توانند ضمن گفتگو با فرزند اول او را قانع کنند و با گوش دادن به حرفهای او، بار دلتنگی و نکرانی اش را کم کنند. گاهی کودک برای جلب توجه والدین، رفتار بچه گانه ای می کند و وابستگی شدیدی به مادر نشان می دهد. این رفتار را در این شرایط باید امری عادی تلقی کرد.

این فاصله سنی بین فرزندان برای والدین عادی است. آنها روش تربیتی و پرورش کودک اول را تجربه کرده اند و تربیت و نگهداری از فرزند دوم، به خاطر این تجربه و آشنایی آسان است. اینجا فاصله سنی بین فرزندان به اندازه ای است که می توانند برای هم همبازی خوبی باشند و درعین حال به خاطر فاصله سنی، به طور جداگانه توجه والدین را به خود جلب کنند. این دو کودک احتمالا در مهد کودک و مدرسه در یک کلاس قرار نمی گیرند و این موضوع رقابت بین آنها را کاهش می دهد. از آنجا که این فاصله سنی خیلی رایج است، احتمال این که آشنایان شما هم فرزندانی با این فاصله سنی داشته باشند زیاد است. این موضوع معاشرت با این آشنایان را برای والدین و کودکان عملی و مطلوب می سازد.

فاصله سنی بین ۳ تا ۵ سالبعضی از کارشناسان تعلیم و تربیت کودکان، بهترین فاصله سنی بین فرزندان را ۳ تا ۴ سال می دانند. به عقیده آنها وقتی کودک اول به سن ۳ تا ۴ سالگی می رسد، می تواند به خوبی حرف بزند و قدرت درک و فهم و استقلال او به اندازه ای است که به مراقبت و توجه زیادی نیاز ندارد. با توجه به این دلایل، فاصله سنی بین ۳ تا ۴ سال فاصله خوبی است، ولی با در نظر گرفتن شرایط و ملاحظات دیگر ممکن است رعایت این فاصله سنی عملی  نباشد. به علاوه هیچ گزارش عملی مبنی بر امتیاز این فاصله سنی بین فرزندان منتشر نشده است.

بعضی والدین از این که کودک اول پس از ۳ تا ۴ سال که شماره یک به حساب آمده است، با ورود نوزاد خود را فراموش شده تلقی می کند، احساس خوبی ندارند. این نکته درست است که رابطه اختصاصی کودک با والدین پس از مدتی پایان می یابد، اما باید دانست که در این سن کودک در مرحله ای از رشد است که می تواند نیازهای اجتماعی خود را توسط افرادی غیر از والدین برطرف سازد. کودک در ۳ سالگی علاقه زیادی به بازی با بچه ها و رفتن به مهد کودک پیدا می کند. حتی اگر نوزاد وارد خانواده نشود، این رابطه اختصاصی به تدریج تغییر پیدا می کند. برای والدینی که صاحب فرزند دوم می شوند، این رفتار کودک فرصت خوبی ایجاد می کند تا به او اجازه دهند که رشد و استقلال خود را به دست آورد.

داشتن کودک اول در این گروه سنی به این معنی نیست که او برای آشنایی و سازگاری با نوزاد از کمک دیگران بی نیاز است. البته او در این سن دارای قابلیتها و تواناییهایی است که می تواند تغییر را بپذیرد و کم توجهی والدین را با سرگرمیهای دیگر جبران کند.

بزرگترین نارسایی این فاصله سنی بین فرزندان تفاوت علایق و تواناییهای آنها برای مدتی نسبتا طولانی است. به علت این تفاوت برای سرگرمی و جلب توجه هر یک از آنها فعالیتها و روشهای متفاوتی لازم است. بعضی از والدین از این تفاوتها لذت می برند.

تفاوت سنی ۵ سال و بیشتراین فاصله سنی بین فرزندان باعث می شود که هر یک از فرزندان در بسیاری از جنبه های زندگی به صورت مستقل رشد کنند. در بین این کودکان نیز رقابت وجود دارد ولی شدت آن کمتر است. دوستان و هم بازیهای این کودکان متفاوت و فعالیتها و مدرسه آنها هم با هم احتمالا متفاوت است. با وجود این تفاوتها ، این خواهر و برادر ها می توانند پیوند دوستی عمیقی بین خود برقرار کنند. معمولا خواهر و برادر های بزرگتر در این موقعیتها، از این که گاهی می توانند نقش والدین را بازی کنند، احساس غرور می کنند. این فاصله سنی به ندرتدر خانواده ها دیده می شود و اگر دیده شود، والدین از این که پس از بزرگ شدن فرزند اول و بعد از مدتی استراحت صاحب نوزاد شده اند، احساس خوبی دارند. آنها از این که مجبور نیستند به طور همزمان یا با فاصله کمی خرج تحصیلات عالی فرزندشان را فراهم کنند، نگرانی ندارند.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

نشانه های آمادگی کودک برای شروع آموزش دستشویی رفتن


آموزش دستشویی رفتن و کنترل ادرار و مدفوع از جمله چالش های تربیتی و آموزشی کودک است که والدین را بسیار درگیر می کند.
موارد زیر نشانه های آمادگی کودک هستند که والدین با شناخت آنها می توانند بفهمند چه موقع باید آموزش دستشویی رفتن را برای کودکشان شروع کنند:

_ کودکتان حداقل یک بار به مدت دو ساعت در روز خودش را خیس نمی کند. این علامت نشان می دهد که او می تواند ادرارش را در مثانه نگه دارد.

_ متوجه شده اید که کودکتان هنگام بازی مدتی صبر می کند تا ادرار یا مدفوع کند.این به شما می گوید که کودک نسبت به زمان دفع آگاه است.وول خوردن، دفع باد و ساکت شدن نیز می تواند نشانه ی نزدیک بودن وقت دستشویی رفتن باشد.

_ کودکتان دستورات ساده را متوجه می شود و آنها را اجرا می کند و می تواند به شما بگوید چه موقع باید پوشکش عوض شود.(این بدان معنی نیست که او همیشه راغب به تعویض پوشک است!) شما هم سعی کنید برای صحبت با او از دستورات ساده استفاده کنید و لغاتی را به کار برید که در جمعی که دیگران حضور دارند نیز قابل استفاده باشند.

_ کودک شما بیشتر رفتارهای بزرگسالان را تقلید می کند، مثلا می خواهد دندانهایش را مسواک کند یا می خواهد چنگال به دست بگیرد.یاد گرفته است خودش لباس بپوشد یا آنها را در بیاورد.

_ برای انجام کارها وابستگی کمتری به دیگران دارد و سعی می کند خودش کارهایش را انجام دهد.

_ کودکتان قادر است برای مدت سه تا پنج دقیقه در حالی که برایش داستان می خوانید یا با او صحبت می کنید در یک جا بنشیند.

_ کودکتان بیشتر دوست دارد شورت بپوشد تا پوشک شود.

_ قبل از این که در پوشکش ادرار یا مدفئع کند شما را آگاه می کند.

_ پاکیزگی و خشک بودن را ترجیح می دهد.

_ کودکتان دوره ی پر تنش و تندخویی نوپایی را از سر گذرانده است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

مزیت فهرست کردن کارها

۱. نوشتن یک فهرست باعث ترغیب شما می‌شود،

۲. در حین تلاش با فهرست هماهنگ و مرتب می‌شوید،
۳. فهرست کردن کارها ذهن شما را باز می‌کند،
۴. نیازها را شناسایی کرده و راه‌حل های تازه ابداع می‌کنید،
۵. فهرست کردن کارها باعث موفقیت بیشتر شما می‌شود،
۶. فهرست باعث می‌شود زمان خود را محدود کنید،
۷. فهرست کردن کارها جلوی خرج اضافی را می‌گیرد،
۸. به حساب‌وکتاب کردن و کنترل بودجه عادت می‌کنید،
۹. فهرست کردن کارها اعتمادبه‌نفس‌تان را افزایش می‌دهد،
۱۰. اطلاعات مفیدی برای تصمیم‌گیری در اختیار خواهید داشت،
۱۱. داشتن فهرست مانع اشتباه کردن شما می‌شود،
۱۲. فهرست کمک می‌کند هر روز یکی از کارهای‌تان را مرتباً به اتمام برسانید،
۱۳. فهرست کردن کارها به تمرکز کمک می‌کند،
۱۴. یک فهرست کارهای عقب‌افتاده را نشان می‌ده

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

مهارت تصمیم گیری


 


تصمیم گیری بخش مهمی از زندگی شخصی و شغلی هر یک از ما را تشکیل می دهد. تصمیم گیرندگان افرادی هستند که که مسئولیت قضاوت یا انتخاب بین دو یا چند راه حل و یا پدیده را به عهده دارند. و این قضاوتها و انتخابها چه در زندگی شخصی و چه در محیط کار , با هر پست و مسئولیت , گاه می تواند بسیار مهم و حیاتی باشد.تصمیم گیری ابزاری است که برای شکل دادن به آینده مثبت از آن استفاده می کنیم.وبه عبارتی فرایندی است پیچیده شامل انواع توانایی های فکری ونیزداشتن اطلاعات در مورد تصمیمی که می خواهیم بگیریم. همه ما هر روز تصمیم هایی می گیریم که بعضی از آنها بسیار مهم هستند و البته برخی نیز اهمیت کمتری دارند. برخی از این موقعیتهای تصمیم گیری فوری و اضطراری بوده و برای برخی دیگر زمان و فرصت بیشتری وجود دارد. به عنوان مثال برای یک نوجوان تصمیم گیری در مورد اینکه ادامه تحصیل دهد یا نه آن را کنار گذاشته و به دنبال شغلی باشد، یا تصمیم گیری برای اینکه آیا پیشنهاد دوستش را برای پرداخت نکردن هزینه ساندویچی که مصرف کرده اند قبول کند یا نه! بسیار مهم هستند. تصمیم گیری شاخص بسیار مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد می باشد، بنابراین برای افرادی که به چنین رشدی نرسیده اند ، احتمال بیشتری وجود دارد اجازه دهند دیگران برای آنان تصمیم گیری کنند. افرادی که درست تصمیم می گیرند، یعنی همه جوانب را سنجیده ، و تلاش می کنند به پیش بینی نتایج احتمالی تصمیم گیری خود دست پیدا کنند، احتمال موفقیت خود را افزایش می دهند و در نتیجه احساس رضایت بیشتری از خود خواهد داشت و مسلما" پی آمد چنین احساسی، اعتماد به نفس بیشتر و روحیه شادتر خواهد بود. و این حالت نه تنها تصمیم گیرنده را ، بلکه اطرافیانش را نیز به استفاده از چنین فرآیندی تشویق می نماید. بنابراین می توان پیش بینی کرد با بدست آوردن و افزایش مهارت تصمیم گیری، بهداشت روانی فرد و اعضاء خانواده ارتقاء پیدا کند. 

*تعریف:

واژه تصمیم گیری در لغت به معنی اراده کردن، قصد نمودن، و در اصطلاح انتخاب از میان دو یا چند راه کار و یا گزینه را تصمیم گیری می گویند.بنابراین تصمیم گیری عبارت است از فرآیند ارزشیابی گزینه ها و راه های موجود و همچنین بررسی و پیش بینی عواقب آن برای رسیدن به هدف.



*مراحل تصمیم گیری:

اگر قرار است تصمیم گیری به درستی انجام شود نمی توان به طور تصادفی ، به دلخواه و بدون مطالعه به اجرا در آید. بنابراین بهتر است با استفاده از روشی مفید، مؤثر و عملی به این کار مبادرت ورزید.

مراحل درست تصمیم گیری که مورد توافق اکثر نظریه پردازان می باشد عبارت است از:

1- تعیین چالش موجود: در این مرحله چالش یا تصمیمی که با آن مواجه هستیم را مشخص کرده و به تعریف مسئله یا مشکل مورد نظر می پردازیم. در این مرحله می توان بر روی یک برگ کاغذ و در چند خط چالش موجود را یادداشت کرده و به بررسی آن پرداخت.



2- جمع آوری گزینه های موجود: در این مرحله با بررسی انتخاب های پیش رو به بررسی اطلاعات موجود درباره راه ها و گزینه های موجود می پردازیم. چه خوب است در این مرحله با استفاده از روش بارش فکری انواع انتخاب های احتمالی را در نظر بگیریم یعنی با آزاد گذاشتن فکر همه گزینه های احتمالی را یادداشت نمائیم و همچنین از نظریات مشورتی دیگران نیز بهره بگیریم. در کاغذی که مراحل مختلف تصمیم گیری را با استفاده از آن انجام می دهیم ، می توان به شکل زیر مرحله دوم را یادداشت کنیم:

انتخاب هایی که پیش رو دارم:

انتخاب شماره 1  ---------------------------------------

انتخاب شماره2  ----------------------------------------

انتخاب شماره 3  ---------------------------------------



3- بررسی عواقب هر انتخاب: در این مرحله تلاش می کنیم با استفاده از نیروی فکر و تخیل خود و همچنین نظرات دیگران به بررسی پی آمدهای مثبت و منفی هر کدام از انتخاب ها در مرحله قبلی بپردازیم. در همان کاغذ پس از یادداشت مرحله دوم می توان مرحله سوم را به شکل زیر انجام داد:

عواقب هر انتخاب:

عواقب مثبت----------------------

عواقب  منفی---------------------

4- مرحله تصمیم گیری: در این مرحله تصمیم نهائی که در واقع بهترین گزینه از میان انتخابهای مرحله دوم می باشد اتخاذ شده و به مرحله اجرا گذاشته شده و چنانچه نتیجه تصمیم ما در کوتاه مدت مشخص گردد ، مورد ارزشیابی قرار می گیرد. این مرحله را در کاغذ خود به شکل زیر یادداشت می کنیم:

تصمیم نهائی -----------

دلایل من برای این تصمیم ---------------------------------------

*توصیه ها:

1- در تصمیم گیری بهتر است از مشورت با افراد آگاه، متخصص و با تجربه بهره بگیریم.
2- به عواملی که در تصمیم گیری با اهمیت هستند دقت کنیم. عواملی مثل اطلاعات موجود، محدودیت زمانی، پی آمدها، اطلاعات نادرست، تاثیر و فشار دیگران و هنجارهای جامعه بر تصمیم گیری ما، خطرات احتمالی و غیره.
3- در نظر داشته باشید که عواملی دیگری نظیر دوستان ، ارزشهای موجود رسانه ها، مذهب ، فرهنگ ، بخت و اقبال و آرزوی والدین ممکن است بویژه بر روی نوجوانان بیشتر تاثیر بگذارد. چه خوب است گاهی در محیطی صمیمانه درباره این عوامل در خانه با یکدیگر صحبت کرده و نظر فرزندان را راجع به این عوامل و عوامل دیگر بپرسیم.
4- می توان از فرزندان درباره برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم هایی که یک نوجوان ممکن است اتخاذ کند سوالاتی مطرح کرده و درباره آن بحث های جالبی داشته باشیم.
5- درباره پی آمدها و بررسی عواقب تصمیم ها می توان با کمک اعضاء خانواده به بحث در مورد این موضوع پرداخت که آیا برخی از این پیآمدها به ما اخطار می دهد که بلافاصله انتخاب خود را تغییر دهیم؟ به عنوان نمونه اقدامی که با به خطر انداختن سلامتی یا زندگی همراه است، یا خطر دستگیری و زندانی شدن، خطر از دست دادن اعتماد دیگران و غیره.
6- در نظر داشته باشیم که برخی از عواقب منفی، با احساسات یا ارزشهای انسانی مربوط است، مثل احساس گناه برای انتخاب خلاف ارزشهای خود، احساس ناخوشایند به دلیل انجام عملی که والدین ، دوستان، یا مذهب آن را تأیید نمی کند و یا این احساس که مورد سؤ استفاده و بهره برداری دیگران قرار بگیریم.
7- برای تمرین بیشتر و کسب مهارت در پیش بینی عواقب و پی آمدهای احتمالی هر تصمیم می توان با شرکت اعضاء خانواده سوالاتی را مطرح کرده و از هر کس بخواهیم پاسخهای خود را روی یک برگ کاغذ نوشته و پس از اتمام درباره پاسخ هر کدام از افراد به بحث و بررسی پرداخت. سوالاتی از قبیل :
چه اتفاقی می افتد اگر : به دانشگاه برویم؟ ، ترک تحصیل کنیم؟ ، هرگز ازدواج نکنیم؟ با اتومبیل یکی از دوستان که گواهینامه ندارد مسافرت کنیم؟

یا موارد دشوارتری همانند مثال زیر:

حسن در مدرسه به سختی پیشرفت می کند و هنوز یک سال و نیم تا تمام کردن مدرسه فاصله دارد. پسر عمویش به او می گوید که در شرکت ساختمانی پدرش کاری برای او سراغ دارد. دستمزد کار خوب است و حداقل شش ماه باید در آنجا بماند. حسن باید ترک تحصیل کند، اما در مقابل پول خوبی بدست می آورد. او چه باید بکند؟ عواقب احتمالی تصمیم او چه خواهد بود؟

8- به یاد داشته باشیم برای اتخاذ یک تصمیم خوب ، افراد بویژه نوجوانان نیاز دارند قبل از هر چیز درباره تمایلات، ارزشها، باورها و هیجانات خود اطلاعاتی داشته باشند (خودآگاهی).

9- یکی دیگر از مهارتهای پیش نیاز برای تصمیم گیری خوب ، مهارت انتخاب هدف است. به عبارت دیگر فردی که اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را در کلیه شئونات زندگی مشخص کرده باشد ، راحت تر و مناسبتر تصمیم می گیرد.

10- همانطور که گفته شد بهتر است در تصمیم گیری از مشورت دیگران بهره بگیریم. بنابراین پیش نیاز مطلوب دیگر این است که شخص ، بویژه نوجوانان از مهارتهای ارتباط بین فردی برخوردار باشند. 

11- در تصمیم گیری های فوری و در موقعیتهای ویژه یا در زمانهای بحرانی ممکن است فرد به دلیل فشارها و تنش هایی که در روابط خود با دیگران با آن روبرو می شود یا به دلیل شرایط محیطی، در تصمیم های خود لجبازی کرده و ضعیف ، غیر منطقی و عجولانه تصمیم گیری کند. بنابراین یکی دیگر از پیش نیازهای مناسب برای اتخاذ تصمیم ، ارتقاء مهارتهای مدیریت خود و هیجانات می باشد که به شخص کمک می نمایند تا هیجانات خود را کنترل کرده و منطقی تر تصمیم گیری نمایند.

12- مطالعه زندگی نامه انسانهای موفق در عرصه علم ، ادب ، اقتصاد و غیره می تواند زمینه را برای تصمیم گیری های مناسب در آینده هموارتر سازد.

 

*فایده مهارت تصمیم گیری چیست؟

1- پیشگیری از اختلالات جسمی

2- پیشگیری از اختلالات روانی

3- پیشگیری از اختلالات اجتماعی

4- پیشگیری از اختلالات معنوی

5- پیشگیری از مشکلات سیاسی

6- پیشگیری از مشکلات اقتصادی

7- ارتقاء سلامت

 

*عوامل موثر در تصمیم گیری

شخصیت فرد

عوامل محیطی

میزان اطلاعات

روش و میزان پاداش یا تنبیه

اهمیت موضوع

شفافیت موضوع

مهارت های پیش نیاز

خود آگاهی

همدلی

ارتباط ( ابراز وجود )

روابط بین فردی

تفکر نقاد

تفکر خلاق

حل مسئله

اعتماد به نفس

استقلال فکر

آمادگی برای پذیرش مسئولیت تصمیم های اتخاذ شده

عدم ترس از خطر کردن ( ریسک کردن)

درک درست موقعیت ومشکل

ارزش ها و باورها

دانش و اطلاعات درباره مشکل یا موقعیت

شیوه تصمیم گیری

آمادگی برای مشورت با دیگران

انعطاف پذیری

خلاقیت

 

 

 

منابع:

سایت معاونت بهداشتی

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چرابااینکه موفق هستیم خوشحال نیستیم؟


چرا با اینکه موفق هستیم
خوشحال نیستیم ؟؟؟

هنگامی احساس واقعی بودن می کنیم که از تمایلات درونی رها شویم، به عبارتی دیگر وقتی که به ما اجازه داده می شود افرادی واقعی باشیم و به عنوان افرادی واقعی پذیرفته می شویم؛ می توانیم همزمان، در کنار واقعی بودن، عزت نفس را هم احساس کنیم.
این اتفاق زمانی رخ میدهد که دیگرانی که برای ما مهم هستند، مارا تشویق کنند، با خود روراست باشیم، در لحظه عمل کنیم وغرق در کاری شویم که برای ما شادی به همراه می آورد.
? از دوران کودکی، خانواده و فرهنگمان آینه هایی هستند که خود را در آنها بعنوان این که قابل قبول هستیم یا نه، نگاه می کنیم.
هنگامیکه برای دریافت پذیرش در اجتماع سعی می کنیم مانند دیگران باشیم ونقشی پوچ را بازی کنیم که از آنچه میخواهیم، فاصله ی زیادی داشته باشد.

همرنگ جماعت شدن برای دریافت پذیرش از سوی دیگران، مانند خوابیدن روی
تخت خواب پروکراستیز در اسطوره شناسی یونان باستان است.
مسافران در راه سفر به آتن روی این تختخواب خوابانده می شدند. اگر کوچکتر از آن بودند، آنقدر کشیده می شدند تا هم اندازه ی این تختخواب شوند و اگر بزرگتر از آن بودند، دست و پای آنها را می بریدند تا هم اندازه تختخواب شوند.
تعداد کمی هم اندازه ی این تختخواب بودند اینها همان افرادی هستند که به سادگی می توانند با دیگران همرنگ شوند و با خوشحالی این کار را انجام می دهند.
هنگام هماهنگی با اجتماع مشکلاتی بوجود می آید. ممکن است در ظاهر چنین بنظر برسد که او نیز فردی مانند دیگران است، اما برای او این همانندی هزینه ی گزافی  در بر خواهد داشت.
بخشهای مهمی از وجود او بریده شده وحتی ممکن است برخی از بخشهای او آنقدر بزرگ شده باشند که دیگر عمق و معنایی در آنها وجود نداشته باشد.
بهر حال در این صورت موفقیتهای بیرونی برای او در درون معنایی ندارد.
در دنیای امروز هم گاهی موفقیت همین گونه است .
?ویلیام برویلر در کتاب سلحشور این نوع موفقیت پوچ و بی معنا را اینگونه توصیف می کند:
” هر روز صبح به سختی کت و شلوارم را می پوشیدم، کیفم را بر می داشتم، سرکار می رفتم و اندکی به زمان مرگ نزدیکتر میشدم. من سر دبیر روزنامه مشهوری بودم که در نظر دیگران شغل مهمی بود، اما برای من چیز جالبی نداشت.
من به موفقیتهای شخصی احتیاج داشتم، نه قدرت.
برای من موفقیتهای اجتماعی خطرناک تر از شکست بود.
در صورت شکست می توانستم تصمیم بگیرم که واقعا چه می خواهم.
تنها راه نجاتم ترک شغل بود، اما تجربه شغلی دیگر را که برایم مناسب باشد نداشتم. به اوج رسیده بودم و از جاییکه در آن بودم نفرت داشتم. قله را اشتباهی بالا آمده بودم.
تنها راهی که پیش رو داشتم این بود که پایین بروم وقله دیگری را امتحان کنم. این کار ساده نبود دیگر نوشته هایم به خوبی سابق نبود. در زندگی زناشویی نیز شکست خورده بودم.
به چیزی تازه نیاز داشتم، اما نمی دانستم چه چیزی. دوست داشتم ذهن و بدن خود را آزمایش کنم. می خواستم موفق شوم. می خواستم این موفقیت بر اساس معیارهای روشن و واضح و براساس نظریات دیگران نباشد.

در گذشته وقتی چنین حالی داشتم کنار دریا میرفتم، اما حالا دو فرزند داشتم و انبوهی از مسئولیتها”
این نمونه مردیست که قدرت و ثروت دارد، اما از دردی رنج می برد که بسیاری از مردان در میانسالی گرفتارش میشوند؛ افسردگی ای خفیف ولی گسترده.
?هنگامیکه از منابع شادی شخصی خود جدا میشوید، همه چیز برایتان یکنواخت و بی معنا می شود.
بسیاری از مردان افسردگی خود را با پناه بردن به الکل،کار بیش از اندازه یا تلویزیون التیام می بخشند. بسیاری دیگر بدون دلیل عصبانی و غمگین هستند.
این غم و خشم با هر اتفاق کوچکی که در زندگی آنها رخ می دهد، بیرون می ریزد. آنها به زندگی امیدوار نیستند.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

پیش شرط لازم برای بچه دار شدن


پایگاه خانواده اولین سازمان تربیتی کودک است و تربیت و پرورش فرزندان از مهم‌ترین وظایف والدین محسوب می‌شود و هماهنگی والدین در شیوه‌های تربیتی تاثیر بسزایی در تربیت صحیح فرزندان دارد. هر چه بر تعداد اعضای خانواده اضافه می‌شود این نظام پیچیده‌تر می‌گردد ، زیرا هر فردی که به خانواده اضافه می‌شود با سایر اعضا یک رابطه تعاملی برقرار می‌کند. زوج‌های جوان باید تربیت فرزندان را جدی بگیرند و تا زمانی که آمادگی لازم را برای پذیرش مسوولیت و هماهنگی در شیوه‌های تربیتی پیدا نکرده‌اند ، نباید برای بچه‌دار شدن تصمیم بگیرند. روابط کودک در خانواده با سایر اعضا یک شبکه پیچیده تعاملی و درهم تنیده‌ای را به وجود می‌آورد. فرزندان براساس نوع تربیتی که والدینشان بر آنها اعمال کرده‌اند در جامعه حضور می‌یابند و در بین همنوعان خود زندگی می‌کنند. به طور مسلم این روابط و کنش‌های متقابل در شکل‌گیری شخصیت کودک اثر می‌گذارد و حضور والدین در خانه یا عدم حضور آنها برای ساعاتی طولانی آن هم به طور مستمر، تغییراتی را در ساختار و عملکرد خانواده به وجود می‌آورد.

 

همچنین نحوه تعامل والدین با یکدیگر نیز مستلزم پیامدهایی است که فرزندان از آن متاثر می‌شوند. بیشتر ما زمانی که رفتار ناشایستی از کسی می‌بینیم، می‌گوییم تربیت خانوادگی ندارد.این جمله از نظر علمی نادرست  است؛ زیرا هر خانواده شیوه تربیتی خاصی دارد ، حتی اگر این شیوه با تربیت بسیاری از افراد جامعه سازگاری نداشته باشد.

 

اگر خانواده را اولین کانون تربیتی بدانیم، بدون شک والدین، مربیان و معلمان این کانون مهم محسوب می‌شوند. در این میان، نقش مادر از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا میزان تاثیر‌گذاری او از زمان انعقاد نطفه آغاز می‌گردد و در دوران بارداری این تاثیر‌گذاری فزون‌ می‌شود. اما حضور موثر پدر هم بسیار تاثیر گذار است. در هر حال، والدین می‌توانند برای کودک خود نقش بهترین معلم و الگو را ایفا کنند. کودک از والدین خود ، ویژگی‌های اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و سایر گرایش‌ها و نگرش‌ها را می‌آموزد و در این زمینه از آنان تقلید می‌کند. قضاوت‌های مردم درخصوص رفتارهای گوناگون کودک که آنها را به حساب پدر و مادر کودک می‌گذارند ، حاکی از واقعیتی است که از مطالعات فراوان به دست آمده است. خانواده‌هایی که دچار بی‌نظمی و هرج و مرج رفتاری هستند و گاهی سختگیر، گاهی آسان‌گیر و زمانی متعادل رفتار می‌کنند ، فرزندانی خواهند داشت که نه‌تنها در تصمیم‌گیری و ارتباط با اعضای جامعه دچار مشکل می‌شوند بلکه نمی‌توانند با والدینشان نیز ارتباطی مسالمت‌آمیز، آرام و دوستانه برقرار کنند. این افراد در بیشتر مواقع برای تعیین خوب و بد یا درست و نادرست دچار تردید می‌شوند،‌ چون پدر و مادرشان گاهی رفتاری را تشویق و گاهی همان رفتار را تنبیه می‌کنند.مطالعات جامعه‌شناسان درباره شکل‌گیری‌ هوش در جریان تاثیر محیط خانواده نشان می‌دهد که کودکان باهوش‌تر معمولا کسانی‌اند که در خانواده‌های صمیمی رشد کرده و از امکانات تربیتی و فرهنگی بیشتری برخوردار باشند. در عصر حاضر که والدین به دلیل مشغله کاری زمان کمتری را کنار فرزندانشان سپری می‌کنند، باید در همان زمان کم، کیفیت رابطه خود را بهبود بخشند و رفتاری آرام، متعادل و دوستانه با فرزندان خود داشته باشند. والدین نباید در صورت نبود تفاهم در حضور فرزندانشان به مشاجره، قهر و دعوا بپردازند و باید توجه داشت فرزندانی که در خانواده‌های تک‌سرپرست زندگی می‌کنند ، بسیار متعادل‌تر از فرزندانی هستند که در خانواده‌هایی با پدر و مادر، ولی پرمشاجره رشد می‌کنند.

 

آیات و روایات بسیاری نیز بر نقش والدین تاکید می‌ورزند و این نشان می‌دهد که مسوولیت خانواده و پدر و مادر تنها تامین غذا و لباس و بهداشت فرزندان نیست، بلکه باید به همه ابعاد وجودی فرزندان در مراحل گوناگون تحول اهتمام داشته باشند و مهم‌تر از همه آنان را بر فطرت توحیدی و الهی تربیت کنند و بر رفتار، گفتار، عبادت، آموزش، تفریح و ورزش کودکانشان و نیز دوستان آنان نظارت کامل داشته باشند. قرآن کریم ازدواج و تشکیل خانواده را موجب مهر و الفت و محبت بین زن و مرد می‌داند.(روم. 21)در روایات نیز توصیه‌های زیادی برای تربیت صحیح فرزندان به والدین شده است . پیامبر اکرمص‌ فرمودند: فرزندان خود را مورد محبت قرار دهید و با آنها مهربان باشید.  نسبت به فرزندان خود تقوای الهی را مراعات کنید و برخورد عادلانه با آنها داشته باشید.

 

با کودکان خود بازی کنید و برخوردی کودکانه با آنها داشته باشید. به آنها احترام بگذارید و آداب نیکو را به آنها آموزش دهید. توجه والدین به کودکان، موجب رشد و شادابی و صلاح آنان می‌شود و آنان را از دام‌هایی که شیاطین پیش‌رویشان گسترده‌اند ، نجات می‌دهد.

 

توجه نکردن به فرزندان و رها کردن آنها موجب افسردگی، غلتیدن در منجلاب گناه، همنشینی با دوستان بد و در نهایت، نابودی آنها می‌شود.ترجمه اشعاری از شوقی شاعر می‌گوید: یتیم آن نیست که پدر و مادرش دیده از جهان فروبسته و او را تنها گذاشته‌اند، بلکه کودکی یتیم است که مادرش از پدرش جدا شده یا پدری دارد که سخت گرفتار کارهای خویش است. بنابراین، کودکان علاوه بر غذا و پوشاک و بهداشت، آرامش، مهربانی، محبت و صمیمیت والدین را طلب می‌کنند و پدر و مادر باید به همه این نیازها پاسخ دهند تا فرزندانی سالم، دارای اعتماد به نفس، کارآمد، اجتماعی، صالح و مومن داشته باشند. اگر والدین در تربیت فرزندان هماهنگی داشته باشند ، اطرافیان هم اجازه دخالت بی‌موقع و نامناسب را نخواهند داشت و فرزندان با یک شیوه تربیتی مناسب به طور متعادل رشد می‌یابند.زوج‌های جوان باید تربیت فرزندان را جدی بگیرند و تا زمانی که آمادگی لازم را برای پذیرش مسوولیت و هماهنگی در شیوه‌های تربیتی پیدا نکرده‌اند ، نباید برای بچه‌دار شدن تصمیم بگیرند.

 

psychologic.persianblog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چقدر در کنار فرزندتان هستید؟

نخستین دنیایی که کودکان ما با آن آشنا می شوند محیط خانواده است. آنها ازما و ازخلال هزاران لحظه ظاهرا کوچک و کم اهمیت زندگی خانوادگی می آموزند که چگونه رفتار کنند، برای چه چیزی ارزش قائل شوند و از زندگی چه انتظاراتی داشته باشند. کودکان ما اغلب بعضی از مهمترین پیامها را درباره ارزشها و اعتقادات ما زمانی برداشت می کنند که ما به هیچوجه متوجه آنها نیستیم. این دنیای اولیه فرزندان ما تا چه حد دوستانه است؟ آیا میان ما احترام متقابل وجود دارد؟ آیا آنها را همانطور که هستند قبول داریم یا می خواهیم از آنها چیزی بسازیم که خود دوست داریم؟ آیا حرف و عمل آنها را تا زمانی که خلاف آن ثابت نشده می پذیریم؟ آیا به قصد و نیت آنها اعتماد می کنیم؟ آیا برای همراهی آنها در علائق جدیدشان مشتاق و کنجکاو هستیم؟

یک محیط خانوادگی دوستانه جائی است که تلاش های کودک ناشناخته می شود و مورد توجه و تشویق قرار می گیرد. جایی که اشتباهات، کوتاهی ها و تفاوتهای فردی تحمل می گردد. محیطی که با کودک منصفانه و صبورانه رفتار می شود و وی می تواند با تفاهم و صمیمیت در آن زندگی کند و مورد توجه قرار گیرد. مطمئنا مواقعی پیش می آید که لازم است ما اقتدار پدرانه یا مادرانه خود را در برابر کودکان خود به کار گیریم ولی می توانیم به گونه ای عمل کنیم که این اقتدار به جای سرد و تحکم آمیز بودن، گرم و صمیمانه باشد. ما می توانیم محیط خانوادگی گرمی ایجاد کنیم که افراد آن یار و غمخوار یکدیگر بوده و در عین حال همه بدانند که برای اعمال و رفتارشان حدود معینی وجود دارد. زندگی خانوادگی امروز ما الگوهای کودکان ما را برای زندگی آنها در بزرگسالی می سازد. ما می خواهیم روابط سالمی را با فرزندانمان بوجود آوریم که برای تحمل لحظات اجتناب ناپذیر برخوردهای خانوادگی به اندازه کافی انعطاف پذیر و برای دوام آوردن تا هنگام بزرگسالی آنها به اندازه کافی محکم و قوی باشد. ما می خواهیم آنها از دور هم جمع شدنهای خانوادگی در تعطیلات حتی پس از آنکه خود تشکیل خانواده دادند لذت ببرند. ما می خواهیم آنها را با دید مثبتی پرورش دهیم که به آنها کمک کند جایگاهشان را در جهان پیدا کنند و از آنچه زندگی به آنها عرضه می کند لذت ببرند

ارتباط متقابل 
مامعمولا روابط متقابل غیرقابل شمارش خود را در زندگی خانوادگی بسیار عادی و بی اهمیت تلقی می کنیم در حالی که این روابط می تواند برای توانایی درست کنار آمدن با دیگران از اهمیت فراوانی برخوردار باشند. همانطور که ما الگوی رفتار فرزندانمان هستیم خانواده نیز نمونه یک واحد اجتماعی است. در بسیاری موارد موقعیتهایی که کودکان ما در اجتماع با آن روبه رو می شوند شبیه به روابطی است که درخانواده آنها وجود دارد. در بحثها و صحبتها و آموزش برا شریک شدن در وسایل و امکانات خانه، فرزندان ما معنی مسئولیت و چگونگی اعتماد و اتکای به دیگران را می آموزند. از طریق جریانهای عادی زندگی به طور مثال مهمانیهای کوچک خانوادگی و همیاری کودکان، آنها به راحتی می توانند به تاثیر رفتارشان بر سایر افراد پی ببرند و درک کنند که همبستگی افراد خانواده به یکدیگر عامل مهمی در زندگی آنها محسوب می شود. در واقع آموزش همیاری و همکاری با اعضای خانواده در حالتی دوستانه درسهای گرانبهایی به کودکان ما خواهد داد درباره اینکه در دنیای بزرگتر چگونه با دیگران کنار بیایند. کودکان هرچه بیشتر و بهتر در کارهای مشترک خانوادگی به کمک و یاری عادت کنند، از طرف دوستان، همسایه ها و همکارانشان در بزرگسالی بهتر و بیشتر پذیرفته و دوست داشته می شوند و دنیا در نظر آنها خوشایندتر خواهد بود و چنانچه در زندگی بخشش و سخاوت یاد بگیرند خود وسیله ای خواهند بود تا دنیا را جای زیبایی برای زندگی بسازند

شبکه عاطفی گسترده 
ترکیب خانواده در حال تغییر است. خانواده های بزرگ گذشته کوچکتر شده اند. خانواده های کمتری با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی می کنند. با ازدیاد طلاق در زندگی مدرن، برخی خانواده ها حتی از وجود یکی از افراد اصلی خانواده یعنی پدر یا مادر محرومند. صرفنظر از ترکیب خانواده مهمترین مساله برای کودکان این است که مورد پذیرش و محبت واقع شوند. وجود افراد بزرگسال و مهربان در زندگی فرزندان ما از اهمیت بسیای برخوردار است. کودکان ما از ارتباط دائمی با افراد فامیل یا دوستان خانوادگی بسیار سود خواهند برد. از آنجا که ما نمی توانیم درهمه لحظه ها برای فرزندانمام همه چیز باشیم در بسیاری موارد وجود دوستان و اقوام با نقطه نظرهای جدید و کمی وقت بیشتر با هوشیاری ها و دانائیهای خاص آنها می تواند بسیار مفید واقع شود. در اینجاست که به اهمیت وجود پدربزرگها و مادربزرگها پی می بریم. وجود این افراد اجازه می دهد بچه ها خود را تحت حمایت یک نسل عاقلتر و با محبت احساس کنند. بیشتر اوقات پدربزرگها و مادربزرگها می توانند برای نوه هایشان وقت بیشتری نسبت به وقتی که برای فرزندان خود صرف می کردند داشته باشند.

وقتی پای صحبت مادربزرگها می نشینیم بسیاری از آنها از اشتباهات گذشته شان در بزرگ کردن بچه ها صحبت می کنند. یکی از بزرگترین تاسفهای آنان این است که چرا هنگام کودکی فرزندشان وقت بیشتری را با آنها نگذرانده اند. آنها می دانند که بازی کردن با بچه ها و اختصاص قسمت زیادی از وقتشان برای نزدیک شدن به آنها کار با ارزشی است که می تواند به نفع همه خانواده باشد. یک خانواده بزرگ همچنین می تواند محافظ امنی برای بچه های ما به حساب بیاید. هرچه درگیریهای اجتماعی بیشتر باشد پیوستگی و نزدیکی اقوام نزدیک در زندگی اهمیت بیشتری پیدا می کند. وجود اقوام نزدیک در زندگی کودکان نعمتی است برای همه افراد خانواده. کودکان گاهی مایل نیستند در مواقعی که به کمک نیاز دارند مشکلات خود را با پدر و مادر خود در میان بگذارند. گاهی نیز به دلیل گرفتاری والدین، دسترسی فوری و آسان به آنها برای هم صحبتی مشکل میگردد، در این گونه موارد وجود اقوام نزدیک که با علاقه و احساس مسئولیت می توانند به فرزندان ما کمک کنند بسیار حیاتی است. آن عده از ما که به دلایلی اقوام نزدیک خود را در کنارمان نداریم می توانیم این شبکه را با دوستان خانوادگی خود تشکیل دهیم.

ارتباط نزدیک با اقوام و دوستان، دنیای فرزندان ما را وسعت می بخشد. شبکه گسترده ای از افراد بزرگسال که ارتباط عاطفی خوبی با ما داشته باشند می تواند دنیای غنی تری در برابر فرندان ما قرار دهد. این افراد با چواب دادن به کنجکاویهای فرزندان ما، با پیشنهادات سازنده و جذاب خود این احساس را به آنها می دهند که افراد دیگری غیر از پدر و مادرشان نیز به آنها اهمیت می دهند. از آنجا که هر فردی نقطه نظرها و قریحه خاص خود را دارد وجود تعداد بیشتر افراد بزرگسال در زندگی کودکان ما می تواند کمک بزرگی برای موفقیت آنها در زندگی محسوب شود.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

وسواس کندن مو

ریکوتیلومانیا نوعی بیماری عصبی است که شخص ناراحتی های خودرا با کندن موهای خود تخلیه می کند. تریکوتیلومانیا عمل برداشتن مو با دستکاری بطور آگاهانه و یا ناآگاهانه است...

وقتی عصبانی و نگران می شوید چه می کنید؟ خیلی ها از ما عادت های خاصی داریم که ناخودآگاه در شرایطی که تحت فشار و استرس قرار می گیریم به آنها پناه می بریم. بعضی ها ناخن هایشان را می جوند...

تریکوتیلومانیا (Trichotillomania) یا کندن موی وسواسی (جنون کندن مو) عبارت است از کندن مکرر موها که می‌تواند منجر به از دست دادن مقدار قابل توجهی از مو شود.

نام بیماری ریشه یونانی دارد Thrix به معنای مو ، Tillein  به معنای کندن و Mania به معنای دیوانگی. به نظر می رسد ۱ تا ۲ درصد جمعیت به این اختلال دچار باشند به طوری که در حال حاضر۴ تا ۱۱ میلیون نفر در آمریکا به اختلال مبتلا هستند .

تریکوتیلومانیا یا جنون کندن مو عبارت است از برداشتن یا کندن مو به وسیله دستکاری های مکرر در اثر یک عادت یا تیک آگاهانه و غیر آگاهانه.


تعریف : وسواس کندن مو (Hair Pullingجزو اختلالات کنترل تکانه دسته‌بندی می‌شود و عبارت است از کندن مکرر موها که می‌تواند منجر به از دست دادن مقدار قابل توجهی از مو شود. به طور معمول فرد پیش از کندن مو تنش و اجباری را برای انجام این کار در خود احساس می‌کند، متعاقب آن مبادرت به این عمل می‌نماید و سپس حالتی از رضایت و آرامش موقت را تجربه می‌کند. پس از مدت کوتاهی این چرخه بار دیگر آغاز می‌شود و بدین ترتیب شخص مکرراً موهای خود را می‌کند. در بسیاری از موارد قبل از کندن، فرد دسته‌ای از موهای خود را دور انگشت می‌پیچد(Hair Twirling).

ویـژگـی اساسی تریکوتیلومانیا یا وسواس کنـدن مو: عبارت است از کندن مکرر مو که سبب از دست دادن محسوس مو می شود . پیش از اقدام به کنـدن مو ، بیمار دچار حس فـزایـنـده ای از تنش می شود و با کنـدن مو احساس رضایـت یا تسکیـن به وی دست می دهد 

در ایـن اختلال همه مناطق بدن ممکن است درگیر شود ، ولی کندن موی سر شایع تر از سایر قسمت هاست. سایر نواحی درگیر عبارتند از : ابروها ، پلک ها و ریش . کندن مو دردناک نیست ، هرچند خارش و سوزش در نواحی مبتلا ممکن است وجود داشته باشد . این بیماران معمولا به نظر نمی رسد از رفتارشان ناراحت باشند .

متاسفانه این بیماری درایران به خوبی شناخته نشده ودلیل آن خجالت افراد از عنوان کردن این بیماری است  . افراد مبتلا به این بیماری شبیه به افراد معتادی هستند که از اشتباه خود آگاهند ولی بی اختیار به کندن مو روی می آورند .

تریکوتیلومانیا، یک بیماری روانی است که در آن فرد به طور عادتی و بی اختیار، موهای خود را می کند.

در این اختلال روانی، فرد بر اثر یک عامل برنگیزاننده به طور ناخودآگاه به سمت کندن مو سوق پیدا می کند و با انجام آن، از تنش فرد کاسته می شود. سپس حالتی از رضایت و آرامش موقت را تجربه می‌کند.

پس از مدت کوتاهی این چرخه بار دیگر آغاز می‌شود و بدین ترتیب شخص مکررا موهای خود را می‌کنددر بسیاری از موارد، قبل از کندن، فرد دسته‌ای از موهای خود را دور انگشت می‌پیچد.

همه ‌گیری شناسی :

این بیماری بیشتر در کودکان کم سن، افراد در سنین بلوغ و خانمها دیده می شود. این بیماری در زنان 3 برابر بیشتر از مردان دیده می شود. در این بیماری مو دور انگشت پیچیده شده یا مالش داده می شود تا بیرون بیاید یا بشکند. محل مورد علاقه کندن مو بیشتر نواحی پیشانی و شقیقه است که به راحتی در دسترس است. گاهی مواقع افراد ابرو و یا حتی مژه خود را نیز می کنندناحیه مبتلا حاشیه نامنظم داشته  و تراکم موها بسیار کم شده است اما هیچگاه مانند سایر انواع ریزش مو، محل درگیر هرگز فاقد مو نخواهد بود. موهای شکسته و کوتاه متعددی با طول های نابرابر در معاینه مشهود است.  شکایات ممکن است در ابتدا در طی دوره های غیر فعال در کلاس درس، در حین مشاهده تلویزیون یا در بستر هنگامی که هنوز خواب آغاز نشده است بروز کند. والدین به ندرت این رفتار را می بینند.

چه افرادی مبتلا می شوند؟

این اختلال بیشتر، افراد در سنین قبل یا اوایل نوجوانی را گرفتار می کند . ولی می تواند بچه های یک ساله و سالمندان هفتاد ساله را نیر دچار کند . در مطالعات حدود ۹۰ درصد مبتلایان را خانمها تشکیل می دهند ولی به نظر می رسد مردان بخاطر عدم مراجعه برای درمان در مطالعات حضور نداشته اند .

این بیماری در پسربچه‌ها شایعتر از دختر بچه‌ها است، حال آنکه در افراد بالغ خانمها بیش از آقایان مبتلا می‌شوندحداکثر شیوع در دختر خانمهای نوجوان ۱۲ تا ۱۷ سال است. عادت کندن مو به طور تدریجی و ناآگاهانه دربیمار شروع می‌شودو ممکن است تا جایی که منجر به کندن تمام موهای سر شود ادامه یابد.این بیماران غالبا” کندن مو را انکار نمی‌کنند ولی قادر به کنترل عمل خود نیستند. درمعاینه‌ی موهای قطع شده به فواصل متفاوتی از پوست سر دیده می‌شود و پوست سراز سلامت کامل برخوردار است. حاشیه‌‌ی موها معمولا” دست نخورده است و در مرکز به شکل کاسه‌یی موها قطع‌شده‌اند. این بیماران باید تحت درمان‌های روان‌پزشکی قرارگیرند.

در بسیاری از موارد کودکان تریکوتیلومانیا با بستری شدن در بیمارستان یا مداخلات طبی، مشکلات خانه یا مشکلات مدرسه شروع می شود. مواردی نیز با حسادت شدید بین خواهر و برادرها، یک رابطه مختل بین والدین کودک و عقب ماندگی ذهنی کودک رخ می دهد.

در مواردی که در سنین بلوغ یا بزرگسالی آغاز می شود، بیشتر این بیماری با یک بیماری روانپزشکی واضح همراه است و بعضی از روانپزشکان آنرا نوعی اختلال وسواسی-جبری طبقه بندی می نمایند. این بیماری در افرادی که سطوح اضطراب یا اختلال خلقی دارند بیشتر دیده می شود.

تریکوتیلومانیا در زنان شایع‌تر از مردان است. همچنین قسمت عمده‌ی کودکانی که موهای خود را دور انگشتانشان می‌پیچند و یا آن را می‌کَنند، دختر بچه‌ها هستند. میزان شیوع این اختلال را کمتر از یک درصد می‌دانند ولی چنانچه کندن مو بدون احساس تنش و اجبار قبل از کندن و نیز بدون احساس رضایت و آرامش پس از کندن را نیز جزو موارد این بیماری به حساب آوریم، شیوع بسیار بالاتری خواهیم داشت.

تظاهرات بالینی :

موی تمام قسمت‌های بدن ممکن است توسط فرد کنده شود ولی بیشترین مناطق درگیر به ترتیب شیوع عبارتند از موی سر، ابرو، مژه و صورت. معمولاً سایر اختلالات پوستی وجود ندارند و پوست سر بجز در مناطق کنده شده سالم است.

در موارد نسبتاً شدید، این بیماری می‌تواند نشانه‌ای از اضطراب، افسردگی و یا وسواس فکری-عملی باشد. در چنین حالاتی، درمان همزمان اختلالات مذکور ضروری است. اغلب کسانی که با این مشکل دست به گریبانند، متوجه شده‌اند که رفتار کندن مو در شرایط استرس، ناراحتی و اضطراب تشدید می‌شود.

فرد گرفتار بیشتر موی چه مناطقی را می کند؟

اگرچه علایم از نظر شدت ، مکان کندن مو و پاسخ به درمان در افراد متفاوت می باشد ولی اکثر بیماران موی سر خود را می کنند به طوری که در طی مدت زمان طولانی ناحیه ای بدون مو ایجاد می شود ( این ناحیه بدون مو می تواند ابرو ، موی ناحیه تناسلی یا زیر بغل باشد ) . در برخی افراد این عمل کم بوده و اختلالی در کارکرد فرد ایجاد نمی کند ولی در بعضی موارد بسیار شدید بوده و کارکرد فرد را مختل می کند.

راه های تشخیص تریکوتیلومانیا:

الف ـ  کندن مکرر مو که موجب از دست دادن قابل توجه موها شود.

ب ـ  احساس فزاینده تنش بلافاصله قبل از کندن مو یا هنگام مقاومت در مقابل کندن مو

ج ـ  احساس شادی، رضایت یا آرامش با کندن مو

د ـ  این اختلال به‌علت یک مشکل پزشکی مثلا مشکلات پوستی نیست.

هـ ـ این اختلال، باعث نارضایتی قابل توجه از نظر بالینی یا نقص در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر حیطه‌های مهم عملکردی می‌شود.

چه افرادی بیشتر به تریکوتیلومانیا مبتلا می شوند؟

این اختلال، بیشتر در سنین قبل یا اوایل نوجوانی دیده می شود.

این بیماری در پسربچه‌ها شایع تر از دختر بچه‌ها است، حال آنکه در افراد بالغ خانم ها بیش از آقایان مبتلا می‌شوند.

عادت کندن مو به طور تدریجی و ناآگاهانه در بیمار شروع می‌شود و ممکن است تا جایی که منجر به کندن تمام موهای سر شود ادامه یابد

این بیماران غالبا کندن مو را انکار نمی‌کنند، ولی قادر به کنترل عمل خود نیستند.

در معاینه، موهای قطع شده به فواصل متفاوتی از پوست سر دیده می‌شود و پوست سر از سلامت کامل برخوردار است.

حاشیه‌‌ی موها معمولا دست نخورده است و در مرکز به شکل کاسه‌ای موها قطع‌ شده‌اند.

این بیماران باید تحت درمان‌های روان‌پزشکی قرار گیرند.

اکثر بیماران موی سر خود را می کنند، به طوری که در طی مدت زمان طولانی، ناحیه ای بدون مو ایجاد می شود (این ناحیه بدون مو می تواند موی ابرو یا مژه هم باشد).

با مشخص شدن منشاء ژنتیکى این بیمارى، پزشکان بهتر قادر به درمان آن خواهند بود.

عوامل موثر در بروز تریکوتیلومانیا:

استرس‌های‌ روانی‌ در شروع‌ تریکوتیلومانیا نقش‌ دارند.
بیماری‌ افسردگی‌ با تریکوتیلومانیا ارتباط‌ زیادی‌ دارد و بسیاری‌ از افراد دچار این‌ حالت،‌ از افسردگی‌ رنج‌ می‌برند.
والدین کودک مبتلا، به ندرت این رفتار را می بینند.
در بسیاری از کودکان، تریکوتیلومانیا با بستری شدن در بیمارستان با مداخلات طبی، مشکلات خانه یا مشکلات مدرسه شروع می شود.
مواردی نیز با حسادت شدید بین خواهر و برادر ها، یک رابطه مختل بین والدین و کودک و عقب ماندگی ذهنی رخ می دهد.
تریکوتیلومانیاهایی که در سنین بلوغ یا بزرگسالی شروع می شوند، بیشتر با بیماری وسواس شدید همراه هستند.

روند و پیش‌آگهی بیماری :

بطور معمول این اختلال پیش از 17 سالگی آغاز می‌شود. در مواردی که سن آغاز علایم قبل از 6سالگی باشد - در صورت اقدام تخصصی مناسب - پاسخ به درمان بهتر و موفقیت‌تر خواهد بود. در این مرحله استفاده از درمان‌هایی نظیر هیپنوتیزم-درمانی (هیپنوتراپی)، رفتاردرمانی و درمان‌های حمایتی نتایج بسیار خوبی خواهند داشت. در صورتی که سن آغاز علایم بعد از 13 سالگی باشد، احتمال مزمن شدن بیماری بیشتر و نیازمند درمان طولانی‌تری می‌باشد.
عادت پیچیدن مو به دور انگشت اغلب در دوران کودکی ایجاد می‌شود. اگرچه در برخی موارد این عادت پس از مدتی از بین می‌رود ولی ممکن است زمینه‌ساز ابتلا به وسواس کندن مو باشد. بنابراین با مشاهده‌ی آن باید اقدامات درمانی لازم را آغاز نمود تا از تثبیت بیماری و تبدیل آن به تریکوتیلومانیا پیش‌گیری شود.

درمان:

از آنجایی که اضطراب همواره به عنوان عامل ایجاد و تشدید بیماری مطرح می‌باشد، ایجاد محیطی امن و به دور از تنش در تخفیف علایم بیماری بسیار مؤثر است. لازم است کسانی که با بیمار در ارتباطند، از سرزنش یا توبیخ وی بپرهیزند و با روش‌های حمایتی که توسط درمانگر به آنها آموزش داده می‌شود، فرد را در راستای بهبودی یاری نمایند. درمان‌های دارویی متداول عبارتند از داروهای ضد اضطراب، ضد افسردگی‌ها و داروهای آنتی‌سایکوتیک. در مطالعات مختلف، نشان داده شده که استفاده از داروهای ضد افسردگی حتی در غیاب افسردگی بالینی واضح، مؤثر می‌باشند.
درمان‌های غیردارویی موفق تریکوتیلومانیا عبارتند از هیپنوتراپی و درمان‌های رفتاری (مانند بیوفیدبک، پایش و کنترل خود، حساس‌سازی، معکوس سازی رفتار عادتی و درمان‌های بیزار کننده). بر اساس تحقیقات مختلف به عمل آمده، تلقینات هیپنوتیزمی بر اصلاح واکنش‌های پوستی تأثیر بسیار مناسبی دارند لذا هیپنوتراپی برای تمامی اختلالات پوستی که تحت تأثیر عوامل روانشناختی ایجاد یا تشدید شده‌اند (مانند وسواس کندن مو، خارش مزمن و حتی واکنش‌های حساسیتی)، درمان بسیار مفید و مؤثری می‌باشد.

عامل ایجاد این حالت چیست؟

ولی به تازگی محققان موفق به شناسایی ژنی شده اند که مسوول کشیدن و کندن مو در شرایط روانی دشوار است. این بیماری که «تریکوتیلومانیا» نامیده می شود معمولا همراه علائم دیگری مثل اضطراب و نگرانی و افسردگی است. این افراد با این عادت ممکن است دچار کم پشتی موها و یا حتی طاسی های موضعی در نواحی متفاوت سرشان شوند ولی اگر از آنها درباره داشتن این عادت سوال کنید معمولا داشتن چنین عادتی را انکار می کنند

محققان دانشگاه (Dukeدر این مطالعه به این نتیجه رسیدند که ژنی به نام SLITKRI در افرادی که به این بیماری مبتلا هستند، دچار جهش می شود. دکتر استفان زوچنرکه سرپرستی این گروه تحقیقاتی را برعهده دارد معتقد است دیدگاه مردم جوامع هنوز که هنوز است نسبت به بیماری های روانی منفی و ناخوشایند استاین محقق اعتقاد دارد در صورتی که بتوان ثابت کرد این بیماری ریشه ژنتیکی دارد می توان گام های موثری برای تشخیص، طرح ریزی درمان های جدید برای بهبود این بیماری برداشت

در حال حاضر درمان مشخصی برای این بیماری وجود ندارد، گرچه در بسیاری از مواقع با تجویز داروهای ضدافسردگی و ضدالتهاب (آرامبخش) این رفتار را تحت کنترل درآورد

این تیم تحقیقاتی، ۴۴ خانواده را مورد مطالعه قرار دارند که یک عضو یا تعداد بیشتری از اعضای این خانواده مبتلا به «تریکوتیلومانیا» بودند. این محققان مشاهده کردند که ژن SLITKRI در افرادی از اعضای خانواده که مبتلا به این بیماری بودند جهش پیدا کرده بود در حالی که این جهش در اعضای سالم خانواده دیده نمی شد. همچنین شرایط محیطی که فرد در آن زندگی می کند می تواند شعله ور شدن این بیماری را تشدید کند
درمان دارویی :

داروهای بسیاری در درمان این اختلال به کار گرفته شده است که بیشترین آنها متعلق به دسته دارویی مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIمی باشد . معروفترین دارو در این دسته فلوکستین یا پروزاک (Prozacاست . برخی بیماران با استفاده از این دارو به کلی کندن مو را کنار گذاشته اند و برخی نیز به کلی آن را بی اثر دانسته اند. به هر روی دارو درمانی نیز می بایست تحت نظر مستقیم متخصص انجام گیرد .

بسیاری از بیماران از نظر روانشناسی وضعیت ثابت و پایداری دارند. و تنها نیازمند این هستند که مشکل آنها توسط یک پزشک فهمیده یا والدین مورد بحث قرار گیرد. بسیاری از این موارد به طور خود بخود بهبود می یابند. به والدین معمولا توصیه میشه که توجه کودک را در زمان کشیدن مو منحرف کنند و این مشکل را قبول کرده و پشتیبان باشند. و نقش قضاوت کننده و تنبیه کننده نداشته باشند. بیماران با درگیری وسیع یا آنهائی که در این عادت باقی بمانند باید از نظر روانپزشکی ارزیابی شوند. تاثیر نسبی و فواید طولانی مدت درمانهای داروئی و رفتاری ثابت نشده است.

به نظر می رسد که کلومیپرامین clomipramine در درمان کوتاه مدت تریکوتیلومانیا موثر باشد اما در یک بررسی بعضی بیماران پس از سه ماه پی گیری در حالی که هنوز دارو را با سطح موثر قبلی در یافت میکرده اند دچار عود شدند. بیمارانی که بوسیله فلوکسیتین floxitine یا همانprozac در یک تجربه ۱۶ هفته آزاد درمان شدند بطور چشمگیری بهبودی داشتند.

سایر درمانها نظیر ایجاد گروهای پشتیبان ، تغییر رژیم غذایی ، هیپنوتیزم و تغییر مکان نیز موثر بوده است .
گرچه برای‌ درمان‌ تریکوتیلومانیا می‌توان‌ از داروهای‌ ضد افسردگی‌ و همچنین‌ رفتار درمانی‌ استفاده‌ کرد. ا اما ما به‌ شما توصیه‌ می‌کنیم‌ برای‌ درمان‌ حتما به‌ یک‌ روان‌پزشک‌ مراجعه‌ کنید

خلاصه:

 1-رفتاردرمانی به ویژه بیزاری درمانی:همراه کردن یک محرک دردناک مثل شوک خفیف الکتریکی با عمل کندن مـو به وسیله بـیـمار ، سبب شرطی شدت وی نسبت به کندن موها می شود . یا بـه بـیـمار تـوصیـه می شود ، یک کش لاستیکی به دور موچ خود ببندد و در مواقعـی که احساس اجبار برای کندن موهایش دارد ، به جای آن از کش لاستیکی استفاده نماید .

 2-درمان با هیپنوتیزم و تلقین

3- خانواده درمانی

 4-درمان دارویی

بسیاری از بیماران علاوه بر مداخلات زیبایی و ترمیم مو نیاز به مشاوره های روانپزشکی دارند. به والدین کودکان مبتلا اکیدا" توصیه می گردد که توجه کودک را در هنگام کشیدن موی خود منحرف نمایند و این مشکل را قبول کرده و نقش پشتیبان را داشته باشند و به هیچ عنوان نقش قضاوت کننده یا تنبیه کننده نداشته باشند.درمانهای دارویی برای کنترل بیماری نیز موفقیت 40 تا 50 درصد دارد.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

چگونه فراموش نکنیم؟

بعضی اشخاص خود را کم حافظه می‌دانند و همیشه از ضعیف بودن حافظهِ خود شکایت می‌کنند. این افراد همیشه کارهای روزانهِ خود را با بی‌اعتمادی نسبت به خود انجام می‌دهند و به خود تلقین می‌کنند که باید مسائل و مطالب را به فراموشی بسپارند. این واقعیت وجود دارد که انسان بعضی چیزها را فراموش می‌کند و البته باید فراموش کند و فقط آنچه را که می‌خواهد به خاطربسپارد. باید بدانید که حافظه ناگزیر از فراموشی است
وقتی شما مطلب جدیدی را یاد می‌گیرید قسمت اعظم آن را تا پایان روز از یاد خواهید برد
فراموشی دقیقاً نقطهِ مقابل حافظه است. متأسفانه به دنبال هر یادگیری، فراموشی اجتناب ناپذیر است
آیا تاکنون فکر کرده‌اید که فراموشی چگونه اتفاق می‌افتد؟ و یا چگونه می‌توان از میزان فراموشی‌ها کاست؟ در این مقاله درباره این موضوع به بحث می‌پردازیم، باشد تا مورد توجه خوانندگان محترم واقع شود
● سیر فراموشی 
در ارتباط با تعریف فراموشی نظریه‌های مختلفی ارائه شده که به اهم آنها اشاره خواهیم کرد
● نظریه کم رنگ شدن و یا نظریه زوال‌ 
این نظریه می‌گوید اگر شما از اطلاعات ذخیره شده در حافظه استفاده نکنید، پس از مدتی قادر به بازخوانی دوبارهِ آنها نخواهید بود چرا که سیر استفاده از این اطلاعات به دلیل عدم استفاده کم رنگ خواهد شد. به عبارتی مسیر اطلاعات ورودی به مغز مثل جا پای شما هنگام عبور از زمین نرم و چمنزار است، چنانچه به طور مداوم از این مسیر عبور نکنید پس از مدتی باران جای پای شما را خواهد شست و مسیر قبلی مشخص نخواهد بود. به همین طریق اطلاعاتی که به یادگرفته می‌شوند اما هرگز مورد استفاده واقع نمی‌گردند، از حافظه پاک می‌شوند. این نظریه به نظر منطقی می‌آید. مثلاً وقتی که فرد می‌گوید: \"من در دبیرستان که بودم مسائل جبر را به خوبی حل می‌کردم اما اکنون که به دانشگاه آمدم پس از مدتی قادر به حل مسائل جبر نیستم و...\"اما به دو نظریه دیگر نیز دقت کنید چرا که آنها با این نظریه تطبیق زیادی ندارند
● نظریه بازخوانی: \"من می‌دانم آن یک جایی همین نزدیکی‌ هاست!\" 
برخلاف نظریه قبلی، بعضی از روان شناسان اعتقاد دارند وقتی که یک ایده یا نکته به طور کامل یادگرفته می‌شود، تا آخر عمر در حافظه باقی می‌ماند. با توجه به این نظریه، فراموشی به علت عدم به یادآوری مطالب ذخیره شده است نه به علت پاک شدن اطلاعات قبلی. اطلاعاتی که فراموش شده‌اند، احتمالاً به علت عدم سازماندهی و طبقه‌بندی مناسب آنها در حافظه، و با استفاده از نشانه‌های اطلاعاتی نامناسب است. به هر علت که باشد، در هر صورت، شما از یادآوری اطلاعات از قبل ذخیره شده در حال حاضر ناتوان هستید اما به خاطر داشته باشید که باز آموختن مطالب فراموش شده کمتر از فراگرفتن برای اولین بار وقت می‌گیرد ولو اینکه این کار پس از چند سال عدم استعمال اطلاعات مربوطه صورت بگیرد
▪ هنگامی که در حال به خاطرسپاری مطالبی هستید
ـ آنها را به روشی منطقی سازمان دهی وطبقه‌بندی کنید
ـ آنها را به حقه‌ها یا نشانه‌های اطلاعاتی مناسب به حافظه بسپارید
ـ با استفاده از روش‌های شرح مطلب، تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارتباط دادن آنها با اطلاعات قبلی، آنها را بهتر به خاطر بسپارید
● نظریه مقابله: \"جنگیدن برای نقطه هدف\" 
طبق این نظریه، محدوده مشخصی برای حافظه در مورد اطلاعات جدید و اطلاعات قدیمی وجود دارد. بنابراین اطلاعات قبلی ذخیره شده در حافظه گاهی بازخوانی و یادآوری نخواهند شد چرا که اطلاعات جدید ذخیره شده جای آن‌ها را در حافظه گرفته است. این نظریه درست مثل کتابخانه‌ای با فضای جدید است که در صورتی که تمایل به اضافه کردن کتابی جدید به آن داشته باشید باید یکی از کتابهای قدیمی قطعاً از قفسه کتابها خارج شود تا جای آن را کتاب جدید بگیرد بنابراین اطلاعات جدید جهت اشغال مکان یا نقطه اطلاعات قبلی با آنها به مقابله برخاسته تا آنها را خارج کرده و خود جای آنها قرار گیرد
● نظریه مقابله فعال: \"سرفه در عرض آتش\" 
تصور کنید که شما سه مطلب را در سه زمان مختلف یاد گرفته‌اید. مثلا؛ً 
۱- قدیمی‌تر: فتوسنتز شامل سلسله مراحلی است که طی آن گیاه، نور خورشید را گرفته و با استفاده از آن از مواد شیمیایی، موادغذایی تهیه می‌کند
۲- بین زمان‌های قدیمی و جدید: فتومیکروگراف عکسی است که از تصاویر میکروسکوپ تهیه می‌شود
۳- جدیدتر: فتوتروپیسم، حرکت گیاهان به سمت نور را می‌گویند.با توجه به این نظریه: شما مطلب دوم را که بین زمان‌های قدیمی و جدیدتر فراگرفته‌اید، به سرعت فراموش خواهید کرد چرا که به وسیلهِ اطلاعات قدیمی‌تر و جدیدتر مورد تهاجم واقع خواهد شد. بنابراین هنگام مطالب جدید، مطالبی که بین دو زمان فرا گرفته شده‌اند از روبه‌رو و پشت سر، مورد حمله قرار گرفته و دچار فراموشی خواهند شد
نظریه مقابله واکنشی: \"هرچه را دوست نداری بیرون بریز!\"

با توجه به گفته‌های این نظریه، دیدگاه کلی شما نسبت به مطالبی که فرا می‌گیرید، نقش اساسی را در یادآوری آنها بازی می‌کند. مطالبی را که مربوط به موضوعاتی می‌شوند که شما علاقه و توجهی به آنها ندارید و یا به نظرتان خسته‌کننده بوده و یادگیری آنها دشوار است، به سختی به یاد خواهید آورد. این نظریه می‌گوید نگرش، اثر قابل توجهی بر آنچه شما می‌توانید یاد گرفته و به خاطر آورید دارد.

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی

اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کرد

بسیاری از ما در طول زندگی مان با انسان هایی روبرو شده ایم که به همه چیز و همه کس بدبین و بدگمانند، فکر می کنند که دیگران به دنبال آسیب رساندن به آنها هستند و اگر به کسی اعتماد کنند، عاقبت روزی از پشت خنجر خواهند خورد.

اگر به این افراد به قدر کافی نزدیک شده و با آنها وارد گفتگو شوید برای شما مثال های متعددی از خیانت هایی که در طول زندگی تجربه کرده اند خواهند آورد و ممکن است حتی در وهله نخست موفق شوند شما را قانع کنند که تمامی اطرافیانشان بدذات بوده و مرتب در حال توطئه برعلیه شان هستند اما احتمالا بعد از گذشت مدت نه چندان زیادی پی خواهید برد که بسیاری از دلایلی که این افراد برای متهم ساختن اطرافیانشان ارائه می دهند غیرواقع بینانه است، و حتی ممکن است خود را نیز در مظان اتهام بیابید!

اگر این اطلاعات را با یک روانشناس بالینی یا روانپزشک در میان بگذارید، او به شما خواهد گفت که احتمالا با یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید سر و کار دارید.

 نشانه های تشخیص این اختلال کدامند؟ 
روانشناسان و روانپزشکان برای تشخیص اختلال شخصیت پارانویید به صرف بدبین بودن فرد اکتفا نکرده و چند ملاک دیگر را نیز همزمان برای تشخیص وجود چنین اختلالی در نظر می گیرند که در چند سطر بعد با زبانی ساده به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:

* بدون دلیل کافی مشکوک است که دیگران به دنبال آزار یا آسیب رساندن به او هستند.
* وفادار بودن دوستان و اطرافیانش را بدون دلیل منطقی زیر سوال می برد.
* تمایلی به اعتماد به دیگران ندارد چون فکر می کند که از اطلاعاتی که در اختیارشان می گذارد علیه او استفاده خواهند کرد.
* در اتفاقات و رفتارهای عادی افراد تهدید یا معنایی پنهانی می یابد.
* کینه توز است و هیچگونه اهانت، بی اعتنایی یا تحقیر را نمی بخشد.
* مرتب احساس می کند که به شخصیتش توهین شده بدون اینکه دیگران چنین احساسی داشته باشند و مقابل این احساس واکنش شدید و پرخاشگرانه ای نشان می دهد.
* بدون هیچ دلیل موجهی به صورت مکرر به وفاداری همسرش شک می کند.
* خصوصیات فوق از اوایل جوانی در او بروز پیدا کرده و در طول زندگی او کم و بیش پایدار باقی مانده است.

 علت ابتلا به این اختلال چیست؟ 
پس از آنکه با نشانه های این اختلال آشنا شدیم، این سوال ایجاد می شود که چرا این افراد به این میزان بدگمانند و منشأ این رفتار از کجاست؟ مکتب های مختلف روانشناسی به این سوال پاسخ های متفاوتی می دهند. روانکاوان این شیوه رفتار را نتیجه «فرافکنی» که مکانیسمی دفاعی در روان انسان است، می دانند.

به عبارت ساده تر، روانکاوان بر این باورندکه فرد مبتلا به این اختلال احساسات خصمانه ای نسبت به خود دارد و برای دور کردن این احساس ناخوشایند از خویشتن، آن را به سایرین نسبت می دهد. روان درمانگران شناختی نسبت به علت این اختلال نظری متفاوت داشته و منشأ آن را تعصبات و سوگیری های ادراکی شناختی فرد می دانند. به عنوان مثال، آنها بر این باورند که فرد پارانویید، تنها به جنبه هایی از یک واقعه توجه می کند، تنها برخی از خاطرات منفی را به یاد می آورد و نوع تفسیرش از رویدادها با یک فرد سالم متفاوت است.

متخصصان طرح واره درمانی نیز در این خصوص نظریه ای دارند و مشکل بدبینی را ناشی از الگوهای ناکارآمد و ناسازگاری می دانند که در اثر تجربیات متناقض دوران کودکی شکل می گیرد.

آنچه که نظر غالب روانشناسان را در مورد علت ابتلا به این اختلال نزدیک می کند، تاثیر محیط و تربیت در دوران کودکی و نوجوانی افراد است. بدون شک شیوه های تربیتی ناکارآمد و رفتار غلط والدین، متولیان آموزش و سایر افرادی که به طور مستمر در رابطه با کودک و نوجوان هستند، نقش اساسی را در ابتلای افراد به این اختلال در بزرگسالی بازی می کند.

 چه کسانی بیشتر دچار این اختلال می شوند؟ 
هر فردی که عوامل زمینه ساز این اختلال را داشته باشد می تواند با این مشکل مواجه شود. میزان شیوع این اختلال در مطالعات مختلف از 2 تا 4 درصد کل افراد جامعه تخمین زده شده است. همچنین مطالعاتی نشان داده که این اختلال در افرادی که بستگان نزدیک مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی یا اختلال هذیانی دارند بیشتر مشاهده می شود؛ هر چند تعداد مردانی که با تشخیص این اختلال در آنها مواجه هستیم بیشتر است، امکان ابتلای زنان نیز کاملا محتمل است.

 احتیاط، خطر اشتباه گرفتن نزدیک است
هر شک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید نیست. ممکن است بسیاری از ما این تجربه را داشته باشیم که پس از یک تجربه خیانت یا بدرفتاری از سوی اعضای خانواده، همسر یا یک دوست، نسبت به کل زندگی و افرادی که با آنها در ارتباط هستیم بدبین شویم.

تفاوت مهم این اختلال با چنین شرایطی این است که این واکنش ها معمولا موقتی و زودگذرند و به یکباره و بعد از یک حادثه در فرد روی می دهند. با این وجود کمک گرفتن از یک روانشناس یا مشاور توانا می تواند در حل سریع تر این مشکل یاری رسان باشد.

برخی از دیگر اختلالات روانی نیز ممکن است با اختلال شخصیت پارانویید اشتباه گرفته شوند. در اسکیزوفرنی پارانویید که از اختلالات شدید روانی است، شک و بدبینی با هذیان و توهم همراه است و شروع آن ناگهانی تر است. همچنین ایجاد یکباره بدبینی در سالمندانی که در گذشته سابقه اینگونه رفتار را ندارند می تواند نشانه ای از افسردگی سالمندی یا بیماری آلزایمر باشد.

در نهایت ذکر این نکته لازم است که گاهی شرایط اجتماعی نیز می تواند باعث ایجاد بدبینی یا احتیاط بیش از حد در گروهی خاص یا اکثریت جامعه شود. اقلیت های قومی، فرهنگی، دینی و زبانی ممکن است در تعامل با جامعه اکثریت، با احتیاط و بدگمانی رفتار کنند (برعکس این رفتار نیز ممکن است توسط اکثریت صورت پذیرد). همچنین پس از تشنجات شدید اقتصادی و سیاسی و در شرایط جنگ و قحطی، ممکن است نوعی بدبینی و بی اعتمادی بر اکثریت جامعه حاکم شود.

گسترش بدبینی در این موقعیت های اجتماعی را نباید با شیوع اختلال شخصیت پارانویید در جامعه برابر دانست.

 درمان های رایج کدام است؟ 
در گذشته نه چندان دور، این مشکل مانند سایر اختلالات شخصیت از جمله اختلالات مقاوم به درمان محسوب می شد اما در دو دهه اخیر تلاش های ارزشمندی در یاری رسانی به این افراد صورت پذیرفته است. اکثر این تلاش ها، در قالب شکل های مختلف روان درمانی مخصوص اختلالات شخصیت صورت گرفته است.

مداخلاتی در چارچوب روان پویایی، شناختی رفتاری و طرح واره درمانی از جمله شیوه های روان درمانی هستند که تا به امروز برای کمک به این افراد به کار بسته شده است. معمولان روان درمانی اینگونه بیماران در ایران توسط روانشناسان بالینی صورت می گیرد؛ همچنین روانپزشکان ممکن است از دارودرمانی برای بهبود برخی نشانگان این اختلال استفاده کنند.

 

 اگر در مورد این اختلال نیاز به مشورت با یک روانشناس بالینی مجرب دارید، روانشناسان پزشک خوب می توانند شما را کمک کنند

 

منبع:مجله سپیده دانایی

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابولفضل حسینی